مادر زن تپلم

سلام خدمت دوستان گرامی با اینکه خودمم هنوز باورم نمیشه ولی این داستان کاملا واقعیه من احسان هستم قدم 183 و وزنم 85 راستش حدودا 1 سال پیش خونوادم برام یه دختر پیدا کردن که باهاش ازدواج کنم که باباش 7 سالی میشد فوت کرده بود خب طبق رسم رفتیم خواستگاری و خیلی زود بعد از چند روز عقد کردیم خانمم خیلی دختر خوب و خوشکلیه ولی متاسفانه من تو زمینه سکس تنوع طلبم چون قبل از ازدواج خیلی دخترا بهم پا میدادن و منم خیلیاشون کردم که شاید بهتر بود نمیکردم خلاصه یه چند ماهی از عقد ما گذشته بود البته من از همون شب دوم عقد خانمم باز کردم چشمم مادر زنم گرفت چون هم تپله و هم خیلی سفیده دیگه فکرش داشت اذیتم میکرد تا اینکه شروع کردم بهش پیام دادن و مخش زدن ناگفت ه نمونه خودش همش میگفت من احسان از همه دامادام بیشتر دوس دارم و خداییش خیلی بهم خوبی میکرد بالاخره من تونستم مخش بزنم و یه روز که خونه بابام خالی بود ببرمش اونجا اولش یه کم قربون صدقه هم رفتیم بعد اینقدر دستمالیش کردم که صدای نالش بلند دستم گذاشتم رو سینه هاش با اینکه خیلی شهوتی بود دستم برداشت و گفت احسان جان کار درستی نیست ولی من اینقدر اصرار کردم که کم کم لباساش درآوردم ولی هنوز شلوارش پاش بود یه کم سینه هاش خوردم بیشتر شهوتی شد و همش میگفت احسان جون نکن منم بدتر میکردم وقتی قشنگ حالش خراب کردم شلوارش آروم درآوردم شاید باورتون نشه ولی خودمم هنگ کرده بودم چون من عاشق کسای تپل و سفیدم از کونش که دیگه نگو نمیدونستم از کجا شروع کنم همه جای بدنش خوردم خوابوندمش رو زمین کسش براش مالیدم همش میگفت نکن ولی از اون نکن هایی که از صدتا بکن بدتر بود خوب بدبخت هفت سال کیر گیرش نیومده بود خلاصه خودش پاهاش آورد بالا من کم کم کیرم کردم تو کسش باور کنید قابل توصیف نیست اون لحظه شروع کردم تلمبه زدن اینقدر تلمبه زدم که خیس عرق شدم وقتی احساس کردم ارضا شد منم تندتر کردم و آبم ریختم رو شکمش و بعدش قرار شد برای همیشه اونم زنم باشه و از اون روز تقریبا هفته ای یکی دوبار هر موقع فرصت پیش بیاد حسابی میکنمش فقط یه دختر دیگ ه هنوز تو خونه داره که یه ذره مزاحمه ولی خیلی خوشکله تصمیم گرفتیم اونم راضیش کنیم من دوتایششون بکنم من بار اولم بود داستان مینوشتم ببخشید اگه مشکل داشت البته من قبل از عقدم خیلی کس کردم که اگه بخواین همه رو براتون مینویسم نوشته احسان