تو کارگاه روبروی من مینشست معمولا تیپای خوبی میزد و از همه خوش هیکل تر بود بعد از طهرا که میشد شوهرش هم میومد گاهی یه سری میزد شلوار سفید تنگ که میپوشید چشمم رو میزد حدود ۴۰ سال ولی به قول ماشین فروشا درحد واقعی هم خودش هم شوهرش روستایی بودن که مدتی بود اومده بودن شهر دخترش گاهی میومد پیشش و حدود ۱۸ ساله بود و واقعا مینیاتوری سرش زیاد تو گوشیش بود چت میکرد که باعث میشد هرکسی بدبین بشه خیلی تو نخش بودم از اون بدتر اگه مردا شوخی بدی میکردن اولین نفر اون بود که میخندید و خوشش میومد دیگه موعد ازدواج من شد و عقد کردم و بعد چند ماه از نخش در اومدم یه روز صحبتش افتاد که خیلی گرفتاره و بدهی دارن نمیدونه چی کنه منم خودم رو نخود کردم بهش گفتم شاید بشه براش وام بگیرم اونجا شمارمو دادم و قرار گذاشتیم و خلاصه وام جور نشد منم شمارشو سیو نکردم چند وقت بعد از اونجا اومدم بیرون تا دیدم یکی تو تلگرام بهم پیغام میده با آیدی دخترونه تعجب کردم به زنم گفتم احتمالا از دوستامه میخواد سر کارم بذاره خلاصه گذشت و جوابشو بعد چند روز دادم خودشو پسر عارفه جا زد و گفت مادرم تصادف کرده و خونه افتاده با گوشی مادرش بازی میکرده داشته قضولی میکرده ببینه من کیم خیلی تعجب کردم ناراحت شدم خلاصه زنم هم که دید پیغامشو دیگه حساس نشد گذشت و مرتب پیغام میداد و جوک میفرستاد تا اینکه یه بار شک کردم به خاطر نوع پیغاماش و با یه شماره دیگه زنگ زدم با تعجب دیدم که خودش گوشی رو برداشت حتی بلد نبود دروغ بگه میگفت گوشی دست پسرم بوده از حالش پرسیدم که گفت تصادف کرده و پاش شکسته و خونه افتاده بو بردم حوصلش سر رفته و داره شیطنت میکنه دل و به دریا زدم و بهش گفتم خانوم سهرابی شما واقعا خوشگل بودی بدش نیومد و من پیش رفتم انقدر اعتماد به نفسشو از دست داده بود که سریع با تعریفای من دست و پاشو گم کرد منم صاف و پوست کنده براش نوشتم که همیشه تو کف هیکل تو بودم خصوصا با اون شلوار سفیده کلی تعارف کرد و بعد شروع کرد از خودش تعریف کردن منم بحث رو کمی سکسی کردم اونم راه میومد واقعا تعجب کردم اولین باری بود که مخ یکی رو میزدم اونم آشنا خلاصه رابطمون قوی تر شد تا از خودش عکس فرستاد و از من هم خواست من فقط میخواستم بدونم تهش چی میشه چند وقت بعد راه افتاد و از تخت بلند شد رابطمون روز به روز قوی تر میشد و بیشتر بحث سکسی میکردیم دیگه پای عکسای سکسی و فیلم و کلیپ اومد وسط بعد ازاون عکس همه بدنمون و جوونی من اونو بدجوری داغ میکرد منم فقط میخواستم بدونم تهش چی میشه اصلا به رابطه با عارفه فکر نمیکردم یعنی اصلا باورم نمیشد یه بار تو خیابون قرار گذاشتیم و اونم اومد دیگه دل و زدم به دریا و بهش گفتم تنها بودی میام خونه بهم زنگ زد و گفت بعد از ظهر تنهام با هزار ترس و لرز رفتم و در زدم در و واکرد یه لباس تنگ زرد با یه روسری قرمز لباساش اصلا قشنگ نبود ولی تنگ پوشیده بود رفتم تو و بهش دست دادم اومدم نشستم رو مبل یه نوشیدنی آورد و کنارم نشست به هم نگاه کردیم و چشامون درگیر شد و آروم آروم نزدیکش شدم و کشیدمش توبغلم چی شده بود هنوز هم واسم عجیبه لباساشو در آوردم سریع که تا کسی نیومده و یا پشیمون نشده هیکلش رو ببینم کامل لخت شد اون کسی که تا اون موقع از زیر شلوار تنگش میدیدم حالا تو دستم بود دستم رو گرفت و کشوند رو تختش خوابید روم و لباسمو در می آورد و منو میخورد کیرمو از شورتم کشید بیرون و مثل احمقا نگاه میکرد که دیدم مثل یه حیوون وحشی افتاد به جونش و میخورد قبل ارضا شدن درش آوردم پاهاشو واکرد که بکنمش کو ن خوشگلش کسی که واقعا خوشگل نبود هر چند از روی شلوار عالییییی بود ولی نسبتاپشمالو و بود و با وجود اصلاح کامل ولی نسبت به زن خودم که خیلیی جوون تر بود تو ذوق میزد میگفت منو بکن و من که از عذاب وجدانش میترسیدم و از حس خیانتش بدم میومد گفتم برات میخورم و شروع کردم به کس لیسی این اولین بار بود که لبم به کس میخورد و آمادگی نداشتم و بدجور میترسیدم حالم بد شد اون هم ترسید لباسامو پوشیدم و گفتم دارم میرم فکر میکنم یکی میاد عارفه هر چقدر اصرار کرد از خونه رفتم چند وقت بهش پیام ندادم و اون هم نا امیید بود تا اینکه یه روز باز حشری شدم و رفتم سراغش و اونم با روی باز پذیرا بود تو چت خیلی حشریم میکرد چند وقتی بود راجع به فانتزی هام به زنم گفتم و اونم خیلییییی بدشش اومده بود و کلا رابطمون تو ذوقم خورد از فیلم سوپر بهش گفته بودم و اصلا قبول نمیکرد از علاقه قدیمم به رابطه مفعولی گفتم حالش به هم میخورد این درحالی بود که هرچی از فانتزی هام به عارفه میگفت حشری تر میشد و خوشش میومد واقعا درکم میکرد و بهم راجع به تجربه های سکسیش تعریف میکرد از راننده تاکسی تا دستمالی تو بازار و منو حشری تر میکرد تا یه روز در همون دوران عقد کردگی که خونه بابام تنها بودم بهش گفتم بیاد و اونم اومد با ترس و لرز آوردمش تو خونه مثل بید میلرزیدم و پشیمون بودم احساس عذاب وجدان توأم با ترس خیلی راحت رفت تو اتاق و لباساشو در آورد و منو کشید تو بغلش یه دفعه دستشو برد روی شلوارم باز کیر شقمو گرفت لباسامون رو در آوردیم بازم به خوردن قانع شدم و گفتم نمیتونم بکنمت بیچاره گفت اگه از کس دوست نداری کونم هم مال توه کونش رو آورد بالا و من رو سوزوند با حرارت عشقش ولی هر چی کردم نتونستم اونم منو خوابوند و سعی کرد حشریم کنه شروع کرد به ساک زدن مثل وحشیا همه کاراش با زن تازه کار من فرق میکرد گفتم آبم داره میاد که دیدم بیشتر میک میزنه و آبم تا ته ریخت تو دهنش این اولین بار بود که تو بغلش ارضا میشدم توقع داشت بعد ارضا برم سراغش ولی از همه چس بدم میومد از زمین و زمان و خودم و عارفه اومدم یه سیگار دود کردم اومد کنارم باهام سیگار کشید حتی بلد نبود سیگار بکشه فقط به خاطر من هر چس شوخی سکسی میکرد بیشتر بدم میومد و آخرش هم با یه بوس رفت بعد اون هربار که حشری میشدم بهش پیغام میدادم و اون هم فهمیده بود و عادت کرده بود از فانتزی هام بهش گفتم و از اینکه از رابطه گی خوشم میاد اون موقع هرچی تو شهوانی میگشتم اکثرا دروغ بودن حتی ازش خواستم کمک کنه یکی رو پیدا کنه و به طمع کردن خودش با منم سکس داشته باشه با همه فانتزی ها با شهوت برخورد میکرد و واقعا قبول میکرد اول حس عجیبی داشت که به یه زن میگفتم دلم میخواد با یه پسر سکس داشته باشم فکر میکردم ولم کنه ولی اون واقعا درک میکرد و بهم حق میداد و می گفت اگه بتونه کمکم میکنه مجبورش میکردم شبا از کیر شوهرش عکس بندازه و برام بفرسه اون بدبخت هم قبول میکرد و عکس کیرش و عکسای سکسشون رو میداد واقعا میخواست منو بدست بیاره و کم نمیذاشت حتی حاضر شد برای بدست آوردن من با یکی بخوابیم تا بعدش من اونو بکنم کیر من ۱۸ سانت بود و کیر شوهرش ۱۴ فکر میکرد کیر من اونو پرواز میده تنها ترسش از شوهرش بود که غیرتی بود و اگه میفهمید میکشتش تا اینکه یه اتفاق عجیب افتاد دوستان اینا یه تجربه واقعی بود که فقط اسمارو عوض کردم اگر دوستان خوششون بیاد ادامه ماجرا رو که اون اتفاق عجیب بود براتون میفرستم منتظر نظراتون درمورد تا اینجای این خاطره هستم تا اگر مساعد بود ادامشو که هنوز خودم درست باورم نمیشه براتون بفرستم نوشته
0 views
Date: December 21, 2018