سلام من عاشق کون کردنم 10 سال پیش عاشق یه دختر شدم که از همه نظر باب میلم بود و از نظر سکسی باربی و کس و کون زیبا و دخترونه ای داشت روزای اول که یواش یواش میومد خونمون وقتی با هم تنها بودیم حسابی لباشو میخوردم میفهمیدم دیوونه میشه ولی نمی کردمش و میگفتم اینکار درست نیست حسابی که اعتمادش و جلب کردم ی روز که برش گردونده بودم و روش خوابیده بودم کیرم و از لای شلورارش گذاشته بودم لای کونش پیشنهاد سکس بهش دادم اونم قبول کرد اونروز لا پایی کردمش و ارضا شدم ولی اون ارضا نشد ولی روش نشد بهم چیزی بگه دفعه بعد که میخواستم بیارم بکنمش حسابی مخشو زدم که میخوام تمام بدنتو تیکه به یکه ببوسم وقتی اومد لختش کردم ولی شرت و سوتینش رو در نیوردم انقد همه بدنشو دست کشیدم و بوسیدم و خوردم تا رسیدم به سینه و خودن یک کس سفید و تمیز اکبند کسشو خودم بهش گفتم من میخوابم و تو با کست بشین رو دهنم خلاصه ابش اومد یه مزه اسیدی ترش داشت دیوونه شده بود و دوباره لاپایی کردمش و رفت دفه سومک که اومد سگی قمبل کردمش حسابی کسشو خوردم از اونجایی که یدن ظریف و تمیز و سفیدی داشت فکر نمیکردم بتونم هیچ وقت از کون بکنمش میترسیدم ناراحت بشه ولی دلم و زدم به دریا و گفتم میشه از عقب بزارم و اون هم با کمال ناباوری قبول کرد اگه بدونی چه حالی داشتم وای چه کون خوبی داره عشقم باز میترسیدم کیرمو بکنم تو کونش ولی اروم اروم فشار دادم کیرم داغی توی کونش و کاملا احساس میکرد و چه کیر کلفتی تو کون عشقم بود چشمام میدید اما با ورم نمیشد اون روز بی نیظیر گذشت و من منتظر سکس بعدی بودم دفعه چهارم با کسشو خوردم انقد تمییز و خوب بود عاشق خوردن کسش شده بودم و کردن کونش خلاصه لحظه ای که کلاههک و گذاشتم رو ی سوراخ کون انقد حشری بودم ابم اومد منم دیدم بدون اینکه بره تو داره ابم میاد تصمیم گرفتم بی نصیب نمونم و کیرمو خیلی سریع با یه فشار عمیق کردم تو اخی بچم نفسش بند اومد و سرشو همینجوری که زیرم بود از زور درد یهو بلند کرد داشت ابم تو کونش خالی میشد ولی یه بار دیگه با همون فشار دوباره تا ته کیر دادم تو ابم خالی که شد کشیدم بیرون کلی هم عذر خواهی کردم و خلاصه خرش کردم چند روز کلی ازش دلجویی کردم ووقتی که اومد پیشم دوباره لباش کسش و سیناهاش و که خوردم صاف رفتم سراغ کون خلاصه همونجوری که کیر تو کونش بود ارضا شد تا دفعات بعد خواستم بشینه رو کیرم و خودش اینکار و بکنه و یعد هم سگی از کون میکردمش ولی ذهنم همش دنبال هیجانات تازه بود اونم دیگه به کون دادن عادت کرده بود شبایی که فرداش قرار داشتیم کلی برای سوراخ کونش نقشه می کشیدم این دفه که اومد گفتم اد این به بعد خودت کیرمو بکن تو کونت و اون طفره میرفت ولی خوابیدم زیرش اون سگی اومد تو بغلم و کیرو از پشتش دادم تو خیلی حال میداد فیس تو فیس بودیم ولی کسر تو کونش بود و کلی لب بازی دفه بعد که اومد همه خونه بودن و نمیشد در و ببندم و بکنمش در و پیش کردم و از لای در میپاییدم تو اتاقم وایساده برش گردوندم و ودستاش گذاشتم روی پشت مبل شلوارش و تا سو راخ کون کشیدم پایین کونشو دادم عقب سوراخ کونش خیلی جای خوبی بود و با یه حرکت کلا هک کیر و دادم تو کون و بعد تلمبه نمیدونستم وقتی امادگی نداره چقد درد داره و راحت میکردمش اونم یه کم به خودش میپیچید ولی از ترس صداش در نمیومد همیشه ازم میخواست که اب کیرمو تو کونش خالی نکنم و منم رعایت میکردم ولی چون فرصت پاک کردن و شرایطش نبود تو کونش خالی کردم و گفتم سریع خودت برو دسشویی فهمیدم اگه امادش نکنم با درد باید کون بده دفه بعد که اومد لختش کردم سگی قمبلش کردم سوراخ کونش جلوی چشمام اماده بود و براش تصمیم میگرفتم منم کلاهک و بدون هیچ مقدمه ای گذاشتم رو سوراخ کون کردنیش خودشو جمع کرد و ازم خواست امادش کنم منم اینکار کردم از دفعات بعد متوجه شدم مدل سگی برای باز کردن کونش کلا براش سخته و برای وسطای کار خوبه ولی چون عاشق دیدن کون قنبل کرده و امیز و سفیداماده کردنش بودم میگفتم قنبل کن اون حشری بود ولی درد داشت و کونش هم تو ای حالت تنگ تر بود با اینکه کونش کلا تنگ بود چون اکبندش و خودم باز کرده بودم من از این که یه کم درد بیشتری بکشه لذت میبردم و همیشه با این حالت شروع میکردم یه روز که هیشکی خونه نبود بردمش وسط پذیرایی لختش کردم همونجوری سگی از کون شروع کردم دکتر بهم یه دارو داده بود که ربطی به سکس نداشت ولی بعد از یک ساعت کون مردن اخر ارضا نشدم اون از وستای کوت دادنش التماس و خواهش میکرد ابتو بیار واین منو بیشتر حشری میکرد منم وقتی میدیدم درد داره هی بهش میگفتم الان میاد دوباره میگفتم نه فکر کنم 20 دیقه دیگه مونده و اون هم که منتظر ارضا شدنم بود با اینکه نمیتونست تحمل کنه مجبور بود قبول کنه و میداد حدود یک ساعت از کون حسابی گاییدمش ولی اخر ارضا نشدم و دلم براش سوخت فرداش خونشون خالی شد و رفتم پیشش فکر میکرد فقط برای دلجویی رفتم پیشش خلاصه به بهانه اینکه سوراختو ببینم چی شده عزیزم دوباره از کون کردمش خیلی درد داشت ولی ابم اومد پس فردا شم طاقت نیووردم چ رفتم پیشش وقتی دم در منو دید انگار جا خورد خلاصه دوباره از کون کردمش دو هفته پیشم نیومد بعد از دوهفته انقد حشری بودم خلاصه تصمیم گرفتم سوراخ کونش و حسابی ببوسمو حشریش کنم خلاصه اومد پیشم وقتی شروارشو کشیدم پایین حسابی از عقب کسش و خوردم انقد حشری بودم که کو نشو وا کردم سوراخشو حسابی بوسیدم به خودم اومدم دیدم دارم سوراخ کونش و میخورم و دیدم چه جوری از حال رفته و چقد سوراخ باز شده واماده کردنه خلاصه از دلش در اومد و یه کون حسابی بهم داد چند وقتی همین روند ادامه داشت تا یه روز که دیگه از کون دادن خسته شده بود بهم گفت انگشتت و بکن او کسم ما قرار بود باهم ازدواج کنیم ولی قرار نبود از الان پردشو بزنم خلاصه یواش یواش دیدم کس اکبندش حسابی داره باز میشه تا خلاصه تصمیم گرفتم بزارم جلو چه روز خوبی براش بود ولی جالب اینکه پردش پاره نشد شاید هم به خاطر اینه اروم اروم بازش کرده بودم ولی بعد از ازدواجمون دکتر گفت زمانی که بچه دار شی پاره میشه من موندم یه کس باکره که هر سری از بس تنگ بود باید کلی بازش میکردم وبعد میکردمش به به تا یکی دوماهی فقط کسشو میکردم ولی یه روز گفتم نوبت کون دادنته عزیزم گفت من که بهت کس دادم دیگه کون واسه چی منم بهش گفتم اینا ربطی بهم نداره و کون بازی دوباره شروع شد اولش ناراحت بود ولی بعد همیشه تا خیلی دیوونه میشد بهم میگفت حالا از کون منو بکن و من هم عشق دنیا رو میکردم تا خلاصه ازدواج کردیم به هر مدلی که به فکرت برسه هر سری از کس و کون می کردمش یه دختر خاله داشت که خیلی به هم نزدیک بودن و دختر خالش هم با من رابطش خوب بود و مثل زنم و بسیار خوشکل بود همش دوست داشتم بکنمش اینا همش با هم بودن دختر خالش منتظر یه موقیت خوب واسه ازدواج بود و خیلی شبا هم خونه ما میموند جا شو مینداختیم تو پذیرایی دقیقا پشت در اتاق خواب چون خونمون خیلی بزرگ نبود در اتاق خواب هم خیلی چفت نبود و از دور و زیر در و کانال کولر هم کاملا صدا میرفت بیرون یه شب دیدم دخت خالش داشته با موبایل فیلم سوپر میدیده خوابش بردی و گوشیش سوپر داره پخش میکنه زنم یه جوری جمش کرد یه دفه یه سر صدای الکی از اشپز خونه بلند کردم دختر خاله رو از خواب پروندم خانومم یه جورایی مشاورش بود و ازش بزرگتر بود و دختر خالش حر فشو میخرید انقد حشری میشدم وقتی حس میکردم الان قراره کون دادنه خانوممو که براش حکم یه مشاور رو هم داره زیر شوهرش بشنوه که چه جوری این مشاور خودش زیر کیر شوهرش گیر کرده و راهی جز کون دادن نداره خلاصه ما رفتیم بخوابیم به خانومم گفتم عزیزم لباساتو در بیار گفت نه امشب نه بزار بره بعدا خلاصه راضیش کردم بهم اروم بده اونم قبول کرد همش میگفت میشنوه زشته خلاصه یه کم که گذشت زنم متوجه شد باید کون بده خیلی ازم خواست که از کون نکنمش که صداشو نشنوه ولی اتفاقا من میخواستم دختر خالش بشنوه با یه کم ولوم که دخار خالش بشنوه ازش کون میخواستم و خلاصه با این که امادگی نداشت از کون با درد کون داد منم یه حرکتیایی میزدم و هی می گفتم قشنگ قمبل کن سوراخ کونت باز شه راحت تر کون بدی و میدونستم که حرفام قشنگ شنیده میشه دیگه هر موقع دختر خالش میومد همین بساط بود تا یه روز دختر خالش 3 روز اونجا موند و هر شب کون زن خشکلم در به خاطر مهمون عزیزمون زیر کیرم گاییده میشد تا یه مدت دخترخالش همش میومد شب میموند زنمم روش نمیشد بگه شب نمون انقد زنمو از کون کردم که دیگه دختر خالش هیچ وقت شب اونجا نموند البته کلا 8 9 بار ولی با یه کم درد بیشتر که صدا خوب بره بیرون من هیچ وقت زنمو تو بحثامون نزدم چون اصلا دوست ندارم یه دختر و بزنم ولی همیشه وقتی عصبانی بودم بد جوری از کون میکردمش و یه حرفایی بهش میزدم که اذیت شه مثلا بهش میگفتم که عزیزم بیا بخواب باید کون بدی تا یه شب تا بخاطر یه جریاناتی مامانش و داداشش که چند سالی از زنم بزرگتر بود پیش ما یه مدتی موندن ما بخاطر اینکه صدامونو نشنون سکس نمیکردیم تا یه شب وقتی صدا بیرون رفت مادرش از پیش ما رفت خونه خواهرش ولی داداشش که مجرد هم بود پیش ما موند یه شب منو خانومم بحثمون شد و طبق معمول بد جوری رفت رو اعصابم منم بحث نکردم و تو دلم گفتم شب معلوم میشه داداشش که دید زنم اذیتم کرد فهمید که حق با منه و قتی زنم رفت بخوابه من هم سریع رفتم و شب بخیر گفتم و بخوابم ولی زنم با ور نمی کرد که امشب شاهد پاره شدن کونش داداشش باشه چون یه جورایی به داداشش تکیه میکرد و خیالش از این بابت انگار کاملا راحت بود که من جرات این کا رو جلوی داداشش ندارم ولی داداشش مجرد بود و تو کف کاملا هم حق با من بود و اون هم زنم بود وقتی زنم دراز کشید بهش گفتم این متکا رو بزار زیرت و اون طفره رفت فهمید میخوام بکنمش دمر خوابوندمش و متکا رو گذاشتم زیر کسش کونش قشنگ قمبل شد و شلوارشو لباساشو کامل در اوردم و قتی داشتم میخوابیدم روش بهش گفتم میدونی که امشب باید کون بدی شروع کرد به بحث و با یه حالت عصبانی گفت میگم درد دارم منم کیرمو که نیمه خواب بود گذاشتم دم سوراخ کونش کیرم خشک بود و اذیتش میکرد یه جوری باهام دعواش شد و گفت که میگم درد میکنه که داداشش بشنوه شاید من خجالت بکشم از داداشش بترسم و بی خیال شم منم بلند گفتم بهت میگم امشب باید کون بدی وقتی دید من چی کار کردم دیگه صداش در نیومد چون میدونست اگه حتی یه کم ناله کنه داداشش کاملا میفهمه که داره کون میده منم خودم قشنگ یه جوری توضیح میدادم که زنم میدونست داداشش کاملا میشنوه ومیدونه موضوع سره چیه خلاصه تو همین حوالی دیدم نوک کیرم خیس شده و رو سوراخش دارم با فشاربازیش میدم و به زنم میگفتم عزیزم تو که راهی نداری خودتم میدونی باید الان خیلی خوب کونت بزارم مگه راهی داری و جواب نمیداد و دوباره گفتم مگه الان بجز کون دادن راه دیگه ای هم هست و خودم میگفتم نه دیگه اونقد اونشب سوراخ کونه نازنینش تنگ و بسته بود و با اب خود کیرم حسابی خوب میرفت و میومد که میدیدم چه تنبهیه خوبی داره میشه زنم و جلوی داداش از سوراخ کون تنبیه میکردم داداشش 2 متر با کون خواهرش که داشت گاییده میشد فاصله داشت و هیچ کاری بجز دقت به ناله ریز خواهرش از دستش بر نمیومد زنم هم هیچ کاری بجز یه کون پر درد به شوهرش دادن در حضور برادرش از دستش بر نمیومد پس کونش و میداد و درد میکشید و این فشار کیر من بود که لحظه های اون و برادرش رو رقم میزد حدود 20 دقیقه کردمش هی کیرمو در میووردم و با سختی درد تو کونش فرو میکردم سوراخ کونش مثل یه حلقه صفت رگ کیرمو از زیر میخواروند تا دیگه داشت ابم میومد کیرم حسابی کلفت شده بود که دیگه نتونست طاقت بیاره باعصبانیت گفت بسه دیگه منم یه دفه کشیدم از کونش بیرون منم دوباره بلند گفتم عزیزم تنبیهت تموم شد حالا مبخوام از کون بکنمت و لذت ببرم دوباره 20 دیقه دیگه از کون کردمش ایت دفه ابمم ریختم تو کونش چون دستشویی بیرون بود تا صبح اب و تو کونش نگه داشت روش نمیشد از اتاق بره بیرون صبح که از خواب بیدار شدیم همه چی عادی بود انگار اصلا اتفاقی نیوفتاده از اون به بعد زنم کاملا فهمید نباید لجبازی کنه چون از پس اخر شبش بر نمیاد الان خیلی وقته که یه جوری از کون میکنمش که اصلا درد نکشه نوشته
0 views
Date: August 23, 2018