سال بعد از ازدواج کمکم فیلم سکسی شوهرم دچار سردی رابطه زناشویی با
من شد و این برای زندگی آرام و بی سروصدای من شد بمب ساعتی.روز سکسی ها می گذشت بدون هیچ حرف
عاشقانه شاه کس ای ٰرابطه ای یا حتی لمسی از طرف همسرم
البته اگه من به سمتش می کونی رفتم و ؛خوب رابطه بود ولی من دلم می خواست اون من رو بطلبه
مثل جنده قدیم از وقتی به خونه بیاد جلوی در با
هوس من رو دنبال کنه بغل پستون کنه و نوازش لطیف که استادانه بلد بود انجام بده ولی دریغ …. اوایل
زیاد برام کوس بغرنج نبود و گذاشتم به حساب شلوغی کار
و اضافه کاری هایی که مجبور بود انجام بده ولی یعد از مدتی دلشوره ای به جانم افتاد به نام رقیب. از سکس داستان تصورش ساعت ها
گریه می کردم ،مرتب کارهایش را نامحسوس چک ایران سکس میکردم ولی
هیچ ردی پیدا نکردم. توی بد مخمصه ای افتاده بودم .من دلم سکس عاشقانه می خواست جوری که دلم برایش پرپر میزد ولی فقط از طرف شوهرم نه کس دیگه.بارها گفتم بزار کمی بگذره درست میشه اما نشد.بد اخلاق شدم و این مساله شوهرم رو هم بیشتر از من دور کرد،انتظار داشت با این رویه من دور و برش بپلکم قربون صدقه اش برم اما من حتی از پس کارهای اداره ام هم برنمی آمدم و فقط فکرم دنبال حل مشکلم بود.بارها فکر خیانت به سرم زد اما من این کاره نبودم داشتم ذره ذره آب می شدم رابطه ما بعضی وقت ها 6ماه یک بار رسید.من از دو طرف ناراحت بودم اولش به خاطر اینکه خانم ها اگه سکس مرتب نداشته باشند حسابی اعصاب شون بهم میریزه ومن بهم ریخته بودم و هم فکر رابطه شوهرم با هم جنس دیگه ای وای…. تا اینکه شبی که از شدت شهوت و خواستن سایت شما رو پیدا کردم و با خوندن داستان ها و دیدن عکس ها خودم رو ارضا کردم و این شد کاره هرروزه من.بدو بدوکار اداره رو بکن بیا خونه کارهای خونه رو ردیف کن بعد برو تو سایت و حال کن.چه قدر خوب بود و لذت بخش.هفته بعد فکری جدیدی به سرم زد شروع کردم به یادگیری چیزهایی که مرد ها تو رابطه براشون لذت بخش و اون هارو یادداشت کردم با دیدن فیلم ها و عکس ها خیلی حرفه ای شدم.برای خودم کلی لباس سکسی خریدم کلی لوازم آرایش و کرم و…. گرفتم و روزها و ساعت هایی زیادی صرف زیبایی خودم و روی فرم شدن بدنم کردم و روز به روز دلخواه تر شدم.روز موعود دل رو به دریا زدم آرایش مناسبی کردم لباس خواب کوتاه سکسی نازک که سر سینه خیلی درشت و قلنبه زده بود بیرون پوشیدم بدون شورت عطر سکسی هم زده بودم لوسیون بدن سکسی و… و وقتی شوهرم روکاناپه خوابیده بود رفتم کنارش گوشه ای جاباز کردم و نشستم جوری که تنم بهش برخورد داشت ولی به سمتش نرفتم اما کمکم با انگشت های دستم موهاشو نوازش کردم آروم آروم به سمت سینه اش رفتم و موهای سینه اش رو نوازش کردم بعدچند دقیقه سرسینه اش که سفت شده بود بیرون و لبای شهوت انگیزه من رو می خواست منهم دریغ نکردم آروم با لبام با سر سینه اش بازی کردم. بعضی وقت ها یکم بیشتر فشار میدادم براش چشماش بسته شد و صدای ناله آرومی ازش می آمد من لذتم بیشتر شد تمام سینه اش زیر دست و لبم بود و به صورت دلخواهش برایش می مالیدم و فرمانروای وجودش شدم احساس رضایت زیادی درش موج میزد.مرحله بعد رفتم سراغه لبش ماهرانه(با کمک اطلاعات جدید سایت شما) بوسیدم، مکیدم واون هم برایم عاشقانه میمکید .دستم رو به سمت آلتش بردم وای داغ و تفتیده آماده کردن بود ولی من به این زودی نمی خواستمش پس شروع به دستمالی کردم و با تمام وجود برایش ساک زدم حسابی حال میکرد می خواستم دوباره روزگار خوش گذشته به خاطرش بیاد وای توی این چند وقت اینقدر بزرگ و ستبر ندیده بودمش اینقدر جلو و عقب کردمش تا فوران زد توی دهنم میدانست بدم میاد ولی با ولع براش خوردم می خواستم عمق خواستنم را بداند وای حال خودم دیدنی بود از شدت شهوت وخواستن خیس خیس بودم سینه ام سفت شده بود اما الان، نه وقتش نبود در بغلش جا گرفتم و رو سینه و رانش را نوازش کردم نفس هاش شمرده تر و آرامتر شده بود کمکم کیرش داشت با حالت قبلش برمیگشت. واین بار سراغ باسنش رفتم جوری خوابیده بود رو به من ازیک طرف لمس سینه دلخواهم و از طرف دیگه لمس باسن عزیزتر از جانم بار دیگر ارضا شدم و لی باز هم کار داشتم آلتش دوباره رستم شد و شق تر ازقبل میبوییدمش میبوسیدمش و هر کاری که بلد بودم یا از سایت شهوانی یادگرفتم انجام دادم آروم آروم زبانش باز شد که چرا تا به حال من رو اینجوری نخواستی و ندیدی، عقده دلش باز شد تمام وجودم شده بود گوش به خواسته های وجودش گوش پسپردم ودر دل اشک ریختم که چرا این مرد را درک نکردم وتا به حال غرورم مانع شده بود ببینم چه از من میخواهد. دوباره به مرحله ارضا رسیده بود و به حال خودش رهایش کردم لباس هایم را برایم عاشقانه درآورد لمسم کرد از لب وای چقدر احساس بی وزنی کردم آنقدر زیبا بوسیدم که برای بار سوم ارضا شدم نفسم به شماره افتاده بود ولی باز میخواستم. چند سال دوری جنسی من رو حشری کرده بود در گوشم زمزمه دوستی کرد باورش کردم چنان زبانش در گوشم حرکت میکرد که عمق گوشم را احساس کردم بوسید تا به سینه ام رسید وای من نوک سینه ات را تا به حال به زیبایی ندیده بودم مکید بوسید و آرام آرام به بهشتم نزدیک شد دیگر احساس کردم یا در خوابم یا مرده ام چون در این دنیا نبودم سرش کامل در بهشتم جا گرفت از شدت مکیدن و لیسیدن ،برای بار چهارم با لرزشی ارضا شدم خدایا من بودم ؟؟؟؟ امشب چه شبی است شب ضیافت دو کس که کنار هم ولی دوراز هم بودند.رمقی برایمان باقی نمانده بود ولی میخواستیم هردو. ادامه داد به سمت بالا دیگر واقعا میخواستمش ،کاملا روی هم خوابیدیم نفس هامون باهم شده بودویک تن شدیم.آلت زیبا و پراقتدارش را روی بهشتم بالا وپایین میبرد و هردو لذت میبردیم و آرم آرام در من فرو رفت تنگ تر آن بودم که دردی نداشنه باشم اما دردش شیرینی دوباره زندگیم شد بالا و پایین رفتنش برایم از هر نظر زیبا بود آرام آرام گرمتر گرمتر شدم ارضای کامل هردو صورت گرفت دلمان نمیخواست از هم جدا شویم اما تا صبح در بغل هم جم نخوردیم.روز بی خیال کار در کنار هم بودیم و من بهترین پذیرایی را از عشقم و پاره تنم کردم و صدها بار خدارا شکر کردم که به این مرد پاک زندگیم خیانت نکردم مردی که خواهش دلش را نتوانست برای من به زبان بیاورد و فقط در لاک خود فرو رفت.ماهها گذشته ولی ما هنوز یک پیکریم هرچه بخواهد برایش عاشقانه انجام میدهم و او هم همچنین . ما آلان منتظر نهال مشترک زندگیمان هستیمانشاله از داستان واقعی من لذت برده باشید و به همسرانتان پایبند باشید.
کابل خوب شی هست