سلام من عاطفه هستم 21 سالمه و مثل هر آدمی نیاز جنسی دارم متاسفانه شهرستانی که توش زندگی می کنم کوچیک هست و داشتن رابطه با جنس مخالف مخصوصا برای دخترها مساوی هست با اینکه انگ همه جور حرفی رو به خودتون بزنید علی رغم تمام این مسائل داغي لای پای من زورش بیشتر بود اولین تجربه ی سکس ام رو توی نوزده سالگی با یه پسر تجربه کردم و به حدی بد بود که یه مدت طولانی فکر سکس از سرم افتاد من یه دوست صمیمی داشتم تو اون دوران به اسم فاطمه که شهوتش دست کمی از من نداشت منتها چون خیلی مذهبی بود معتقد بود که آدم باید ازدواج کنه و با شوهرش سکس داشته باشه هر رابطه ای غیر از این گناهی نابخشودنی هست من این طرز تفکرش رو قبول نداشتم بهش می گفتم عزیزم گناه یعنی آسیب زدن به دیگران اینکه خودت رو سرکوب کنی نه نفعی به خودت رسوندي نه جامعه به هر حال یه روز مادر پدرش برای کاری رفته بودن تهران و اون خونشون تنها بود به من زنگ زد و ازم خواست بیام پيشش وقتی رفتم خونشون یه نیم تنه پوشیده بود با یه شلوار جین تنگ این دوست خوشگلم سینه های قشنگی داشت حتی وقتی از رو مانتو هم بهشون نگاه می کردی باهات حرف می زدن یه خورده باهم حرف زدیم بهم گفت جدیدا خیلی تو فکر می ره و درس تو ذهنش نمی ره بهش گفتم شاید اگه امروز رو بیخیال همه چیز باشی و فقط خوش بگذرونی بهتر باشه گفت چجوری دستم و گذاشتم رو سینه اش و نوکش رو فشار دادم و گفتم اینجوری یه جیغ الکی زد و یه اعتراض ساختگی کرد که واااي عاطفه این چه کاريه آخه می دونستم چقدر سکس دوست داره ولی همش خودش رو سرکوب می کنه گفتم دارم وظیفه ی دوستی رو انجام می دم می خواست بازم اعتراض کنه که لبام رو گذاشتم رو لباش محکم ازش لب گرفتم جووونم چقدر داغ بودن همه ی بدنش انگار می گفتن منو ب خور اونم انگار داشت رو ابرا سیر می کرد دستش رو گرفتم رفتیم اتاق خوابش کليپسي که به موهاش زده بود رو باز کردم موهاش مثل آبشار دورش ریختن گفتم حیف این موهای عزیز دل من نیست اینجوری تو اون کلیپس حبسشون کردی یکم با موهاش بازی کردم بعد خوابوندمش رو تخت و دوباره لب گرفتیم و رفتم پایین تر سراغ گردنش هم زمان هم گردنش رو می خوردم هم سینه های خوشگلش رو می مالیدم حسابی نفس نفس میزد که معلوم بود داره لذت میبره با بوسه های ریز از رو شکمش رد شدم تا رسیدم به نازش از شدت شهوت رانهاش رو بهم می مالید یه خورده ران هاش رو لیس زدم و بعد ازهم بازشون کردم از روی شورت صورتم رو به کسش چسبوندم و بوسش کردم چه حرارتی داشت از رو شورت براش می خوردم فشار ران هاش رو سرم حس می کردم التماس می کرد شورتش رو درآوردم با چوچولش ور رفتم دلم می خواست زمان متوقف می شد و ساعت ها براش می خوردم یه جیغ کوتاه کشید فهمیدم داره ارضا می شه آبش ریخت رو صورتم که یه خورده شو با زبون خوردم شورتشم برداشتم تا هر وقت دلتنگ کسش شدم بوش کنم این اولین داستانی بود که نوشتم امیدوارم پسنديده باشید اینم اضافه کنم من به هر دو جنس گرایش دارم و اینکه موقع سکس پارتنرهام رو به اوج تحریک برسونم برام لذت بخش تر از خود سکس هست حس قهرمان بی رقیب رو بهم میده نوشته
0 views
Date: August 26, 2018