قسمت قبل دوستان من نویسنده حرفه ای نیستم اگر بزرگواری کنید و اشکالات نویسندگی مو بگید سعی میکنم قلمم رو بهتر کنم دختر اومد گفت از پشت نمیدم لب نمیدم ابتم نمیخورم قرص خورده باشی اومدن ابت زیاد طول بکشه هم سکست نیمه کاره میمونه گفتم با خوردن مشکل داری گفت نه زانو زد جلوم شلوارمو در اورد شورتمو کشید پایین همونطوری که سر زانو بود شروع کرد ساک زدن دختر زیبایی بود موهای بلند براق چشمو ابرو مشکی سینه ۸۵ نوکش قهوه ای خیلی کمرنگ پوست سبزه گندمی اما دایره نوک سینه هاش خیلی بزرگ بود دستمو گزاشتم زیر چونش یکمی اوردم بالا چشماشو باز کرد و موقع ساک زدن بهم نگاه میکرد احساس خوبی بود حدود ۳ دقیقه ساک زد خم شدم تی شرتشو از بالا در اوردم با حرکت دست اروم به عقب حولش دادم خودش ف همید شلوارکشو در اورد شرت یا کرست نپوشیده بود به روی کمر دراز کشید اروم روش خوابیدم یکمی گردن و سینه هاشو خوردم از کس خوری خوشم نمیاد کس جنده باشه که دیگه اصلا همینجوری که گردنش رو میخوردم دستمو گزاشتم رو کسش یک اهی بیخ گوشم کشید که التم تمام قد راست شد ازروش غلط زدم سریع کاندم رو از جیبم در اوردم و کشیدم روی التم دوباره غلط زدم روش اروم به داخل فرو کردم حدود ۳ دقیقه تلمبه زدم برش گردوندم رو شیکمم نشست حدود ۲ دقیقه هم بالا پایین رفت ابم اومد پاشد دستمال کاغذیو بهم داد و بی حرف از اتاق رفت بیرون لباس پوشیدم رفتم دیدم خاله داره تلفنی به مشتری وقت میده با حرکت دست خداحافظی کردم دستشو اورد بالا که صبر کن با عجله رفتم بیرون که مثلا نفهمیدم چند روز بعد سرکار بودم که یکی از بچه ها داشت تعریف میکرد که امشب قراره دوست دخترش بیاد تو انباری زیرزمین مجتمعشون موکت انداخته قراره حال کنن منم راستش از تعریفای این حالی به حالی شدم تصمیم گرفتم دوباره برم اینبار دیگه راحت زنگ زدمو رفتم بالا دیدم همون دختری که روز اول تو خیابون دیدم بودم خوشگلتراز بقیه بود هم اونجاست یک تی شرت سفید روشن پوشیده بود موهای کوتاه قهوه ای روشن و دامن کوتاه سفید تکیه داده بود به دیوار کوتاه جلویی اشپزخونه اپن پولو دادم و با سر اشاره کردم بهش و بی حرف رفتم تو اتاق دیدم اومد تو پیرهنم رو از تنم در اورد و هر دکمه ای رو که باز میکرد جاشو رو تنم میبوسید و شلوارمو هم خودم در اوردم دست کشید به التم عرق داشت گفت برو دستشویی بشورش در دستشویی با فاصله کم روبروی دراتاق بود منم لخت مادرزاد اومدم بیرون رفتم شستمش و برگشتم دیدم با بالا تنه لخت درازکشیده و به ارنجش تکیه داده سینه های کوچک ولی مخروطی و زیبا بود منم دراز کشیدم کنارش بی حرف التمو گرفت یخ کرده بود از سرمای اب اروم گذاشت تو دهنش و اهسته مک زد گرمای دهنش بعد از سرمای اب خیلی حال میداد بهم هیچ کس تا اون موقع به این خوبی برام نخورده بود بعد روی بیضه هامو هم لیس زد و یکی یکی گذاشتشون تو دهنش و مکیدشون خیلی عالی بود بعد اومد بالا چند سانتیمتر به چند سانتیمتر بدنمو بوسید و یک بوسه خیلی کوچیک هم به لبم زد بغلش کردم و کنارم خوابوندمش نوک سینه هاش صورتی کمرنگ بود و کوچیک سنش حدود 17 سال بود گردنش رو اروم بوسیدم و خوردم یه سینه هاش که رسیدم شروع کردم اروم خوردنشون اصلا دلم نمیخواست ناراحتش کنم دستشو برد تو موهای پشت سرم همونجوری که من دوست دارم با موهای پشت سرم بازی کرد و نوازششون کرد رفتم روی شکمش دامن کوتاهشو در اوردم از پاهاش چقدر پاهاش ظریف و سفید بودن کسش هم صورتی و کوچیک بود یک ذر هم مو نداشت بدن سفیدش بوی خنک خوبی میداد پوست من سبزه است و دخترهایی که قبلا باهام بودن میگفتن تو چرا اینقدر درجه حرارت تنت بالاست این بود که خنکی پوستش برایم احساس خوشایندی داشت میدونم همتون مسخره ام میکنید و میگید چقدر بدبخت و ندید بدیدی که از دختر خودفروش خوشت اومد اما یکجورایی به دلم نشسته بود اومد روم و روی التم نشست با حرکت اهسته بالا و پایین میرفت بعد یواش یواش تندش کرد الکی جیغو داد نمیکرد منم طبق معمول بعد ازحدود یک ربع ابم اومد دوستام همیشه میگن کمرشون سفته و زیر یک ساعت نمیاد اما من بیشتر از حدود یکربع نمیتونم البته بگم که ورزشکار یا بدنساز هم نیستم هیکلم معمولی است ابم که اومد اهسته از روش پاشد کاندم رو در اورد با کلینکس خشک کرد التم رو بعد قسمت کلاهکش روخیلی اهسته حدود کمتر از یک دقیقه مکید و بعد بازبونش دورش رو لیس زد و نوکش رو بوسید و پاشد خیلی بهم حال داد گفتم کاش وقت داشتیم هوس ماساژ کردم بازم بیحرف منو رو شکم خوابوند لخت رو کمرم نشست و چند دقیقه با دستای کوچیکش ماساژم داد و بعدش روم دراز کشید یکم بعد پاشد و سریع تی شرتشو پوشید گفتم خیلی حال دادی شمارتو بده میخوام خونه خالی شد بگم بیای گفت نمیتونم ببخشید دست کردم از کیفم یک چک پول 50 تومنی بهش دادم گفتم برای مهربونیت گفت نمیخاد گفتم یک هدیه از طرف من برای خودت بخر یک لبخند محو زد و گفت مرسی رفتیم بیرون منتظر بودم خاله بابت طول دادنم غر بزنه اما هیچی نگفت منم سریع رفتم تو 3 هفته بعد 4 بار دیگه رفتم بار اخرش یک جمعه ای بود که هرگز فراموشش نمیکنم من همیشه تو اینکارا دستوپاچلفتی و بیعرضه بودم 2 ماه طول میکشید تا دخترو راضی کنم بده کلی برای من ناز خرکی میکردن اما اون اخر هفته چون تا صبح بیدار بودم پای نت صبح جمعه تا عصر خوابیدم حدود 5 بود بیدار شدم دیدم دلم سکس میخواد ناجور با شلوار ورزشی و عرقگیر بودم پاشدم ژاکت ورزشیمو انداختم تنم موبایلو پولو کاندم برداشتم رفتم اونجا فقط 2 تا فرعی پایین تر از خونمون بود با دمپایی رفتم حتی وقت هم نگرفتم جلو در زنگ زدم گفتم خاله پشت درم نیمه خواب و نیمه بیدار بودم حتی صورتمو هم نشسته بودم رفتم بالا خاله تیکه انداخت راحت باش خونه خودته هروقت میخوای بیا جواب ندادم یک دختر جدید بود ششمین دختر که اسمش مرجان بود قبلا ندیده بودمش اما راجع بهش شنیده بودم بچه 17 شهریور بود اینقدر خراب بود که خود اونها هم جنده صداش میکردن 7 روز هفته رو تو 7 تا جنده خونه متفاوت کار میکرد دوستاش میگفتن هر جا میره با اژانس میره اما حتی یکبار هم تو عمرش کرایه اژانس نداده همیشه واسه راننده میخوره و حال میده به جای پول راستش هوس محیا رو کرده بودم و به خاطر اون رفته بودم صبر کردم غر زدن خاله تموم شد فقط یک کلمه حرف زدم محیا گفت امروز نیست بقیه تو اطاق اونوری خوابن میخوای بیدارشون کنم سرمو علامت نه به بالا بردم با همشون قبلا خوابیده بودم پولو دادم و با سر به مرجان اشاره کردم بیا اومد خیلی سریع لباسو شلوارشو در اورد سوتین داشت بازش کرد چه سینه مزخرف وارفته ای انگار محتویات سینه رو خالی کرده بودن 2 تا مشک بزرگ خالی اویزون بود دندوناش زرد بود معلوم بود سیگار یا مواد زیاد میکشه اومد جلو خواست ببوستم دلم ریش ریش شد اجازه ندادم قبل از اینکه صورتش به صورتم برسه دستمو گزاشتم رو شونش به پایین فشار دادم زانو زد کیرمو گذاشت دهنش خیلی با سرو صدا و با اب دهن فراوون شروع کرد به خوردن گفتم درست بخور این چه وضعیه گفت یعنی چی گفتم اولا اینقدر دستتو جلو عقب نبر میخواستم جق بزنم اینجا نمیومدم دوما لباتو دور کیرم ببند با دهن باز انگار دارم میکنم تو لوله پولیکا سوما چه خبرته پیستون ماشینی مگه یواش بخور سرو صدا هم نکن الان از خواب پاشدم اعصاب ندارم شروع کرد یکم دیگه خورد بلندش کردم گفتم برگرد گفت برای من فرقی نداره ازعقب بکنی یا جلو خم شد دستاشو گذاشت رو دیوارفرو کردم تو کسش واقعا گشادو لتو پار بود پشیمون شدم از پولی که دادم اسونترین و سریع ترین کس ی بود که تو عمرم کردم از خواب پاشدم هوس کردم صاف رفتم اونجا اما درعین حال بیخود ترینشون بود همین که داشت میداد گفت تو این محل ساغی اشنا نداری گفتم چطورگفت حشیش میخوام با دخترخاله هام میکشیم اما کسی که برامون میاوردو گرفتن اگر حال بدی برامون بگیری 3 تاییمون میایم خونت هم میکشیم هم یک حال سنگین بهت میدیم گفتم اهل سیگارو مواد نیستم اما برات میپرسم خبرشو به خاله میدم دوباره نشوندمش و برام ساک زد بی کاندوم دیدم نزدیکه ابم بیاد از دهنش دراوردم گفتم اون دستمال کاغذیو بده گفت نمیخواد دوباره کرد تو دهنش ابم که اومد همشو خورد بعدشم هی میک میزد یک ذرشم نموند گفتم این چه کاری بود گفت دیگران برای اینکه پول بیشتر بگیرن بعضی وقتا ابو میخورن اما من واقعا دوست دارم درضمن برای پوست مفیده این یکیو دیگه نشنیده بودم شلوارمو پوشیدم و رفتم تو سالن که طبق معمول جیم شم که خاله داد زد اوهوی میترسی 2 دقیقه اینجا بمونی بکنیمت که هر دفعه مثل کش تنبون در میری گفتم کارم تموم میشه دیگه برای چی بمونم گفت همه دوستات میان اینجا باید به زور بیرونشون کرد کارشونو میکنن تازه میان میتمرگن کونشون میخ داره میشینن دیگه بلند نمیشن اما تو نه سلام نه خداحافظی میای پول میدی اطاق بعدشم فرار بیا 1 دقیقه بشین نمیخوریمت اول رفتم دستشویی اب به سروصورتم زدمو خودمو تمیز کردم بعد رفتم رو فرش نشستم یک سری سوال بچه کجایی شغلت چیه و منم یکمی کوفته و بی حس بودم در حالی که داشتم با دستام نوبتی شونه هامو می مالوندم خیلی بی حال جواب دادم یهو محیا با یکی دیگه از اون یکی اطاق اومدن محیا لباس بیرون تنش بود نگاش کردم خاله گفت محیا این برای تو اومده بود نبودی با مرجان رفت حالا بیا یکم مشتو مالش بده ناکام نمونه اونم اومد با لبخند سلام کرد نشست رو مبل پشت سرم شونه هامو و گردنمو مالید خاله رفت هندونه بیاره گوشی محیا رو برداشتم شماره خودمو گرفتم زنگ زد بهش دادم سرشو در سکوت به حالت تایید تکون داد پاشدم برم خاله با سینی اومد گفت کجا هندونه اوردم گفتم باشه دفعه بعد اومدم بیرون یکجورایی سبک شده بودم رفتم خونه دوش گرفتمو باز خوابیدم ادامه نوشته شاه
0 views
Date: October 19, 2020