قسمت قبل دوستان بخاطر غلط نوشتن معذرت میخوام چون توی جمع بودم تند تند می نویسم دیگه نمیشه دوباره اصلاح بکنم دوستانی که باور ندارند این خاطرام رو نخونند لطفا بعد از اپیلاسیون زندایم و حال کردن با من دیگه از خجالت نمی تونستم به صورتش نگاه بکنم و سرم انداختم پایین و بایه خداحافظی سریع اومدم بیرون قلبم داشت از جاش کنده میشد یفکر سامان بودم که بهش چی بگم اگه زندایم بهش بهش بگه چیکار میکنه توهمون فکرها بودم که دیدم یه ماشین صاف اومد جلوی پام ترمز کرد ترسیدم کی ه این دیدم سامان هست خیالم راحت شد رفتم توی ماشین روبوسی کردیم و حرکت کرد توی راه ازم پرسید که چطور بود بهت خوشگذشت ارایشگاه تا حالا اومده بودی اینجا البته رفته بودم ولی یکبار اونم خیلی وقت ها پیش چون ما پایین شهر جوادیه هستیم نمی تونیم برای مهمونی برسیم دیگه جای نزدیک خونه میریم آرایشگاه خلاصه به سامان گفتم آره اومدم ولی کم الان زندایی تغییر دکورداده بهتر شده سامان گفت که دکور رو نمیگم اصل کاری خوب بود گفتم چی رو میگی گفت بابا کوس خوشگلت و میگم دیگه بهش صفا دادی مگه نه گفتم از کجا می دونی گفت حالا گفتم زنداییم گفته گفت آره بهم زنک زد که خانمت رو ردیف کردیم واسط برو حاشو ببر من یک لحظه کپ کرد م که نکنه لز کردن نمون رو گفته ولی خودم رو جمع کردم گفتم دیگه زندایی اصرار کرد من هم قبول کردم بهم گفت که حالا به ما حال اساسی میدی عزیزم من هم از خدا خواسته با کمی ناز کردن سرم رو تکون دادم که باشه قرار شد بریم شمال رامسر پدرش ویلا داشت فردا صبح رفتیم توی راه همش شوخی میکرد وحرف های سکسی میزد تا اینکه رسیدیم ویلاشون رفتیم تو من گفتم که برم حموم دوش بگیرم عرق کردم گفت باشه من رفته توی حموم کم کم داشتم دمای آب رو تنظیم میکردم که یه دفعه دیدم دوتا دست از پشت سینه هام رو گرفته داره مالش میده گفتم سامان حالا نه بزار خودم روبشورم بعدا ولی قبول نکرد باهم رفتیم توی دوش یکمی هم دیگه رو بغل کردیم و سامان شورتم روکشید پایین و با دست دیگه اش کوسم ور میشوست و بادست دیگه اش با سینه هام ور میرفت و لب توی لب بودیم تا اینکه نشست و سرش رو آورد جلوی کوسم بو کرد وگفت دسته خواهرم درد نکنه چه کوسی درست کرده بوسید وشروع به لیس زدن کرد من داشتم از حال میرفتم از حال کردن گذشت من آبم اومد ونشستم کف حموم سرم رو گذاشتم وی شونه سامان یکم چشمام رو بستم دیدم سامان ول کن نیست ودستم رو گفت گذاشت روی کیر شق کرده اش خیلی حال خوبی داشتم کیر کلفت ولی کوتاه بود تقربیا سانت می شود ولی قطرش طوری بود که کف دستم دور کیرش رو نمیگرفت شورتش رو کشید و من باکیرش با زی میکردم یه نگاه عجبی به کیرش داشتم انگار بامن حرف میزد کم کم کفت که میخوری برام یعنی ساک بزن ولش دلم نمی خواست ولی مجبور شدم کردم توی دهنم اولش حالم بد شد ولی عادت کردم یه ده دقیقه ای خودم بعدش خودمون رو شوستم اومدیم بیررون وبا حوله رفتیم روی تخت همدیگه رو بغل کردیم به ده دیگه سامان گفت کسوت رو بکنم یا بمونه برای عروسی من دیگه بهش حرفی نزدم او دوباره کوسم رو لیس زد تا اینکه دوباره داشت آبم می اومد که به سامان گفتم سامان با کیرت با کیرت اونم زود کیرش رو کذاشت دم کوسم یه بالا پایین کرد وآروم فشار داد انگار آب داغ ریخت روی کوسم واقعا درد شدیدی دادشت یک جیغ زدم اگه تهران بودیم همه همسایه ها میودن خونمون کیر به او کلفتی واقعا تحمل میخواد دیدم سامان ترسیده و رفت کنار وبهم نگاه میکنه بعد دئ سه دقیه گفت ستاره چی شد ببخشید معذرت میخوام بهش نگاه کردم دیدم سر کیرش خونی شده وهمین طوری تکون مخوره گفتم چیزی نیست ادامه بده خوب میشه ولی سامان ترسیده بود گفت الان نه بزار شب می کنم ادامه دارد نوشته
0 views
Date: June 10, 2019