لز من و مهتاب

0 views
0%

سلام به همه ي دوستان که اين داستان من را خوندن من اسمم پريسا هست 22 سالم هست ميخواستم اولين لزبين م رو براتون تعريف کنم تو تابستون بود که رفته بودم ياهوو چت ميکردم اون موقع من 21 سال داشتم يه روز روز رفتم روم هي ديدم ميگن لز لزبين پي ام مي از چرت و پرت ها بعد يه دفعه يکي پي ام به من داد گفت لز هستي منم دفعه اولم بود ديگه بهش گفتم باشه بعد گفت وب داري گفتم آره گفت ميدي گفتم نه بعد گفتم تو چي داري اون گفت آره گفتم خوب تو بده گفت جون تو نميدي منم نميدم هي بحث کرد يه زره باهام بعدش به فکرم خورد که ممکن هست پسر باشه بعد گفتم ببين تو اول پي ام دادي پس تو هم بايد ثابت کني دختري نه من آخر وب داد بهم بعد از اين حرکات هاي عددي هم گفتم بهش انجام داد معلوم شد دختر هست بعدش من به اون وب دادم خلاصه اون روز من با شيما از طريقه نت حسابي حال کردم انو همينطور وب تو وب کرديم خيي حال داد يه 1ماهي اين کارو انجام ميداديم با شيما شيما هموون دختري که بهم پي لز داد ديگه اون حال اول رو نميداد بهم زد به فکرم که بکي پيشنهاد لز بدم يه دفعه يادم افتاد مهتاب هست مهتاب هم واحدي ساختمان مون هست خيلي باهاش دوست هسم اما نه واسه لز يه روز مامانم اينا قرار شد با خانواده مهتاب اينا برن باغ ما بعد من زنگ زدم به مهتاب گفتم فردا ميري باغ گفت نه منم به مامانم اينا گفتم منم نميام يه بهونه آوردم و نرفتم همون شب تا صبح داشتم فکر ميکردم چه جوري روو بزنم بهش که يه فکر زد به سرم فردا که شد صبح پاشدم خونه رو تر تميز کردم بعدش رفتم حمام خودمو تميز کردم همه مو هامو زدم اما يه زره از کس امو نزدم از حمام اومدم بيرون خلاصه ظهر شدش زنگ زدم مهتاب گفنم من تنهام ميخواي بيا پيشم با هم باشيم گفت اوکي اخه اونم تنها بود ديگه اومدش بهش گفتم بريم چت يه چند نفرو ازيت کنيم و بخنديم من گفتم برم ميوه و چايي بيارم رفتم آشپز خانه ميوه و چايي رو آوردم همين جور که داشتم مياوردم خودمو انداختم زمين الکي و داد زدم مهتابببببببببب يه دفعه اومد گفت چي شده گفتم رگ رونم گرفت اروم بلندم کرد گذاشت منو رو تخت بعد گفتم يه کرم هست تو کمدم هست واسم بيار رفت آورد گفتم بهش اگه زحمتت نيس واسم ميتوني بمالي گفت باشه منم شلوارم رو کندم هل شده بوودم خيلي يه 10دق واسم ماليد اما تو همون 10دق بدجوري داغ شده بوودم بعد هي با خودم گفتم بگم بهش يا نه آخر دلمو زدم به دريا چشمامو بستم اروم دستشو بردم رو شورتم بعد يه زره 5ثانيه دست ماليد به شورتم فکردم قبول کرد بعش بردم دستشو تو شورتم يه دفعه کشدي گفت خيلي آشغالي پا شد و گفت ديگه بت من حرف نزن ديگه باي رفت بعدش مردم از ترسم که نره به مامانش اينا بزنگه خيلي فکر هايي به ذهنم ميرسيد از ترسم گريم گرفت بعده 5دق يه دفعه دره خونمون رو يکي زد يه دفعه ديدم مهتاب هست بعد بهم گفت خيلي پرويي بعد اومد تو منم گفتم ببخشيد حواسم نبود يه دفعه گفت اشکال نداره بعد اومد جلوم صورتشو آورد جلو صورتم بد با چشماش علامت داد لب ميدي منم لب گرفتم خيلي حسه خوبي بود بعد يه 2دق داشتيم لب ميگرفتيم بهش گفتم پس چرا رفتي بهم چيز گفتي گفت دره خونه رو قفل نکردم رفتم قفل کردم اومدم و خواصم يه ترسي هم به تو بدم منم منم آروم زدم تو صورتش بعدش باز يه لب گرفتم بعد بهش گفتم کجا دوست داري بريم گفت بريم حمام با هم رفتيم حمام تو وان حسابي ماله هم رو خورديم واقعآ حال ميداد راسي يه حتمآ روش 69 رو امتحان کنين ماله مهتاب يه زره بو ميداد اما من اون رو با بو دوست داشتم هنوزم باهم بعضي وقتا لز ميکنيم و اون حسه اورگاسم شدني که داري و يکي وات ميخوره خيلي تووپه نويسنده

Date: August 14, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *