محسن و خواهرزن

0 views
0%

سلام خدمت دوستان شهوانی من داستانهای زیادی خوندم اینجا اما اکثرش دروغ بوده میخوام یه داستان بنویسم برام فرقی نداره که واقعی بودنشو باور کنید یا نه امیدوارم با این داستان بعضیا درس عبرت بگیرن من محسن ۲۴ ساله متاهل و ساکن تهرانم خانومم ۲۱ سالشه و پدر و مادرش اهل یکی از روستاهای اطراف مشهدن خلاصه یه هفته به عید کارمو تعطیل کردمو راه افتیم سمت روستای زنم اینا نزدیکای مشهد بودیم که خواهر زنم زنگ زد به زنم گفت کار شوهرم هنوز تعطیل نشده اگه میشه بیاید و منم با خودتون ببرید روستا خونشون تو مشهده ماهم رفتیم و سوارش کردیم ساعتای ۱۰ شب بود که رفتیم ساندویجی ساندویجو نشستیم بخوریم که خواهر زنم هی جلو من عشوه میومد خودشو لوس میکرد و پر و پاچشو غیر مستقیم به رخم میکشید منم جلو زنم خودمو میزدم به اون در خلاصه بعد از خوردن غذا راه افتادیم سمت روستا ساعت۱ بود که رسیدیم بعد از احوال پرسی با پدر زنو مادر زن رفتیم تو اتاق بخوابیم خونشون دو تا اتاق داره رفتیم تو یکی از اتاقا که توو برامون با چراغ نفتی گرم کرده بودن بخوابیم تو اتاق دشک پهن کردیم که یهو خواهر زنمم اومد گفت منم تو این اتاق میخوابم راستی از خواهر زنم بگم ۲۶ سالشه متاهله سینه هاش۷۵ پوست سفیدی داره و خلاصه خوش بحال شوهرش من خیلی وسوسه شده بودم زنم خوابش برده بود یهو احساس کردم یه چیزی خورد به کیرم فهمیدم پای خواهر زنمه البته خودشو زده بود بخواب منم بعد از دیدن این صحنه نامردی نکردمو شروع کردم لیسدن انگشتای پاش یزره صداش در اومده بود اما از ترس این که زنم بیدار نشه خیلی صداشو کنترل میکرد بعد از لیسیدن انگشتاش شلوارشو کلا از پاش در اوردم البته خیلی با احتیاط این کارو میکردم که زنم یوقت بیدار نشه بعد از اون پیرهنشو دادم بالا و با سینه هاش بازی کردم و شروع کردم به خوردنشون کم کم لیس زدن بدنشو از قسمت سینه هاش شروع کردم تا نافش به نافش که رسیدم معلوم بید بیشتر داره تهریک میشه چون هی خودشو تکون میداد و اروم اه اه میکرد شورتشو از پاش دراوردمو شروع کردم لیس زدن کوسش وااای که چه کوس سلامتی داشت از کوسای پوف کرده و صورتی بعد از لیس زدن کوزش به شکم خوابوندمشو برای این که سر و صدا نداشته باشه پتورو انداختم رومو از پشت کیرمو گزاشتم تو کوسش همینجوری تلنبه میزدم که یهو هوس کردم از کونبکنمش انگشتمو خیس کردم و گزاشتم در کونش معلوم بود تا حالا نداده از کون همین که اومدم فشار بدم برگشت صورتمو بوس کرد اروم گفت تورو خپا از پشت نه تا حالا ندادم شوهرم ببینه شک میکنه منم قبول کردم چون حق داشت گزاشتم در کوسشو همینجوری تلنبه میزدم بعد کیرمو کشیدم بیرونو همشو رو کمرش خالی کردم اون سال دیگه برای من سال نشد کل زندگیم پاچید زنمو از دست دادم مغازمو خلاصه بگم همه چیرم به باد رفت کل اینارم از اون زنا و خیانتی که کردم میبینم دوستان نمیخوام نصیحت کنم ولی بیخیال شرمنده اگه زیاد جنبه سکسی نداشت این اپلین و اخرین داستانم بود که یه خاطره تلخ و رقم زد خوش باشید نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *