ماجراهای سکسی امیر ۱

0 views
0%

سلام قبل هرچیزی باید بگم اینا داستان نیست و خاطرس و اینکه همه چی همونطوری که میگم اتفاق نیوفتاده چون گاهی اتفاقات ریز دقیق خاطرم نیست هرکی هم مشکلی داشت ب جای فحش دادن پیشنهاد میکنم که ادامشو نخونه بنده امیر هستم مستعار ۲۵ ساله تیپمم بد نیست وشغل ازاد دارم خانومم هم رویا مستعار 170 قدشه و نه چاقه نه لاغر و خانه دار و خیلی خوشگل من از زمان مجردی دوس دختر زیاد میگرفتم و با اکثرشون هم سکس داشتم حتی گاهی با زن شوهر دار خلاصه خیلی هات بودم و هستم و اصلا سیر نمیشم ولی بعد مدتی کم کم فانتزی سکس برام خیلی مهم شد و با وجود ازدواج باز نتونستم چشم از زن و دختر مردم بردارم و کارمو ادامه دادم منم مث همه شمه رفقایی داشتم و طبیعتا بیشتر با اونایی که زناشون خوشگل تر و راحت تر بودن رفت و امد داشتم البته ما تو ی استان و شهرستان کوچیک زندگی میکنیم و خیلی خبری از لباس راحت و لختی پوشیدن نیست معمولا همه حجابو تا حدودی رعایت میکنن اینارو گفتم ک ی چیرایی دستتون بیاد کم کم بریم سر اصل مطلب یکی ازین دوستام ک باهاش صمیمی بودم و دوست قدیمی منم بود واقعا زیباترین زن رو داره یعنی هرچقدر از زیبایی و جلف بودنش بگم بازم کم گفتم قد بلند و ارایش غلیظ و لباسای تنگ و چسیون و سینه و باسن بزرگ خونه دوستم رضا با شهر ما صد کیلومتر فاصله داشت ی شب خونه دوستم دعوت بودیم که طبق معمول چون مریم یعنی زن دوستمو میدیدم خیلی خوشحال و شهوتی بودم طبق معمول مریم ی تنیک تنگ کوتاه پوشیده بود و ساپورت مشکی هم پاش کرده بود شالشم همیشه باز میذاره و الکی میندازه رو سرش و همه مو و گردنش همیشه معلومه اون شب تنیکش ی کم یقش ازاد بود و ب جز گردن گاهی میشد سطح سینه اش رو هم دید کلا رضا ی کم بی خیاله نسبت ب تیپ مریم و اونم معمولا نسبت ب فرهنگ منطقه ی ما ازاد تره خلاصه حسابی تو کفش بودم و اونم شیطون بلا بود و میدونست دید میزنم ولی خودشو ب اون ران میزد خلاصه بعد از شام و بازی وقتی خواستیم کم کم بلند شیم که بریم رضا و مریم گفتن چون فردا جمعس نرید و شبو اینحا بمونید ما هم به خاطر بعد مسافت قبول کردیم اخرای شب بود که مریم به خانومم گفت که رویا جون لباس راحتی بدم بپوش و رفتن که رویا لباسشو عوض کنه وقتی رویا اومد بیرون دیدم ی شلوارک پاش کرده تا زیر زانو و ی تاپ روشن وقتی دیدمش با عصبلنیت نگاش کردم که بفعمه لباساش مناسب نیستن ولی وقتی دیدم مریم با ی دامن کوتاه که تا روی زانوش بود اومد بیرون و ی تاپ که ب زور سینه هاشو میپوشوند محو تماشای مریم شدم و عصبانیت یادم رفت بعد رویا اومد کنارم نشست و گفت که مریم لباس مناسب نداشته و مریم فهمید ماحرا چیه و گفت امیر خان چته لباسای من همینطوریه مشکلیه و خندید و گفت که لباس پوشیده تر نداشته و به همین دلبل خودشم اونارو پوشیده بود که جفتشون تقریبا ی تیپ داشته باشن خلاصه منو رضا گیج بودیم و ی جورایی زنای همدبگه رو دبد میزدیم من ک از دیدن رونای سفید و بزرگ مریم حسابی راست کرده بودم وقتی نشستبم ورق بازی حکم بازی میکردیم همش نگاهم به پروپاچه و سینه مربم بود و اصلا برام مهم نبود که رضا رویا رو دید میزنه یا نه اون شب اولین باری بود که ابنقدر راحت بودیم با هم

Date: December 17, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *