محمد و دختر همسایه

0 views
0%

سلام من محمد هستم الان 20 سالمه قد من 193 وزنم 87 هستش و فوتبالیستم که در کنارش بدن سازی هم کار میکنم این ماجرا بر میگرده با زمانی که من پیش دانشگاهی میخوندم این اولین داستانیه که مینویسم امید وارم خوشتون بیاد ماجرا از روزی شروع شد که من اول دبیرستان بودم و هنوز عقلم به ای دی اس ال نمیرسید واسه همین حد اقل روزی 2 بار میرفتم دم مغازه که روبه رو خونمون بود و کارت اینترنت میگرفتم مغازره دختری به نام نازنین اسم اصلی میچرخون که 2 سال از من بزرگتر بود کم کم متوجه نگاه های نازنین خانوم و اشوه ها و گرم گرفتنو لاس زدنای ایشون شدم اما من محل نذاشتمو هی بی محلی کردم گذش و من رسیدم دوم دبیرستان که دیگه ای دی اس ال گرفته بودمو رفتنم به مغازه ایشون تغریبا قطع شد من وقتی از مدرسه بر میگشتم میدیدم که تا منو میبینه میاد دم در و شالشو در میاره خودشو تو شیشه مغازه میبینه و موهاشو درست میکنه که من به منظور نگرفتم یه روز بابام بم گفت که باید ماشینو بشورم فردا میخوان برن مسافرت اصفهان پیش ابجیم منم قبول کردمو بعد ناهار ساعت هول هوش 2 بود که سویچو برداشتم رفتم ماشینو بشورم وقتی مشغول شدم سرم به کار خودم بود که یه دفه چشم به نازنین افتاد که نشسته سر سکو دم مغازه دستشو زده زیر چونشو داره منو نگاه میکنه منم که قبلش دیده بودم با بعضی از پسرا هی میگه میخنده راستش کمی حسودیم شد و تصمیم گرفتم که محلش نزارم سگ محلش کنم بعد چند ثانیه که نگاش کردم به حالت اینکه باش قهرم رومو برگردوندمو کارمو تموم کردم خلاصه روز های بعدی اومدنو از ایشون امار از من بی محلی تا 2سال گذشت و من که رشته ریاضی درس میخونم رسیدم پیش دانشگاهی اولای امتحانات ترم اول بود که بابام به عنوان هدیه یه 405 رنگ بژ طلای رنگ واسم خریدو منم که تازه گواهی نامه گرفته بودم کلی خوشحال شودمو دیگه با شاه فالوده نمیخوردم تا اینکه بابام اینا رفتن اصفهان سر کشی فامیل کنن منم که درس داشتم خونه موندم یه روز که داشتم از کلاس برمیگشتم باز ایشون شروع کرد امار دادن منم بد جور بی محلی کردم رفتم خونه داشتم بازی میکردم با کامپیوتر که یهو صدای زنگ خونه در اومد کیه ببخشید اقای گودرزی چند لحضه میاین دم در کارتون دارم منم یه تیشرت که تازه خریده بودمو پوشیدمو سریع رفتم درو باز کردم دیدم بببببللللهههه نازنین خانوم با یه مانتو قهوه ای سوخته یه شلوار لی یا دمپای انگشتی با ناخونای لاک زده صورتی رنگ دم دره زل زده تو چشام بفرماید عمرتون سلام میشه یه سوال بپرسم منم که کلی تعجب کرده بودم گفتم بفرماید میشنوم یهو گفت چرا اینقد بی محلی میکنی بله شکه شده بودم که چی بگم یهو گفتم حقیقتو بگم یا تاروف کنم گقت حقیقتو بگو منم گفتم واسه اینه که تو به هر پسری که بیاد دم مغازه سریع گرم میگیریو باهاش قاطی میشی دیدم گفت کودم پسرا گفتم همین پسرای شهرک که با هم میگید میخندید دیگه محل منو میخوای چیکار دیدم گفت خوب چیکار کنک دست خودم نیس منم گفتم خوب یه دفه برو باشون بخواب دیگه اینو که گفتم دیدم سرخ شد یه هو من که دم در واستاده بودم چسبید بم حولم داد داخل یه لب مشتو محکم ازام گرفت مننم بوسش کردم اما بش گفتم چیکار میکنیییی گفت عزیزم من فقط حاضرم با تو بخوابم اینو که گفت هم خوش هال شده بودم هم شکه که هین چقد پرووه و من نمیدونستم گفت میدونسته من دارم نگاش میکنم واسه همین میخواسته ببینه که من چیکار میکنم منم گفتم خب حالا دیدی که حسودیکم گل کرد اینو که گفتم باز اومد بغلمو یه لب دیگه ازم گرفتو گفت عاشق همین حسودیتم سرتونو درد نیارم خلاصه شمارمو گرفت و منم شمارشو گرفتم گفت هر موقع خواستی میتونی زنگ بزنی منم اوکی دادمو رفتم نشستم پا کامپیوتر اما بازین ریده بودو هی میباختم خلاصه زدم رو یه فیلم سوپرو نشستم نگاه کردن ساعتو که نگاخ کردم دیدم ساعت 4 هست منم رفتم حموم خودمو تمیز کردمو ز زدم به نازنین خانوم گفتم من تنحام حوصلم سر رفته میتونی بایای پیشم گفت نیم ساعت دیگه میام منم نشستم خونه رو مرتب کردمو دیدم زنگ خونه زده شد کیه منم محمدم باز کن منم درو باز کردمو منتظر شدم بیاد بالا وقتی اومد چشام 4تا شد چی میدیدم کلی به خودش رسیده بودو حسابی خشگل کرده بود منم رفتم بوسش کردمو گفتم بشین الان میام رفتم یه اب البالو واسش اوردمو یه نفس سر کشید بد لباشو با زبونش تمیز کرد منم که حسابی راست کرده بودم لیوانو گرفتمو نشستم پیشش یه دستمو انداختم دور گردنش با اون دستم سورتشو بر گر دوندم طرف خودمو یه لب طولانیو اب دار ازش گرفتم گفتم بریم تو اطاق دیدم دستمو گرفتو برد تو اطاق منم نشوندمش پا کامپوتر یه فیلم سوپر که زنه داشت ساک میزد واسش گزاشتم گفتم از اینا دیدی با تعجب گفت کی ندیده دیدم یه طور خاصی نفس میزنه که نمیتونم با کلمات بیانش کنم یه لب ازش گرفتمو لاله گوششو داشتم میخوردم دیدم بلند شد ترسیدم گفتم خاک تو سرم رفت دیدم اومد منو بلند کرد داشتیم لبو لب بازی میکردیم کا دیدم حولم داد منم افتادم رو تخت اومد دراز شد کنارم منم از فرست استفاده کردمو افتادم روش داشتم لب میگرفتمو گردنشو میخوردم که دیدم دست برود سمت کیر راست شده من که داشت شلوارم پاره میکردو منم شالشو در اوردمو دکمه های مانتوشو باز کردم سینه های زیاد بزرکی نداشت همون سایز 60 سوتینو که باز کردم مث 2تا هولو نرسیده جولوم ظاهر شدن منم شرو کردم خوردن لباسمم درو وردم داشتم میخوردم یه دستمم بردم رو کسش میمالوندم داشت به خودش می پیچید کشیدمش طرف خودم دکمه های شلوارشو باز کردم و کامل از پاش درو اوردم یه شرت مثلثی قرمز که جلو کسشو گرفته بود پاش کرده بود منم از کنارش زبون زدم به چوچوله کسش که دیدم یه اهههههههه کشید که موهای تمام بدنم راست شد یه مدت مشغول خوردن بودم که دیدم گفت از جلو اپن هست کلی تعجب کردمو خوش حال شدم میگفت خودش پردشو زده منم بلند شودم شلوارمو در اوردم کیر راست شدم که داشت میترکید جلوش ظاهر شد شکه شد گفت چه بزرگهههههه نشوندمش سر پام گفتم بخور گفت چیو گفتم کیرمو دیگه کفت نه اصلا بدم میاد گفتم تو که قبلا نخوردی گفت اخه بلد نیستم منم گفتم مث اون فیلمه که واست گزاشتم بایند اونجوری بخوری گرفت تو دستش داشت نگاش میکرد کفتم میکروفون که نگرفتی بخور دیگه شروع کرد ساک زدن ملوم بود اماتوره اما بازم حال میداد بعد چند دقیقه بلنش کردمو شرتشو با دندون کشیدم پاین کیرمو گذاشتم دم کسش تنگش یه فشار کوچولو دادم سرش که رفت تو یه جیغ یواش زد یکم ثبر کردم بعد یواش یواش فشار دادم تا نصفه که رفت تو داشت از دردو لذت به خودش میپیچید یواش یواش شروع کردم تلمبه زدن اونم دیگه داشت اهو ناله میکرد منم سرعتمو زیاد کردم دیدم داره ابم میاد در اوردم کردم تو دهنش داشت ساک میزد که یه هو یه فنجون اب خالی کردم تو دهنش دیدم همشو ریخت رو سینش داشن میمالید منم که حسابی خسته بودم افتادم کنارش یکم لب گرفتمو گفتم سگی بشین گفت چیکار کنم نمیخای که از کون بکنی منم گفتم نه من یه طوری میکنم در دت نیاد خلاصه با کلی اسرار راضیش کردمو رفتم روغن زیتون از اشپزخونه اوردم ریختم رو کیرمو در کونش با انگشت کردم تو سوراخ کونش که یه جیغ کوچیک زدو منم دستمو حسابی چرب کردمو بعد 2 انگشته و 3 انگشته کردم گفت دارم میسوزم درارش اما من گوش نکردم نگه داشتم نا جا باز کنه بعد سر کیرمو گزاشتم در کونش یه فشار دادم یه جیغ بلند زد که گوشام صوت میکشود در دهنشو گرفتمو گفتم چه خبرته میخخوای همه رو خبر کنی داشت گریش در میومد که در دهنشو گرفتمو کم کم فشار دادم که تا نصفه ردف تو کونش دی داشت گریه میکردو دستو پا میزدو کیرمو در اوردم ئباره فشار دادم تو که با دسته رفت تو کونش اونم دردش کمتر شده بود شرو کردم تلمبه زدن یواش یواش سرعتمو زیاد کردم اونم داشت جیغو داد میکرد اما از روی لذت که دیدم ابم داره میاد بش نگفتمو همشو خالی کردم تو کونش یه جیغ زدو گفت وای مامان جاااااان سووووختممممممم همونطوری افتادم روشویهو دیدم ساعت غروبه بش گفتم گف دیرم شده باید برگرده پیش خواهرش دم مغازه رفتیم حمومو یه دوش سریع گرفتیمو لباساشو تنش کردمو موقع رفتم گفت محمدم کونم درد میکنه بقلم میکنی منم دیدم داره اشوه میادو ناز میکنه گفتم دلشو نشکنم لغلش کردمو بردمش دم در اونجام یه لب مشتی گرفتمو خدا خافظی کردیم و این شروع ماجرای ما بود امید وارم خوشتون اومده باشه نظر فراموش نشه نوشته

Date: May 8, 2025

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *