دوست گرامی من این خاطرات یک دوره از زندگی منه در چند قسمت که از زور کف و بی مکانی جنده خونه های شهرو سیاحت میکردم قبلا 2 خاطره تنها در پاریس و پرستار پدربزرگ رو براتون نوشته بودم امیدوارم از این یکی هم لذت ببرید دوستانی که قصدشون از خواندن داستانها خود ارضایی است جهت احترام به شما وتلف نکردن وقتتون باید بگم قسمتهای سکسی هم داره اما بیشتر راجع به جنده خونه ها است و اصلا به درد خود ارضایی نمیخوره شروع جریان بر میگرده به 2 سال پیش من که حدود 8 ماه بود هیچ غلطی نکرده بودم یکروز عصر تابستون داشتم با بچه محلها به استخر میرفتیم که با چند دختر زیبا که از روبرو میومدن روبرو شدیم یکیشون واقعا خوشگل بود دوستانم خیلی گرم با اینا سلام علیک کردن من چون خیلی بی عرضه ام تو اینکارا و معمولا صبر میکنم دخترا یک چیزی ازمن بپرسن تا شروع کنم به حرف زدن ساکت موندم وقتی رفتن من از که میثم بین ما خوشتیپترین و در عین حال باهوشترین بود پرسیدم دوست دخترات بودن گفت نه بابا دخترای جنده خونه محلمون گفتم محلمون با دستش از بالای شانه به پشت اشاره کردو گفت همین بالا میدونستم که اگر بیشتر سوال کنم میپیچونن نه اینکه براتون مهم باشه اما فقط برای فهمیدن دلیل کارام من یک پسر از هر لحاظ متوسطم قیافه هیکل سایز الت و هیچ امتیاز خاصی ندارم دلیل با هم بودن بچه محلا این بود که هر کس امتیاز خاصی داشت میثم خدای تیپو هوش بود دخترا همیشه میومدن طرفش و بهش پا میدادن و دوستاشون هم مجبور میشدن با بقیه پسرای گروه حرف بزنن ارش کلید ویلای شمال باباشو دزدیده بود و هر وقت برنامه مختلط سفر شمال بود میرفتن ویلای اینا فواد کلید اپارتمان داییشو که تو المان زندگی میکنه رو چندسال پیش به بهانه درس خوندن واسه کنکور گرفته بود و هرکی مکان لازم بود میومد سراغش و مجید که یک جورایی اسکل گروه بود داداش بزرگش ساقی محله بود تو مواد و مشروب مجید هم پیک موتوریش بود و جنسو میبرد درخونه ها همیشه پول اضافه داشت این بود که گروه هر وقت میرفتن رستورانی جایی همیشه این بدبخت حساب میکرد اما من پسری بودم که نه بابای میلیاردر داشت که پول مفت بهش بده که خرج اینا بکنم نه ماشین نه ویلا نه مکان نه هیچی درسمم نصفه ول کرده بودم مجبور شدم برم تو یک شرکت کار کنم این بود که هیچ وقت تو برنامه ها نبودم همیشه حتی تو جمع تنها و ساکت بودم این مسئله که هیچ کس نه دختر به عنوان معشوقه و نه پسر به عنوان رفیق منو نمیخواد رو به عنوان حقیقت زندگیم پذیرفته بودم هر وقت هم سوالی میپرسیدم حتی بی ارزش ترین چیزها رو برام کلاس خرکی میزاشتن مثلا وقتی فیلم سوپر یکی از خوشگلترین دخترای محل با سیاوش پسر بساز بفروش معروف تهران لو رفت و تو مغازه کامپیوتری محل داشتن میدیدنش و برای خودشون کپی میکردن ازشون خواستم که رو فلش مموری منم کپی کنن گفتن بی خیال شو زشته گفتم اگر زشته چرا شماها دیدید و دارین نقدشم میکنید گفتن خصوصیه میثم از همه با معرفت تر و اقاتر بود شاید اگر ازش میخواستم منو هم میاورد تو برنامه ها ولی زندگی عوض قد وهیکلو قیافه تا دلتون بخواد به من غرور داده بمیرم هم منت هیچ کسو نمی کشم اصلا تو ذاتم نیست بخش اول جنده خونه محله چند روز بعد داشتم میرفتم قنادی مجید اسکله رو دیدم کلی تحویلش گرفتم خوشحال شد تو سری خور جمع بود با من اومد قنادی یک کیک پنیر به صورت درسته گرفتم گفت خوشمزه است گفتم به کلاس شماها نمیخوره از لج من اونم یکی خرید کیک ها توی ظرف طلقی شفاف بود دستمون بود داشتیم میرفتیم یک پیرزنه لنگ لنگون داشت از روبرو میومد دید گفت ننه اینا نذریه گفتم اره گفت کجا میدن گفتم سر خیابون پیرزنه انگار جعبه دنده داشت یک دقیقه پیش داشت لنگ میزد یهو عین ماشینای فرمول یک سرعت گرفتو رفت با مجید کلی خندیدیم دیدم الان بهترین وقته گفتم راستی اقای کس باز طلبه شدم برم جنده خونه محل با دست به اون جهت اشاره کردم گفتم همون که این بالاست تو که با همشون بودی بگو کدوم بهتر میخوره کدوم باحالتره و اینم شروع کرد امار تک تکشون رو دادن تا رسیدیم به چهارراهی که چند روز پیش میثم اونجا به یک سمتی اشاره کرده بود گفتم کارت خیلی درسته ها یکجوری تعریف کردی هوس کردم الان کیکو گذاشتم خونه میرم اونجا فقط ببینیم شلوغه یا نه گفت میخوای زنگ بزنم بپرسم گفتم نه بابا فقط حواست باشه رسیدیم اونجا جلوی درو نگا میکنیم اگرکلی ماشین پارک بود شلوغه اگر نبود خلوته ۲ تا فرعی پایین تر دیدم نگاه کرد داخل یک کوچه گفت یکی بیشتر جلوش نیست گفتم چی میگی ماشین نیست جلوش گفت اون ماشین ابیه رو نمیبینی ادرسو فهمیدم اما هنوز شماره و رمزمونده بود یکمی رفتیم پایین تر یهو گفتم ای بابا حواس منو ببین گفت چی شد گفتم دیشب پسر داییم کلی فیلمو سریال ریخت تو هارد من یادم رفت پاکش کنم ممکنه بابام بره سر کامپیوتر ببینه گفت چرا پاک کنی گفتم فیلمها و سریالهاش به شدت لختیه و بابام ببینه سرویسم میکنه چقدر حیف چند ثانیه شو دیدم خیلی عالین قضیه راست بود اما به اون صورت صحنه نداشتن اینجوری گفتم دهنش اب بیفته مجید گفت خوب بده به من گفتم هاردت جا داره درضمن خیلی لختیه ها ضایع است اگر کسی ببینه گفت خیالت راحت گفتم پس برو هاردتو بیار بریزم برات که بعدش پاک کنم فقط زود باش تا بابام نیومده رفتو اورد داشتیم هارد به هارد میکردیم گفتم دیگه وقتشه این گوشیمو عوض کنم خیلی هنگ میکنه از گوشیت راضیی گفت سامسونگ حرف نداره و گفتم میشه سرعتشو موقع بازی ببینم گوشیو داد منم گفتم هارد منو بگرد هرچی میخوای کپی کن میخوام امروز حسابی خالی کنم هرچی برنداری از دستت رفته اونم میخ کامپیوتر شد من رفتم تو لیست شماره هاش ولی نه خاله سیما بود نه سیما نه خاله و نه جنده خونه تنها شماره عجیب کی اس جی بود وقتی روش کلیک کردم دیدم تو قسمت عنوان کاری نوشته حال بقیه اسما دختر و پسرو بابا و عمو بود بود همینو حفظ کردم به بهانه اوردن چای رفتم بیرون یادداشتش کردم گذاشتم تو جیب برگشتم تو اتاق گفتم چیز بدرد بخور نداری رو هاردت گفت خودت ببین نشست به چایی و میوه خوردن منم رفتم تو پوشه فیلم سوپراش دیدم ایرانی خارجی سواس تو ایرانی حجم بالاها رو کپی کردم بعدا دیدم هم فیلم سیاوشه که از من قایم کرده بودن هم چندتا از فیلمای خودشون که دختر فراری و جنده اورده بودن وقتی رفت پول و کارت تلفن و کاندم برداشتم رفتم از تل عمومی زنگ زدم نمیدونستم شماره درسته یا نه یک زن برداشت گفتم سلام خاله سیما منم ۲ هفته پیش با مجید اومدیم خونتون ته کوچه گفت کدوم مجید از ترس اینکه بگه بگو بهم زنگ بزنه شروع کردم شرح حال مجیدو و پشت سرش تک تک بچه های تک خور محلو ردیف کردن که یعنی اشنام که خودش گفت خیلی خوب بسه کی اینجایی گفتم ۵ دقیقه دیگه خودمو رسوندم دم در حالا مشکل این بود که محل پارک ماشین ابی جلوی یک خونه ۲ طبقه بود روبروی خونه اون سمت کوچه هم یک مجتمع نمیدونستم کدوم یکیه به ذهنم رسید زنگ زدم گفتم جلو درم اف افو بزن دیدم در مجتمع باز شد حالا بدبختی نمیدونستم کدوم طبقه است طبقه سوم که رسیدم دیدم در سمت چپ نیمه بازه تردید داشتم برم تو یا نه دیدم یک زن سرشو اورد بیرون با صدای کم گفت بیا تو دیگه زود باش تا کسی ندیده رفتم داخل درو بست رفتم تو سالن دیدم ۳ تا دختر رو مبل نشستن با لباس کم برای اینکه حرف نزنه سوال نکنه گندش در نیاد سریع پولو دادم بهش گفتم لباس سورمه ایه و رفتم تو اتاق سمت راست که مجید تعریف کرده بود ادامه نوشته شاه
0 views
Date: October 16, 2020