سلام من سارا هستم میخوام داستان اولین لزم با عشق زندگیم رو تعریف کنم من 20 سالمه و از 16 سالگیم عاشق یاسی بودم اتفاقا برعکس اکثر داستانا نه من نه یاسی هیکل انچنانو سکسی نداشتیم و خیلی ارایش بکن هم نبودیم خیلی ساده بودیم یاسی با یه هیکل متوسط و سینه های 75 و منم تپل و سینه های 85 من سه سالی عاشقش بودم اونم میدونست خلاصه ی اینکه مخشو زدم و راضیش کردم باهم دوست دختر بشیم 18 سالمون بود که باهم رفیق شدیم باهم بودیم همو ارضا میکردیم با مالیدن ولی چون موقعیتش رو نداشتیم که تنها باشیم یاسی زیاد خونه ی ما نمیومد و خودشم یه خواهر داشت که اتاقشون مشترک بود اصلا پیش نیومده بود کاملا لخت شیمو یه سکس کامل داشته باشیم تااینکه یه شب گفتم فردا میخوام بیام پیشت بدجور میخوامت هرجور شده میخوام کستو بخورم اونم قبول کرد قرار بود من واسه ناهار برم خونشون بعدم ظهر به بهونه ی خوابیدن سکس کنیم ساعت 10 صبح بهم پی ام داد که نیا غزاله یکی از دوستای دبیرستانمون اومده خونمون ناهار اینجاست بعد میره منم اعصابم خورد شده بود گفتم باشه بعد ناهار باز پی ام داد سارا این هنوز اینجاست گفتم هروقت رفت بگو ساعت حدورای 5 بود گفتم من دارم میام به جهنم که غزاله هنوز خونتونه رفتم خونشون تا رسیدم دیدم مامان یاسی داره میره بیرون گفت میریم واسه تسلیت گفتن به همسایه بعدم میرم دنبال نازنین خواهر یاسی از کلاس بیارمش بعدم برم خریدو بیام دیگه اینو که شنیدم داشتم آتیش میگرفتم که چرا غزاله اومده خونه شون چترشو وا کرده و موقعیت به این خوبیو ازمون گرفته یکم نشستیم حرف زدیم که غزاله گوشیش زنگ خورد گفت مامانم اومده باید برم غزاله رفت و منو یاسی موندیم اصلا باورم نمیشد که تنها شدیم رفتیم تو اتاق هیچکدوم رومون نمیشد کاری کنیم داشتیم چرتو پرت میگفتیم یاسی نشسته بود رو تخت منم ایستاده بودم بالا سرش همینجوری که داشت حرف میزد دیگه نتونستم خودمو نگه دارم لبامو چسبوندم به لباش اونم که دید چجوری حمله کردم بهش شروع کرد خوردن لبام تو همون حالت بلوزشو دراوردم از تنش پرت کردم رو زمین خنده و لذتو خجالت تو چشماش پر بود ژاکت خودمو دراوردم بلوزمو یاسی از تنم دراورد باز شروع کردم بوسیدنش با دستم خوابوندمش خودمم رفتم روش شروع کردم خوردن گردنش آروم آه میکشید سرم بردم بین سینه هاشو شروع کردم بوسیدنشون دستمو بردم پشتش سوتینشو باز کردم سینه های خوشگلو گردش اومدن جلوم اولش خجالت کشید بعد دستشو گرفتمو شروع کردم لیسیدن نوک سینه هاش آه میکشیدو لذت میبرد اونم سوتین منو دراورد تن داغش میخورد به تنم حشری ترم میکرد همش میترسیدیم که خانوادش از بیرون بیان سریع اومدم پایین تر از رو شلوار میمالیدم کسشو اومدم که شلوارشو دربیارم میگفت خجالت میکشم سارا گفتم نمیتونم تحمل کنم یاسی من میپرستمش میخوام بخورم کس خوشگلتو تموم کنم دستمو گرفت کرد تو شورتش وااای اولین بار کسشو حس میکردم شیو کرده بود خیلی نرمو لطیف بود دستم خورد به چوچوله ش خییییلی ورم کرده بود خیسه خیس بود گفتم وای تو چشماش پر از شهوت بود گفتم خواهش میکنم بزار بخورمش خواهش میکنم گفت بدت میاد گفتم من عاشقشم میخوام بلیسمش شروع کرد دراوردن شلوارو شورتش منم همراهیش میکردم وای باورم نمیشد بعد از دوسال تو کف بودن الان کسش جلوم بود سفییید نرررمممم واقعا نمیتونم توصیفش کنم زل زده بودم تو چشماش آروووم نزدیک کسش شدم چندبار روی کسشو بوسیدم بعد باز کردم کسشو تا چوچوله ش بیوفته بیرون بعد آرووم لیسش زدم همین که زبونم خورد بهش یه نفس عمیییییق کشید قیافه ی یاسی عاااالی بود اون حجم از حشرو تاحالا هیچکدوم تجربه نکرده بودیم شروع کردم لیسیدنش اونم آه میکشیدو سرمو بیشتر فشار میداد زبونمو تو کل کسش میگردوندم و چوچوله شو اروووم میمکیدم تو فاز خودمون بودیم که یک دفعه زنگ آیفونو زدن پریدم کنار از روش اونم لباساشو برداشت رفت تو حموم گفت درو باز کن منم سوتینمو بستم درو زدم بلوزمو پوشیدم اومدن داخل خریدارو یکم جابجا کردیم گفتم یاسی من نمیتونم تحمل کنم حشری ام کستو میخوام گفت قربونت برم صبر کن الان میریم زیرزمین یاسی برای درس خوندن زیرزمین خونه شون رو درست کرده بود وسایل گذاشته بود به مامانش گفت با سارا میریم میخوایم حرف بزنیم رفتیم زیرزمین باز میخواستم شلوارشو دربیارم میگفت نه گفتم خواهش می کنم گفت باشه پس یکم گفتم باشه نشوندمش رو مبل شروع کردم به لیسیدن روناش بعد رفتم سمت کسشو زبونمو بردم وسط چاک قشنگش زبونمو بالا پایی میکردم اونم آه میکشید میگفت دوس داری میگفتم آره میگفت پس بخورش مدام ناله میکرد منم دیوونه میشدم نفساش تندتر شده بود آه آه میکرد میگفت بخور برام کسمو بخور نگاش میکردم چشماشو بسته بودو ناله میکرد سرمو بلند کردم از کسش شروع کردم با دستم مالیدنش که گفت نه نکن با زبونت بکن زبونتو میخوام باز شروع کردم با زبونم لیسیدنش تندتند یا زبونم میزدم به چوچوله ش همینجوری میخوردم که شروع کرد سرمو محکم فشار دادن به کسش که یه دفه لرزید یه آه بلند کشید فهمیدم ارضا شده رفتم پیشش رو مبل نشستمو بغلش کردم کلی قربون صدقه اش رفتم این اولین بارمون بود الان 2 سالو نیمه باهمیم امیدوارم خوشتون اومده باشه نوشته
0 views
Date: March 1, 2019