سلام اسم من امیر حسینه الان 18 سالمه و داستانی که قراره تعریف کنم مربوط به اول راهنماییمه مامانم اسمش سپیده س یه زن توپر گوشتی چاق نیست توپره قد 170 شکم نداره اما سینه هاش 90 و کون بزرگی داره هیکلش مثل ساعت شنیه موهاش تا کمرشه و رنگ زیتونیه ما ساکن خوزستانیم دوره دبستانم که تموم شد مامانم به دلایلی مدرسه منو عوض کرد و من وارد یه مدرسه جدید شدم اسم مدیرش آقای سپهری بود یه مرد قد بلند حدود 2 متر هیکل قلمی و پوست تیره خلاصه ثبت نام کردیم و اینا و مدارس شروع شد آبان ماه بود که تو صف بوفه با یه پسره دعوام شد و حسابی کتکش زدم بعد که مارو دفتر بردن پی بردم که پسر مدیر مدرسه بوده خلاصه گفت شماره اولیاتو بده منم از ترس بابام شماره مامانمو دادم بابام کارش عسلویه بود یه هفته بود یه هفته نبود زنگ زد دادو بیداد که زودی بیاین و از این حرفا مامانم در عرض 5 دیقه رسید یه ست سفید پوشیده بود شال مانتو شلوار اومد تو دفتر سلام کرد و گفت چی شده مدیرم توضیح داد که کلی حرف زد بعد من دیدم مدیر چشمش به پای مامانمه یه لحظه نگاه کردم دیدم مامان سپیده اینقد با عجله اومده که زیپ شلوارش باز مونده و شورت قرمزش پیداست خلاصه هر چی مامانم اصرار کرد که ببخشیدو اشتباه کرده بچه بوده تو کت مدیر نرفت که نرفت مدیر گفت بچه ها شما برید تو حیاط ما خصوصی راجب این موضوع صحبت کنیم من رفتم دم در واسادم تا پسر سپهری رفت تو حیاط بعد فالگوش واسادم ببینم چی میگه این دیالوگ صحبتاشونه که شنیدم سپیده این تنها راهشه خانوم مامان سهیلا این چه حرفیه میزنید من آبرو دارم سپیده خانوم اگه قبول نکنید من از پسرتون شکایت میکنم پرونده درست میشه براش و در آینده نه بهش کار میدن ن استخدامش میکنن مامان سپیده خواهش میکنم تروخدا این یکی یه دونس نمیخوام آیندش خرابشه سپهری پس خواسته منو انجام بدید بعد از کلی بحث مامان سپیده باشه اون روز گذشت و من دقیقا از حرفاشون سر در نیاوردم هفته بعد اردو استخر قرار بود ببرن و اجباری بود من موقعه ای که خواستن سوار اتوبوس بشن پیچوندم یه ساندویچی رفتم و یه بندری خوردم بعد رفتم طرف خونه تا اینکه دیدم روبرو خونمون یه ماشین پژو سفیده که آشنا بنظرم اومد خونه ما یه خونه ویلایی دوطبقه حیاط داره و طبقه بالا خالیه و ته کوچس کلید همرام نبود از در کشیدم بالا رفتم تو حیاط پنجره پذیرایی رو به حیاط بود و چون مامانم از اینکه خونه تاریک باشه بدش میومد یه پرده نازک زده بود که خونه کاملا دید داشت اومدم جلو لعنتی چی میدیدم مامانم با یه شورت و سوتین نازک مشکی زانو زده بود و داشت کیر دراز و سیاه سپهری رو میخورد اصلا کاملا تضاد هم بودن مامان سهیلام یه زن کاملا سفید و گوشتی اما بجاش سپهری یه قد بلند تیره هیکل مامانمو اینجوری اولین بار میدیدم سفید بدون حتی یه لکه چون زانو زده بود کونش از اون چیزی که در حالت عادی بود پهن تر و بزرگتر شده بود 2 3 دیقه کیرشو خورد تا اینکه گف بسه مامانمو بلند کرد گزاشت رو مبل و کیرشو از گوشه شورت میکرد تو کون مامانم صدای جیغش یه لحظه رفت بالا و درد زیادی کشید که یهو شورتشو پاره کرد و گزاشت تو دهنش نمیدونستم برم نرم نه زور بازوم بش میرسه ن میتونستم جلو شکایتشو بگیرم اگه هم همسایه ها میفهمیدن که مامانم با مرد غریبه سکس کرده آبرومون میرفت و خونوادمون از هم میپاشید به ناچار فقط نیگاه میکردم فقط نیگا میکردم که چجوری کیرشو تا ته تو کون سفید مامانم فرو میکنه تا اینکه صدای در اومد وای کیه نکنه بابامه پشت ماشین تو حیاط قایم شدم که دیدم یه مرده اولش چهرشو ندیدم اما بابام نبود صبر کردم رفت تو خونه دوباره رفتم پشت پنجره اوه ناظم بیناموسمون بود یعنی سپهری به اونم گفته بود یعنی سپهری درو از قصد براش وا گزاشته بود مامانم که ناظممون احمدی رو دید شکه شد فقط دیدم شروع کرد با سپهری حرف زدن دقیقا نمیفهمیدم چی میگه آخه صداش نمیومد سعی کرد بره که 2 تایی گرفتنو تهدیدش کردن اونم رام شد احمدی که تازه اومده بود میکرد دهنش سپهری از کون داگ استایل میگاییدش 20 دیقه ای بود که روش تلمبه میزدن که آب جفتشون اومد احمدی که تو کونش خالی کرد سپهریم رو صورتش لباساشونو پوشیدن مامانمم دامن و پیرهنشو تنش کرد شورت پاره پورشم گوشه مبل بود به مامانم گفت برو چایی درست کن بخوریم بریم اونم ناچار رفت آشپزخونه سپهری و احمدیم اومدن تو حیاط سیگار بکشن که من قایم شده بودم و گوش میدادم سپهری احمدی دیدی همون روز اول گفتم خوب کصیه احمدی اره جدا من اگه این زنو داشتم 24 ساعت روش بودم سپهری ناموسا که جنده خوبیه از همون روز اول ثبت نام چشممو گرفت احمدی دبیر ریاضی پسرشم چشمشو گرفته اون روز بهم گفت و خلاصه چایی رو خوردن و رفتن مامانمم یه دوش گرفت و با یه پیرهن تمام قد بدون لباس زیر خوابید از جایی فهمیدم لباس زیر تنش نیست که وقتی اومدم خونه و مثلا از هیچی خبر ندارم رفتم تو اتاق لاپاش معلوم بود رفتم بیدارش کردم گفتم سلام مامان چرا این وقت روز خوابیدی گفت عزیزم مریض شدم بزار استراحت کنم منم مدرسمو اخر سال عوض کردم نوشته امیر
0 views
Date: February 11, 2020
مامان منم تو دوران دبیرستان سه تا از معلم ها و مدیرا کردنش هم زمان دو نفرشون تو کوس و کون مامانم تلمبه میزدن و یه نفرم تو دهنش آخرم آبشونو ریختن توش اسمم فرهاد مامانم رخشنده