ویژه بیمارانِ جنسی طنز بلند خندیدم گفت کیییر ب چی میخندی ی ساعته دارم باهات دردودل میکنم اخه شِن کِش پدر این ک کسی بهت پانمیده و از سره هَولی میری با بوی عطر دختری ک ظهر تو وَنای خطِ متروصادقیه به اریا شهر ک دو تا صندلی اونورترت نشسته بود میجقی این شد در دودل نه تو منو نمیفهمی اصلا بهت دارم میگم جدیدا عمم یجوری شده باهام چجوری شده باهات دامن کوتا میپوشه جلوم وقتی سلام میکنه همیشه پشت بندش بهم میگه عزیزم بنظرت میخاره دادا ی سوال ازت میپرسم راحت جوابمو بده البته راستشو بگو ـ هوم خفن ترین اتفاق سکسیِ زندگیت تاالان ک 25سال از خدا عمر گرفتی چیبوده راستش تو ک غریبه نیستی یبار عمو یحیی اینامو ک میشناسی ی پسر داشت محمود اومد رفتیم استخر خو دوماه پیش اومده بودن خونمون زن عموم کیفو وسایلشاو گذاشته بود تو اتاق من با جوراب نایلونیش 3 دس زدم ناموسا خیلی حال داد ارمان تو مریضی بخدا ولی ی راه هست ی سایتی هست ب اسم شهوانی همه مدل ادم توش ریخته از تحصیل کرده و با سواد گرفته تاااااااا کسخلیای مریضی مث تو برو اونجا ثبت نام کن بشین فانتزیا و کسشرات و بنویس هم خودت میزنی هم ی عده میگن جووووووون من میفهمم پایی ک از تو کتونی در اومده و بوی عرق تازه میده چ مزه ای داره ناموسا جدی میگی مسخرم نمیکنن ن باو کسخلی مسخره برا چی خخخ فقط ی عده ی سری کامنت میزارن ک نطفه ات میره زیره سوال ولی خو اونارو کاری نداشته باش اونا برا امثاله منه بیاییم ی خنده ای بکنیم ب کونِ امثال مث تو بی خداحافظی میرود ساعت 8 ونیم شب ی لقمه از کتلتی ک مامانش درست کرده با ی قلوپ نوشابه مشکی میخورد و ب اتاق خویش هجرت میکند سیستم را روشن کرده دستی بر سره الت خویش میکشد هات اسپات شیلد را روشن نموده و در گوگل سرچ مینماید شهناوی یک سری سایت زبان کوردی بالا می اید گوشی را برداشته با دوستش تماس میگیرد الو داش اسم سایته چی بود شهوانی اها باشه خدافظ وارد سایت میشود و پس از تکمیل مراحل ثبت نام برروی ارسال داستان جدید کلیک مینماید بارمز یا جق الجقوق شروع ب نوشتن میکند عنوان داستان رویال سکس با عمه لیلا اسمم مبینِ مستعار تو خونه جعفر صدام میکنن چشمش ب کارت ملی اش ک کنار کیف پولش است افتاده و با پوز خندی بی صدا ازاین که نام خودرا مستعار نوشته است دست و جیغ و هورا میکشد 25 سالمه قد 175 وزن 80 از 3 سالگی باشگا بدنسازی میرفتم ب ناموسم از زیر گردنم تا بالا خایه هام پک دارم طوری ک وقتی میخوام بیام توخونه داد میزنم ننههههه بیا لنگه درو واکن بیام تو از قیافم نگم براتون موهام خرمایی روشن چشای آبی ک البته سه شنبه ها 12 شب تا 8صبحه پنجشنبه سبز میشن رنگ پوستمم ک دگ تاالان باید فهمیده باشین عینهو 206 نقره ای متالیک تیپ3 میمونم ی روز در میون سولارم در همین هنگام با دوتا از انگشتات اشاره اش جوش چرکی روی گیجگاهش را میچلاند و 1ونیم کیلو چرک و خون از ان خارج میشود اقا سرتون و درد نیارم ما ی عمه داریم اسمش لیلاعه مستعار 28 سالشه قد 170 وزنش 75 خیلی گوشتی و تو پره اصا ببینیش ابت از منافذ چروکای خایت میزنه بیرون از اونجایی ک شوهر عمه ی ما 25 سال اختلاف سنی داره باعمم و خیلی خیلی چاقه والبته همش ماموریته نمیتونه عممو ارضا کنه شنیدید ک میگن ادمای چاق نصفه کیرشون تو شکمشونه اینو وقتی فهمیدم ک عمه لیلام پشت تلفن ک با مادرم درد ودل میکرد از ی اتاق دگ با ی تلفن دگ فالگوش واستاده بودم شنیدم اینم بگم برخلاف همه مامان من با خوار شوهراش خیلی روابط خوبی داره در حدی ک با اون یکی عمم ک 65 سالشه اسمش لاله هست مستعار باری لز کردن ک اونم بعدا داستانشو مینویسم اقا زدو تابستون پارسال مامان و بابام بخاطر فوت مادر بزرگم پاشدن رفتن شهرستان و این عمه ی ما برا پخت و اینکه یوقت تنها نباشم شیطونی کنم و یکی باشه هواسش بهم باشه اومد پیش ما اخه اینم بگم چون من خیلی هاتم هرروز هرهفته باید 3 کله بکنم وگرنه اصن مم بهم میره نمیدونم ب فارسی چی بهش میگین شما اهان سیستم بدن نکه من تا 14 سالگی تورنتو کانادا بودم برا همین هنوز بعضی اصطلاحات فارسی ایتس هارد فورمی خلاصه مامان بابم صبح پنجشنبه رفتن و تا چهلم قرار بود بمونن بعد از ظهرش عمه لیلا جونم اومد خونه ی ما شب اول ک بخیر و خوشی گذشت و اخر شب ی مستند از شبکه 4 دیدیم و رفیتم خوابیدیم صبح حول هوش ساعت 10 با صدای مبییییین مبیییییین پاشو بیا صبونه عزیزم چاییت یخ کردا از خواب بیدار شدم رفتم تو اشپز خونه وای چی میدیدم عمم ی یقه اسکی با شلوار گشاد پوشیده بود ولی مچ سفیده دستاش بد جوری حشریم میکرد صبونه رو ک خوردیم عمم گفت مبین جان من دارم میرم حموم ی دوش بگیرم احیانا گوشیم زنگ خورد بیار برام داووده حتما کارم داره شوهرعمم مستعار در ضمن حواستم ب خورشت رو گاز باشه بسوزه ناهار نداریمااا چشم عمه جون خیالت راحت عمم رفت حموم نیم ساعت بعد گوشیش زنگ خورد دیدم داووده رفتم در زدم درو باز کرد در حالی ک بخار اب داغ از گوشه ی در میزد بیرون ی دستش اومد بیرون گوشی و ازم گرفت وای باز چی میدیدم چ مچ دست سفیدی داشت اصلا کیرم داشت شرتمو پاره میکرد تصمیم گرفتم رجور شده به هر بهونه ای برم تو حموم 5 دقیقه بعد باصدای مبین بیا این گوشی و بگیر الان خیس میشه خراب میشه با ی لیوان اب پرتغال رفتم سمت حموم گوشی و گرفتم لیوان دادم دست عمم گفتم بخور جون بگیری میچسبه گفت دست گلت درد نکنه تا اینجا ک اومدی قلوپ قلوپ اب پرتغال رو سرکشید و جملش و کامل کرد بیاتو پشت عمتو ی لیف بکش ببینم بلدی یکم سرخ و سفید شدم گفته اخه گفت اخه نداره خجالتم نداره عمتم دودقیقه دگ در زدم بیاتو 2دقیقه بعد رفتم تو عمم شورت پاش کرده بود ولی تمام بدنش و میتونستم ببینم وای چه مچ دست سفیدی داشت دوست داشتم کیرم و بکنم لا النگوهاش شروع کردم ب لیف کشیدنش و تموم شد اومدم برم بیرون گفت مرسی عمه جون عه لباسات ک کفی شده همش نری اینجوری بیرونا دربیار خودتو بشور بعد وای چی میشنیدم از یطرف کیر 33 سانتیم داشت مرز بین کفر و ایمان و جر میداد از ی طرفم از خجالت سرخ شده بودم گفت در بیار دگ باتونیستم مگ تی شرتم و دراوردم پکام ک زد بیرون دیدم کف عموم پره مو شد نگو پشمای عمم ریخته بود زول زده بود داشت پکام و میشمارد یازدههه دوازدههه چشاش چارتاشده بود اسلشمو دراوردم دگ نمیتونستم کاری کنم هوشنگ اسم کیرمه مستعار دیده نشه از تو پاچه شرتم زد بیرون یهو عمم جیغ کشیدددد ماااااااااار مااااااااااار گفتم نترس عمه نترس گفت این چیه پسر تواینو داشتی تا حالا کجا بودی خواستم حرف دلمو بگم ک از 18 سالگی بیاد مچ دستاش جق میزنم ولی جلو خودم و گرفتم گفت دربیار ببینم همش ماله خودمه دراوردم گفت اووووف همه شوهر کردن مام شوهر کردیم از این ب بعد تو شوهر منی دربیار سالارو گفتم سالار نه اسمش هوشنگه گف حالا دربیار اسمش هرچی هس ک بدجوری حشریم کردی شروع کرد ب ساکیدم 33سانت و تا تهه میخورد و میگفت جووووووننننن همش ماله خودمه حس میکردم کله کیرم داره میخوره ب دریچه قلبش استعاره از بلند بودنِ کیرم بعد 50 دقیقه ساک زدن گفت بیا بکن توش ک دگ نمیتونم فرو کردم بیشتر از ختنه گاهم تووونمیرفت هی تلمه میزدم وای عجب کص تنگ و داغی بود انگار توش مشعل المپیک بود از بس ک داغ بود زدم زدم ی ساعتی زدم دیدم داره ابم میاد گفتم سکسیه من داره ابم میاد گفت بریز توش همشو زندگیم خالی کننن توووم جووووووون گفتم حامله میشی ک گفت ازت بچه میخوام عشقم تااینو گفت اومدم بکشم بیرون خودشو سمت عقب هول داد افتاد روم همه ی ابم خالی شد تو کصش ی دوش گرفتیم ی کله دگ زیر دوش سکس کردیم 69سرپایی و افقی و عمودی خلاصه همه جوره خلاصه تا 40 روز بعد ک ماامان بابام اینا بیان روزی وعده میکردیم این ماجرا گذشت تا2ماه بعدش زنگ زد خونمون به بهونه سوال کامپیوتری ب مامانم گفت ک گوشی و بده به من تا گفتم الو گفت هیچی نگو برو تو اتاقت فقط گوش بده ببین چی میگم خیلی ترسده بودم گفت چی شده گفت داری بابا میشی گفتم چیییی اذیت نکن توروخدا گفت نه جدی میگم کلی تگری زدم امروز جواب ازمایش گرفتم دیدم حامله ام ب داوودم گفتم انداختم گردنش خیالت راحت گفتم اگ شببیه من شه چی گفت حلال زاده به ب پسر داییش میره دگ گفت مبارکه عشقم و قط کرد خلاصه الان دوسه ماهیه ک بابا شدم خیلی حس عجیب غریبیه ک بچم به زن داییش بگه مامان بزرگ قسم میخورم همه ی داستانم واقعیت داشت اونایی ام ک فهش میدن با عمه ی جنده ی خودشونن داستان را ارسال کرده و وخود تا صبح بیاد کصشرهای تلاوت شده اش باری خشک میزند و ابشم در شرتش میریزد ومیخوابد ستاد مبارزه با جقیای محارم و بیغیرتای کسخلِ ایران وحومه ادامه نوشته
0 views
Date: August 23, 2018