ماجرای سولماز

0 views
0%

چشمامو که باز کردم دیدم سولماز رومه من فقط شرت پامه اون لخت لخته شرت هم پاش نیست سولماز من سولماز نیستم بهتر از اونم راست میگفت سولماز سینه هایی به این خوش فرمی نداشت انقد همه چی ش عالی نبود قدش کوتاه تر بود سولماز فقط شبیه بود بهش خب کی ای قبل از زلزله داشتی به چی فکر میکردی داشتم تریاک می کشیدم قبل از زلزله داشتم به سولماز فکر می کردم قبل از هر چیزی داشتم به سولماز فکر میکردم که چرا یهویی بی خیال همه چی شد چی شده که حتی حالا که چار سال میگذره از دیگه با هم نبودن مون بازم جواب تلفنامو نمی ده چرا از تلفن عمومی که بهش زنگ می زنم تا میفهمه منم قطع می کنه چرا از اون موقع هشت تا دوس پسر عوض کرده ولی حاضر نشده یه بار زنگ بزنه با هم بریم یکی از اون صد تا جایی که خاطره داریم که فقط حرف بزنیم یا فقط حرف نزنیم بهم بگو سولماز یا هر اسمی که دوس داری بعد از معاشقه شکم ش شروع کرد به قلمبه شدن همه ی اتفاقایی که تو نُه ماه میفتاد در عرض سی چل ثانیه افتاد بچّه دنیا اومد و بعد از یکی دو دقیقه شد یه دختربچّه ی پنج ساله همیشه دلم دختربچه ی پنج ساله میخواس گذشته باشه از نوزادی ش گذشته باشه از بی زبونی ش گذشته باشه از کم فهمی ش نرسیده باشه به بچّه نبودن ش اما اما کسی رو پیدا نکرده بودم تا مادرش باشه سولماز بود که اونم گذاشت رفت بی هیچ دلیلی نه حتی دلیلی که منو قانع کنه که چرا دو ساعت بعد از نود و دومین سکس مون بعد از هشتاد و هشتمین رضایت مون بی خیالم شده دلیلی که بتونه به من بگه دلیلی که بگه حتی بگه اصلا بگه فقط نمی دونم چند تا پسر تو دنیا وجود داشتن که واسه حفظ رابطه با دختری تلاش کنن که از کون دادن ش به مردای قبل از اون به نیکی یاد میکنه نمی دونم ولی می دونم که همیشه فاکر موفق تر از عاشق ه حداقل تو اون دنیا اینجا خیلی باحاله خودت خیلی باحالی نه جدّی من فکر می کردم یه دل خوشیِ کیری ه عطر گردن ش نشئه کننده بود کنار گوش ام زمزمه کرد هیش اینجام بی ادبی تلقّی می شه این حرفا نه اشتباه تلقّی میشه منظورت دل خوشیِ الکی بود کیر الکی نیست تیرماه نود از مجموعه داستان آن دراز و چند داستان کوتاه تر نوشته

Date: March 13, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *