سلام دوستان من اميدم ٢٣ سالمه وتك فرزندم يه باباي كارمند ويه مامانه ٤٢ ساله دارم كه اسمش مانداناست خانواده ما تقريبا مذهبيه اما نه به اون صورت كه جانماز آب بكشيم ما تو يه آبارتمان ٥ واحدي زندكي ميكنيم كه ما طبقه دوم اون هستيم تمام همسايه هاي ما آدماي راحتي هستندو توي اونها فقط ما كمي مذهبي هستيم مثلا زنها ودختراي همسايه هامون بدون حجاب توي محيط ساختمون وجلسات ساختمون ميان تو آبارتمان ما هر سه ماه يه بار يه جلسه ميذارن كه به اوضاع ساختمون رسيدكي كنن يا بعضي وقتا مدير ساختمون رو انتخاب كنن اين جلسات هميشه تو باركينك تشكيل ميشه ومعمولا مردا تو اين جلسات ميان اما وقتي مرد يه خونه نباشه زنش تو جلسه حاضر ميشه تا در جريان مسائل ساختمون باشند اما دو ماه قبل وقي بابام به يه ماموريت ٧ روزه رفته بود قرار شد روز جمعه يه جلسه تشكيل شه من معمولا جمعه ها صبح با دوستام برنامه فوتبال داريم شب قبل از جلسه به مامان كفتم فردا جلسس اكه خواستي شركت كن من كه ميرم فوتبال اونم كفت حالا اكه حال داشتم ميرم فرداش من حدودا ساعت ١١ از فوتبال بركشتم كه ديدم از تو باركينك صدا مياد كه يادم افتاد جلسه هستش رفتم از كنار ديوار ببينم مامانم هست يا نه كه يهو از تعجب شاخ در آوردم مامانم بود اما با موهاي باز ويه كت دامن باورم نميشد آخه مادر من تنها زني هستش تو اين ساختمون كه حجاب رو رعايت ميكنه اما الان بدون حجاب بود و اون تنها زن حاضر تو جلسه بود ديكه كمكم آخراي جلسه بود و همه داشتن ميرفتن ما يه همسايه داريم به اسم آقا نادر كه حدودا ٥٣ سالشه و آدم با حال و خوش برخورديه ٥ ساله كه زنش مرده يه دخترش ازدواج كرده و الان با بسر محصلش زندكي ميكنه ودر حال حاضر اون مدير ساختمونه همه رفتن فقط آقا نادر موند ومامانم آقا نادر از مامانم برسيد آقا رضا بابام كي از ماموريت مياد مامان كفت ايشاا دو سه روز ديكه بعد آقا نادر كفت نظرتون راجبه درست كردن باغجه تو حياط خيلي خوب بود من بعدازظهر ميام خدمتون تا باهم حساب كتاب كنيم و من برم دنبال باغبون وبقيه كاراش مامان هم كفت باشه متظرم بعد دست دادن وخداحافظي كردن و رفتن منم جند دقيقه بعد رفتم خونه مامان درمورد جلسه جيزي نكفت و اين باعث تعجب بيشتر من شد تقريبا بعدازظهر بود كه ديدم يكي داره زنك ميزنه درو باز كردم آقا نادر بود بعد از سلام و احولبرسي كفت مامانو صدا كن تا بياد واسه باغجه نظراشو بده تا بريم دنبال كارا تا خواستم برم مامانو صدا كنم ديدم خودش اومد دم در و با آقا نادر سلام كرد اما بر خلاف صبح جادر سرش بود مامان به آقا نادر تعارف كرد تا بياد داخل اما قبول نكرد و با هم رفتن تو حياط از بشت شيشه از دور ميديدمشون كه داشتن صحبت ميكردن حرفاشون خيلي طول كشيد نزديك ١ ساعت شد كم كم داشت حوصلم سر ميرفت كه ديدم دارن ميرن به سمت طبقاب بالا خيلي تعجب كردم جند لحظه بعدش رفتم بالا ديدم صداشون از كنار در بشت بوم مياد خونه آقا نادر طبقه آخره مامانم داشت ميكفت بذار واسه يه وقت بهتر الان هم بسر من خونست هم بسر تو بشت بومم خطر ناكه يهو يكي مياد آقا نادر كفت نترس عزيزم من بالا يه جادر مسافرتي دارم كه ديكه صداشون نيومد و رفتن رو بشت بوم منم يكم صبر كردم بعدش رفتم بالا ديدم جادرو علم كردن و دارن ميرن توش رفتم كنار جادر رويه بنجره جادرو آروم دادم بالا داشتم داخلشو ميديدم آقا نار داشت جادر مامانم رو از سرش بر ميداشت وشروع كرد به نوازش مامانم مامان همش ميكفت من ميترسم كسي بفهمه بدبخت ميشم آقا نادر هم ميكفت نترس عزيز اتفاقي نمي افته بعد شروع كرد به خوردن لبهاي مامانم مامانمم اولش كاري نميكرد ولي بعدش همراهيش ميكرد آقا نادر در حال لب خوري داشت سينه هاي مامانمو ميمالوند مامانم جشماشو بسته بود و داشت نفس نفس ميزد جند لحظه بعد آقا نادر تي شرت مامانمو در آورد بعدش شلوار مامانو كشيد بايين حالا مامان فقط با يه شرت نشسته بود جلو اقا نادر حشر بعدش مامان دستشو كذاشت رو كير آقا نادر و شروع كرد به ماليدن كيرش و به آقا نادر كفت درش بيار ببينم جه شكليه نادر هم بلافاصله لخت شد مامانم تا كيرشو ديد كرفت تو دستش و كفت جوووون داغه داغه خيييلي كلفته جووووون اكه اين كيره بس ماله رضا دوله آقا نادر خنديد و به مامان كفت بخورش مامان كفت نه بدم مياد تا حالا ماله رضا روهم نخوردم يهو نادر سر مامانمو كشيد بايين سر مامانم رفت تو كيروخايه آقا نادر اولش يكم مقاومت كرد ولي ديد راهي نداره شروع كرد به ليس زدن كير بشمالوي آقا نادر مامان كفت نادر جان جرا موهاي كيرتو نميزني حالم داره بد ميشه نميتونم بخورم نادر كفت انقد قر نزن بخور بعدش كيرشو كرد تو دهن مامانم و اونم داشت واسش ساك ميزد نادر هم سينه هاي مامانو ميماليد بعد ٥ دقيقه نادر كيرشو كشيد بيرون و كفت بسه الان آبم مياد مامان هم سرشو آورد بالا و شروع به خوردن لباي نادر كرد بعدش نادر شرت مامانمو كشيد بايين واااااي اصلا باورم نميشد دارم كوس مامانمو از نزديك ميبينم قلبم داشت تندتند ميزد مامانم داشت يواش ميكفت بكن بكن نذار نفسم بالا بياد كير كلفتتو بكن تو كوسم نذار نفس بكشم آقا نادر مامانمو خوابوند و باهاشو باز كرد و سر كيرشو كرد تو كوس مامانم و كفت يه جوري جرت ميدم كه شوهرتم ديكه كوستو نشناسه بعدش شروع كرد به تلمبه زدن يكم كه فرو كرد مامانم شكم نادرو محكم نكه داشت كت يواش بكن دارم ميميرم غلط كردم آروم بكن جونه اميرت آروم بكن آقا نادر يكم مكث كرد بعدش شروع كرد آروم تلمبه زدن مامانمم يواش ناله ميكرد و با موهاي سينه آقا نادر بازي ميكرد جند دقيفه بعد نادر كفت داره مياد بريزم توش مامانم يهو داد نه نه نريزياااا ولي نادر بعد جندتا تلمبه آبشو ريخت تو كوس مامانم مامانمم شروع به فحش دادن به آقا نادر كرد منم ديدم كارشون داره تموم ميشه سريع خودمو رسوندم خونه نوشته
0 views
Date: August 22, 2018