مامانم و پدر دوستم

0 views
0%

سلام من امید هستم ۲۴ سالمه و تک فرزندم پدرم اسمش رضا و ۵۰ ساله تو کار ساختمانه مامانمم ۴۵ سفید وتوپر اسمش ناهیده و خانه داره خانواده ما تا حدودی مذهبی هست البته نه خیلی زیاد من یه دوست صمیمی و قدیمی دارم به نام بهنام که قبلا تو محل ما بودن و الان ۴ ساله از محلمون رفتن بهنام از من یک سال بزرگتره و تو بچگی مادرش رو از دست داده پدرش ۵۳ سالشه اسمش محموده و خیلی مرد سرزنده و شادیه و بسیار خوشتیپ و جنتلمنه کارش هم نمایشگاه ماشینه ماجرایی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط میشه به ۳ ماه پیش یعنی حدودا اولای تابستون ۹۵ بهنام تصمیم گرفت به مناسبت تولدش یه جشن خوب بگیره اول قرار بود تو خونه خودشون بگیره اما چند روز مونده به تولد آقا محمود گفت جشن رو تو باغ کردان کرج بگیریم که بزرگتر و راحتتره خلاصه قرار شد اولین پنجشنبه تیر ماه جشن رو تو کردان برپا کنن کلی تدارک دیدن و کلی آدم دعوت کردن از اونجایی که به واسطه دوستی قدیمی ما خانواده هامون هم با هم کاملا آشنا بودن برای تولد خانواده من رو هم دعوت کرد یک روز قبل از مهمونی به بابام خبر دادن که فردا واسه راه کشیدن برای زمین شمال با همسایه های اونجا جلسه گذاشتن و باید خودشو برسونه بابام هم که از مدتها منتظر مشخص شدن تکلیف راه اون زمین بود سریع آماده شد و گفت من تو تولد نمیتونم شرکت کنم و قرار شد من و مامان دوتایی بریم تولد خلاصه روز تولد رسید و من و مامان آماده شدیم تا بریم مامان من چادریه و تو مهمونیا و عروسیهایی که آقایون و خانمها تو یک فضا با هم باشن اصلا لباس مجلسیه باز یا نیمه باز نمیپوشه روسریشم بر نمداره اما من خیلی بهش گیر دادم که یه لباس مجلسی قشنگ بپوشه اون هم میگفت لباس های خوبم مناسب اونجا نیست خلاصه قرار شد دو دست لباس با خودش بیاره و فضا رو بسنجه و طبق اون یکیشو بپوشه یکی از لباساش کت و شلوار بود و اونیکی یه لباس مجلسی آستین حلقه ای و سینه باز تا سر زانو ما حرکت کردیم و بعد از یک ساعت رسیدیم باغ بهنام و نازی دوست بهنام اومدن دم در و خوش آمد گفت بعدش آقا محمود اومد و به من و مامان خوش آمد گفت و همه با هم رفتیم داخل دی جی مشغول بود و خیلیا هم وسط بودن یه نگاه کردم اکثر مهمونها رو میشناختم سه چهار تا از همکارای آقا محمود با خانوماشون بودن و چنتا از دوستای من و بهنام و دوست دختراشون و البته من تنها بعد از سلام و احوال پرسی مامانم رفت لباس عوض کنه و منم سریع به بهنام گفتم تا مامانم حواسش نیست بریم مشروب بخوریم رفتیم پیش همکارای آقا محمود که یکی از یکی دلقکتر و شارلاتانتر بودن و برامون مشروب ریختن و خوردیم و برگشتیم تو سالن تا چشمم خورد به مامانم از تعجب خشکم زد چون قاعدتا با توجه به جو مهمونی فکر میکردم کت شلوار و روسری بپوشه اما گویا نازی رفته رو مخش که اونیکی رو بپوش خلاصه دیدم مامانم با همون لباس مجلسیه و بدون روسری اومده منم به روم نیاوردم و کنار مامان نشستم تا اینکه دی جی شروع کرد به جو دادان و آقا محمود به من گیر داد که بیا وسط منم رفتم یکم رقصیدم و بعدشم رفتم سمت میز بار بازم قایمکی مشروب خوردم و برگشتم سمت مامان دیدم مامان و دوتا از خانوما با آقا محمود و دوستش دارن بلند بلند میخندن مثل اینکه آقا محمود به مامان گیر داده بود بیاد وسط برقصه و مامان نمیرفت من که رسیدم آقا محمود گفت ناهید خانوم از پسرت باید یاد بگیری ببین چه خیس عرق شده و همه زدیم زیر خنده خلاصه انقدر مسخره بازی درآوردن تا همه کرمشون گرفت که مامانو بفرستن وسط مامانمم از خجالت لپاش قرمز شده بود و میخندید یکی از دوستای آقا محمود که اسمش فرهاد بود گفت ناهید خانم از زن من یاد بگیر ببین از وقتی اومدیم یه لحظه هم ننشسته همه خندیدن و زن فرهاد اومد دسته مامانو گرفت بلندش کرد و شروع کرد رقصیدن مامانمم یواش یواش تکون میداد بقیه همه دست و سوت میزدن مامانمم کم کم خجالتش از بین رفت و شروع کرد رقصیدن خییلی خوب میرقصید آقا محمود هم هی نگاهش میکرد و با فرهاد و یکی دیگه از دوستاشون پچ پچ میکردن مامانمم دیگه حسابی داشت میرقصید منم مشروب داشت میگرفتتم و داشتم میرفتم بالا بعد چند دقیقه مامانم به دی جی گفت آهنگ تر کی بذار دی جی هم آهنگ منصور رو پلی کرد مامان شروع کرد ترکی رقصیدن همه میخ شده بودن روش خیییلی خوب میرقصید همه واسش سوت و دست میزدن آقا محمود هم همش داشت با یه نگاه تابلویی بدن مامانمو برانداز میکرد یهو فرهاد داد زد آهنگو عوض کن همه زوجا بیان وسط تانگو برقصیم همه اومدن مامانم اومد بیاد بشینه که آقا محمود و فرهاد گفتن ناهید خانم کجا تشریف میبرین محمودخان ما تنهاست میخواد با شما برقصه مامانم باز خجالت کشید زیر چشمی منو نگاه کرد فرهاد هم متوجه شد و سریع با لحن شوخی داد زد امید جان چرا بابا رو نیاوردین که مامان تنها نباشه حالا اشکال نداره عمو محمود نذار حوصله ناهید خانم سر بره بعدش آقا محمود با یه مکسی دست مامانمو گرفت و با هم رفتن وسط تو همین حال دوتا از دوستای فرهاد که از اون دلقکهای بی ادب بودن و خیلیم مست بودن با قهقهه داد میزدن آقا محمود مبارکه کی شیرینیشو میدی نامرد نباید عروسیت مارو دعوت میکردی منم از این حرفا یکم هیجان زده شدم مامانمم خندش گرفته بود شروع کردن رقصیدن شهوت از چشمای محمود میزد بیرون مامانمم خیلی قشنگ میرقصید یه آن محمود چسبید با مامانم و یه بوس رو لپش کرد این صحنه رو که دیدم با این که مست بودم اما خیلی شک شدم یهو فرهاد اومد گفت امید بیا بریم مشروب بخوریم منم رفتم و حسابی خوردم وقتی برگشتم هرچی گشتم مامان نبود فرهادم که سیاه مست شده بود رفت پیش زنش و رقصید بهنامم که سرش گرم نازی بود حسم بهم گفت برم اتاق بالا رو نگاه کنم تو یه موقعیت که همه تو حال خودشون بودن زود پله ها رو رفتم با دیدم بعلههه تو اتاقن لای درم خوب بسته نشده و لبه تخت نشستن آ آقا محمود م مامانم آ ماشالا خیلی خوب میرقصی ناهید خانم م لطف دارین آقا محمود میشه بریم پایین حالتون بهتر شد دیگه آ نه پایین هوا دم داره حالم بد میشه م آخه اینجا خوبیت نداره آ نگران نباشین کسی هواسش به ما نیست ناهید خانم چه لباس خوشگلی پوشیدین حیف نیست همش ما شما رو با چادر دیدیم چه موهای قشنگی اولین باره موهاتو میبینم ناهید خانم دستشو برد لای موهای مامانم م با استرس مرسی محمود خان خواهشا بریم آ عجله نکن میتونی دکمه های پیرهنمو باز کنی گرممه م با مکس باز کرد خب بریم بیرون هوا بخورین آ نه همینجا خوبه یهو مامانمو بغل کرد و چند بار لبشو میکید م ترو خدا نه الان یکی میاد آبرومون میره الان امید میاد آ نترس امید الان انقدر مسته که اسم خودشم نمیدونه بعدش آقا محمود مامانو بغل کرد و میبوسیدش با دستاشم بدنشو میمالید مامانمم چشماش داشت خمار میشد بعد چند دقیقه بلند شدن هردو لخت شدن محمود مثل گرسنه های آفریقا سینه مامانو میخورد و کامل لختش کرد دستشو گذاشت لای پاهاش و با یه انگشت لبه های کسشو فشار میداد مامان دیگه کامل تسلیم بود و خودشو در اختیار محمود گذاشته بود آ ناهید جون قربون این بدن برم من این همه سال شوهرت کرد حالا دیگه مال منی م خدا نکشتت که داری منو میکشی آ دوست داری وروجکمو ببینی م آرههه آ از تو شرتم درش بیار مامان کیر آقا محمود رو از شرت بیرون آورد و گرفت تو دستش باهاش بازی میکرد قد کیرش نسبتا بزرگ بود و قطر کیرش خیلی کلفت میگفت محمودخان خیلی داغه دستم سوخت آخخخخ چقدر کلفته آ ماله توه خانومم م قربونش برم بعد مامان نشست و شروع به ساک زدن کرد محمود داشت میمرد از شهوت بعد از چند دقیقه کیرشو از دهن مامانم درآورد و گرفت تو دستش و گفت بخواب خانمی میخوام کیرمو بفرستمش اردو م با اشوه کجاااا آ تو کس مامان امید م جووووووون دیووونه بعدش مامانم خوابید و پاهاشو باز کرد آقا محمود هم رفت وسط پاهاش و کیرشو آروم فشار داد تو مامان داشت از درد میمرد واسه اینکه صداش باند نشه لبشو گاز میگرفت آقا محمود هم اولش آروم آروم فشار میداد و لب میگرفت اما هرچی که رفتن جلوتر سرعتو بیشتر میکرد مامان داشت بال بال میزد نفس نفس زدنش زیر آقا محمود منو بدجور حشری کرده بود کیرم داشت میترکید آقا محمود گفت لامصب چقدر تنگی مگه شوهرت تاحالا کستو نگاییده م نه محمود جان اون فقط قلقلکش میده کیر یعنی این مال رضا نصف ماله توام نیست آ آبمو بریزم توش دوست داری امیدو از تنهایی درارم م باخنده نه دیوااانه نریزیااا آ اون شوهر دیوثت ریخت من نریزم م محمود خواهش میکنم یهو آقا محمود شروع کرد با سرعت بیشتر تلمبه زدن بعدشم کیرشو سریع دراورد و آبشو ریخت رو کس مامانم مامانمم داشت با موهای سینه آقا محمود بازی میکرد و شروع کردن همدیگه رو بوسیدن منم سریع رفتم پایین و خودمو کاملا عادی جلو دادم نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *