لزبازی با خانم تزریقاتی

0 views
0%

سلام عزیزانم این خاطره مربوط به پارسال سال 93 میشه اسمم شهلاست و 34ساله با قد 175و وزن 70کیلو که بیشترش توی پائین تنه ام جمع شده بریم سر اصل مطلب ساعت 3بعداز ظهر روز پنج شنبه بود که برای انجام یه تزریق توس خیابون دنبال یه مطب میگشتم که تزریقاتچی خانوم داشته باشه که بالاخره یه جا را پیدا کردم رفتم داخل دیدم خانم منشی که تزریقات هم انجام میداد داشت با کامپیوترش ور میرفت و متوجه من شد وگفت دکتر هنوز نیومده گفتم ببخشید من آمپول دارم اونم گفت پس آمپولت را بده و برو تو اطاق روی تخت دراز بکش یادم رفت بگم منشی حدود 45ساله بود معلوم بود که از پرسنل بیمارستانیه خلاصه رفتم روی تخت دراز کشیدم تا بیاد بعد از چند دقیقه وارد شد و گفت پس خانوم لباستو نیاوردی پائین منم با عذرخواهی شلوارم را کمی کشیدم پائین و بدن سفید و تازه تمیز شده ام پیداشد باعشوه گفت بیشتر بکش پائین میترسی گفتم نه از چی شما که زنید گفت پس بکش پائین منم شلوارمو با شرتم تا زیر باسنم کشیدم پائین اومد جلو که آمپول را بزنه دیدم با دستش کشید روی باسنم منم استرس داشتم وهیچی نگفتم دیدم لای باسنم را باز کرد گفتم چیکار میکنی گفت میخوام آمپولت را بزنم گفتم کجا گفت رو باسنت گفتم پس چرا اینطور میکنی گفت آخه خانومی از این بدن سفید و ناز نمیشه زود گذشت گفتم خوبه مرد نیستی گفت میخوای ببینی از مردا حشری ترم گفتم میخوای چیکارکنی گفت تو موافقت کن من شروع میکنم گفتم خوب ببینم که یدفعه چهارتا انگش دستش را گذاشت روی کس سفید وبی مویم وشروع به ماساژکرد بعد شلوارمو کشید پائین و گفت بشین لب تخت منم نشستم و اون با زانو نشست روی زمین و شروع کرد به خوردن کسم حسابی کسم خیس شده بود و فقط به کیردراز شوهرم فکر میکردم اما قلی از اینکه ارضا بشم وارونه خوابیدم وگفتم بسه دیگه آمپولم را بزن برم خونه دیونم کردی گفت خونه چه خبره گفتم با این کاری که کردی دیگه طاقت ندارم تا برسم خونه و این کوچولو را بدم دست صاحبش با اون کیر درازش گفت خلاصه آمپولم را زد و رفتم خونه دیدم شوهرم نیومده بهش زنگ زدم گفت امروز تا ساعت 8و9شب سرکارم عزیزم آمادش کن تا شب بیام بخورمش منم که حسابی داغ کرده بودم به خانم تزریقاتی زنگ زدم گفتم چه ساعتی میتونی بیائی خونه ام برای تزیرقات خانم بدحال همسایه گفت اگه خونه خوته تا یه ساعت دیگه مرخصی میگرم وخودم را میرسونم خلاصه یک ساعت تموم شد و پیداش شد و زنگ در را زد منم در را براش باز کردم اومد داخل و گفت کجاست میخوام زود برگردم گفتم خودمم یدفعه خنده بلندی کرد و گفت برای لز بازی با تو همیشه وقت دارم خلاصه شرع کردیم باهم ور رفتن ولی بیشتر راغب بودم اون بامن بازی کنه خودش هم اینطوری حال میکرد خلاصه من وارونه خوابیده بودم و زانوهام زیر شکمم بود واون با کسم و سینه هام بازی میکرد یدفعه دیدم گفت یه کم خودت رو بده جلو تا کست قلمبه کنه عقب منم با عشوه اینکاررا کرم دیدم شروع کرد با انگشت بکنه داخل کسم دیگه داشتم میترکیدم از حال که یدفعه متوجه یه چیز کلفت ودراز و داخل کسم شدم با شتاب سرم رو برگردوندم عقب دیدم یه کیر مصنوعی بزرگ حدود 30سانت صورتی رنگ با کمربند بسته جلوش و داره بصورت اسبی کسم را پاره میکنه خلاصه بعد چند دقیق حال اومدم و اونم کیر مصنوعی را درآورد و گفت این کیر هر شب درخدمت کس خودمه حالاهم خدمتگذار کس خوشگل شما شد و بلند شد لباسهاشو پوشید و رفت واز اون به بعد باهم دوست شدیم و گاهی باهم لز بازی میکردیم نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *