لز من و صمیمی ترین دوستم

0 views
0%

خب داستان از اونجایی شروع شد که من و مریم خونه تنها شدیم مریم بهترین دوستمه و چند ساله با همیم من اسمم مینا ست 22 سالمونه من و مریم همه جا با هم بودیم و هر موقع تنها میشدم میگفتم بیاد پیشم کنارش احساس آرامش و شادی داشتم اونم همینطور هم کلاس هم هستیم و خونش دو کوچه بالاتر بارها شده بود شبا خونه همدیگه میخوابیدیم ولی هیچ وقت این اتفاق قشنگی که الان میخوام تعریف کنم نیفتاده بود جمعه بود و من و مریم تو اتاق مادر و پدرم حاضر شده بودن برن مریم پرسید کجا میرن گفتم بیرون شهر مهمونی گفت کی میان گفتم شب دیر وقت مریم قرار بود اون شب پیشم بمونه ساعت 3 بعد از ظهر بود و مامان اینا رفتن وقتی رفتن خوشحالی تو دوتامون موج میزد چون وقتی تنهاییم لباسای راحت تر و سکسی تری می پوشیم میرقصیم میخوریم هرکار بخوایم میکنیم صدای آهنگ رو بلند میکنیم خلاصه راحتیم من دوست پسری داشتم که مریم هم میدونست اسمش ماهان بود ماهان تمام موضوعات راجع به لز و انواع شو برام گفته بود با فیلم و عکس که من کلا تو تعجب بودم ولی یکم نگاهای جدیدی به مریم بعد از حرفای ماهان داشتم خلاصه ما زدیم خوردیم رقصیدیم دیوونه بازی کردیم مریم یه دختر دیوونه و باحاله همیشه بش میگم کسخل پایه همه چیزم هست هرچی بگی نه نمیگه من یه شلوار مشکی و پیراهن تنم بود به اونم یه پیراهن خواب آبی رنگ داده بودم بپوشه که پاهای ناز و سفیدش معلوم بود هرچند آنقدر پیراهن نازک بود همه چیزش زده بود بیرون شرتش معلوم بود سوتین هم نداشت من داشتم با گوشیم ور میرفتم گفت یکم از گوشی بیا بیرون گفتم یه سری عکس سکسی دارم بیا ببینیم اومد دید همه عکس و فیلما لزه گفت اینا چین دیگه گفتم جالبه نگاه کن یکم نگاه کردیم هر دو داغ کرده بودیم من لباسمو کم کردم گفت چیکار میکنی گفتم نظرت چیه امتحان کنیم کارای اینارو به تجربش می ارزه گفت خل شدیا ول کن گفتم یکم میخندیم لااقل گفت باشه اونم عاشق کارای عجیبه دیدم شرتش خیسه بغلش کردم دست رو کونش گذاشتمو لباشوو خوردم اونم میخورد اول نا آشنا بود حسش بعد کم کم داشت حال میداد و تحریکمون میکرد گفتم چه حالی میده مریم گفت اره لامصب حشری شدم گفتم جوووون اولاش میخندیدیم بعد که حشری شدیم ساکت شدیم لباسای هم و کندیم گفت میخواد ببینه کوسمو گفتم وااااای اول من واس تورو ببینم خلاصه دیدیم وای چه کوس نازی داره عشقم کوسا خیس بود یکم واس هم مالیدیم سینه همو مالیدیم خوردیم از حال رفته بودیم هردو لب میگرفتیم همش تک تک نقطه های بدنش و خوردم حتی انگشتای پا اونم خورد حسابی داشتیم حال میکردیم حس عجیب و جدیدی بود گفتم بیا کوسمو بخور گفت نه من لب به کوس نمیزنم گفتم خفه شو اشغال پس تو بخواب من واست بخورم با این حرفم تعجب کرد و گفت اووووف بیا خوردم براش کلی لیس زدم دیدم حشری شده سیلی زد به گوشم انداختم رو تخت کلشو کرد تو کوسم اینجا فهمیدم هر دو هم فاعلیم هم مفعول گفت برگرد میخوام سوراخ کونتو بلیسم برگشتم چندتا سیلی محکم زد به کونم جوری که قرمز شدم دادم دراومد چنگ مینداخت میخورد لیس میزد یهو تف و تو سوراخم احساس کردم وای چه حالی بود لیس زد کلی بعد گفت بوی خوبی میده گفتم بلیس عوضی حرف نزن با چهره خشن و سکسی گفت میخوام بکنمت تا داد زدم چییییی دیدم انگشتش تا ته رفته تو کونم وای حسابی داشت حال میداد تا جایی که 4 تا انگشت توش میکرد و همونارو میکرد دهنم کلی به کوسم سیلی میزد حشر وحشیش کرده بود منم وحشی شدم همین کارارو باش کردم خامه اسپره ای آورد کرد تو کونم همرو ریخت بعد از کونم خامه ها میریخت بیرون و اونم میخورد بعد که حسابی حال کردیم و افتادیم رو هم یه گوشه گفت حال دادا گفتم اره خیلی یهویی پاشدم گفت کجا عشقم گفتم جیش دارم الان میام گفت منم میام گفتم چرت نگو خلاصه اومد رفتیم حموم دوتایی رو هم جیش کردیم دیوونه میخواست جیشم و بخوره نذاشتم رو سینه هاش ریختم جیشا داغ و بوی خفنی داشت دوش گرفتیم کلی عشق تو حموم کردیم اومدیم بیرون بعد همش با هم ور میرفتم تو بغلش قضیه رو واس ماهان تعریف کردم تو تلگرام آبش اومد پسره بعد با مریم شوخی می کردیم چطوره بکنیم پسره رو کلی می خندیدیم بعد تصمیم جدی گرفتیم بکنیم پسره رو که کردیم اون رو تو داستان بعد میگم خیلی حال داد خیلی جالبه بیچاره نمیدونست چنین بلایی قراره سرش بیاد شب اون روز هم که کنار هم خوابیدیم و تو بغل هم و کلی کیف کردیم از اون روز به بعد تو فکر جمع کردن دخترای جدید واس لز چند نفره بودیم و کارای عجیب غریب تو لز و سکس مخصوصا لزبین امیدوارم حوصله کنم بقیه داستان ها رو هم براتون بنویسم نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *