مردم آزاران نامدار ۵

0 views
0%

قسمت قبل اوائل کسی تهدید های پیمانو جدی نمیگیره اما هر روز به یکی از بچه ها زنگ میزده که اگر حاضر بشی در دادگاه شهادت بدی از شکایتم علیه تو صرف نظر میکنم و بقیه میرن بالای دار تا شب وقت داری تصمیم بگیری بچه ها میبینن این ول کن نیست باید یه کاری انجام داد تصمیم میگیرن به خاطر سابقه اشنایی منو واسطه کنن که با پیمان حرف بزنم بی خیال شه زنگ میزنن که میخوایم ببینیمت از طرفی همون روز یکی از بچه ها که با یک کس از دانشگاه امیرکبیر اشنا شده بوده قرار میزاره دختره با دوستاش بیان منم با دیگه دیگه از بچه ها بریم که دسته جمعی خوش بگذرونیم تو پارک ساعی طبیعتا من به بهروز اینا میگم وقت ندارم اینا شروع میکنن منت کشی اخرش میگم باشه پنج دقیقه پای پله های پارک ساعی بعدشم گورتونو گم میکنید اویزون نمیشید اونام قسم پشت قسم که حرفمونو زدیم میریم من با کسها نشسته بودم که موبایلم زنگ خورد رفتم پای پله ها اول بهروز مفصلا قضیه رو تعریف کرد با جزییات راستش اول فکر کردم سر کاریه نقشه کشیدن من برم در خونه پیمان بگم به همه کون دادی اونم فحش بده که جفتمونو اسکل کنن بعد دیدم نه جدی است قضیه گفتم راست راستی پیمانو گاییدین اخه چرا گفتن کسها رو پروند مشروبا رو خورد برنامه رو به هم زد گفتم چقدر از مشروباتونو خورد گفتن حدود صد هزار تومن گفتم چند بار کونش گزاشتید گفتن بعضیا دو بار بهروز پنج بار که یکبارش هرچی سعی کرد نرفت تو اما چهار بار کرد جمعا حدود بیست بار گفتم صد تومن شرابتونو خورد بیست بار کونش گذاشتین یعنی هر دور کون پنج هزار تومن بی انصافا تعاونی ادارتونم کون میاورد به این قیمت نمی داد خیلی مفت کردین بیچاره رو گفتن حالا چه غلطی باید بکنیم من اصولا برای اینجور لحظات به دنیا امدم رگ مردم ازاری و کرم ریختنم زد بالا اول دستمو گذاشتم رو چونم با ژستی که خود کنفسیوس مادر مرده هم به عمرش نگرفته بود شروع کردم به فکر کردن که یکمی معطلشون کنم حسابی عصبی و مستاصل بشن بعد با جدیت تمام و یک لحن خشک که بیسمارک جلوش کم میاورد گفتم فقط یک راه وجود داره گفتن هر کاری باشه انجام میدیم گفتم باید طوری جلوه بدیم که سکستون دو طرفه بوده یعنی بگیم اون هم شما رو کرده گفتن اگر باور نکرد چی گفتم اونش با من اول همتونو جمع میکنم یکجا بعد از همه شما دعوت می کنم که شلوارهاتونو پایین بکشید و کون هاتونو نشونش بدید وقتی دید مال شما هم پاره است باورش میشه بچه ها گفتن مال ما که پاره نیست گفتم اون قسمتش با شماست یار کشی کنید در تیم های دو نفری به هم کون بدید اما معمولی نه حتما پاره بشه بعد هم بخیه میزنید و کونهای بخیه خوردتونو نشونش میدیم باور میکنه داد زدن برو بابا مگه ما کونییم برو باهاش حرف بزن خرش کن با یک لحن جدی و پدرانه گفتم عزیزان من اگر وکیلش از سفر بیاد و پرونده رو شروع کنه دهن هموتون اسفالته چرا چون شما اولا لواط کردین که جرمش سنگساره دوما تجاوز کردین که مجازاتش اعدامه هر کدومتون به نفری دو بار اعدام محکوم میشید حتی اگر پدر مادرهای شما خونه هاشونو بفروشن و با پول زیاد بابت تجاوز رضایت بگیرن باز هم دولت از حقش نمیگذره وبابت لواط سنگسار میشید اون لحظه ای که پرونده تشکیل بشه حکم اعدام همتون امضا شده بهتر اینه که قبل از رفتن به دادگاه و تشکیل پرونده یه کاری کنید بی خیال بشه مساله پیمان کون دادن نیست خودتون می دونید که با حماقتی که در وجودش است حتی اگر تا الان کسی نکرده باشتش با این کارایی که میکنه تو هر خونه ای میره به زن شوهر دار یا دختر خونه شماره میده دیر یا زود خفتش می کردن مساله غرورش و اینکه دوستاش دسته جمعی کردنش است برای ترمیم غرورش تنها راه اینه که وانمود کنیم 2 طرفه بوده اینجوری اگر بره دادگاه خودشم لو داده و به جرم لواط اعدام میشه پس برای حفظ جونش دهنشو می بنده راه دیگه ای ندارید تازه اگر زندان بیوفتید قدیمی های زندان از پسرهای جوون تپل مپل سفیدی مثل شما ها نمیگذرن مردای که بیست یا سی ساله که زن ندیدن شما ها براشون کیم کارداشیانید تا نوبت اعدامتون بشه یک سال تو زندان هر شب باید هیئتی دسته جمعی و به همه کون بدین یا اینکه رسما زن کونی یکی از گنده های زندان بشید که بقیه کاری باهاتون نداشته باشن اما اینجوری فقط یکبار میدین اونم به رفیق خودتون که بعدش می کنیدش مساوی میشید قبول نکردن با عصبانیت کلی دری وری گفتن و رفتن من برگشتم پیش دخترا گفتن کجا رفتی منم چون صمیمی نبودم باهاشون گفتم زشته این رفیقمون که دخترا رو اورده بود گفت بگو اینا همه اهل حالن این اقا از دوستان کاری است و بروبچ رو نمیشناسه منم تعریف کردم که کلی باعث خنده شد یکی از دخترا که فهمیده بود چشمم گرفتتش گفت یه کاری بگم میکنی ازشون نفری پونصد بگیر برو یک ایفون هفت بخر بیار بده به من منم یک ایفون هفت تقلبی چینی قیمتش چهارصد تومنه میخرم میدم به تو ببر بده به پیمان با حرف و گوشی خرش کن گفتم کون هفت تا پسر پاره بشه که یک ایفون بدست بیاد اونم بدیم به شما گفت عوضش هر وقت نگاهش کنم یاد تو میوفتم گفتم خانم اون گوشی میشه سمبل کون دادن پسرا بعد نگاهش کنی یاد من میوفتی دستت درد نکنه دیگه یعنی عاشق این دخترای ایرونیم از هر موقعیتی برای کندن استفاده میکنن حتی دو تا پسر کون هم بزارن اینا میگن بابتش برامون گوشی بخرین گفت حالا میخوای چیکار کنی گفتم هیچ کار بزار همشون به گا برن دختره گفت برای چی جواب دادم هیچ کدوم از شما متوجه مهمترین نکته این جریان نشدین این عوضیا خونه خالیشون برای خودشونه جنده اونم خواهر دوقلو اوردنشون برای خودشونه مشروب خوریشون برای خودشونه مشکلاتو دردسرشون مال من ببینم اگر پیمان نمیرفتو برنامشونو بهم نمی ریخت اینا تمام شبو کس میکردن و مشروب می خوردن من اصلا خبر دار میشدم رفاقت دو طرفه است نه اینکه عشقو حالت مال خودت باشه دردسرت مال بقیه اونروز گذشت اما فکر اینکه صحیح ترین کار چیه بدجوری فکرمو مشغول کرده بود حرف زدن با پیمان دخالت نکردن راستش هر چی فکر میکردم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که باید از این جریان فاصله بگیرم تا اینکه پدر بهزاد بهم زنگ زد گفت میخواد منو ببینه گفتم گرفتارم اونم در یک اقدام غیر منتظره پاشد اومد شرکت و از حاج اقا کسکشیان رئیس شرکت اجازه گرفت که با من حرف بزنه اتاق کار من کوچک و بدون پنجره است بدترین اتاق شرکتو دادن به من قبلا انبار وسائل نظافت بوده اعتراض هم که کردم حاجی گفت تو همش در حال سفری دفتر کار میخوای چیکار نشستیم و چای تعارف کردم به من گفت که بهزاد همه چیزو بهش گفته و اون وکالت بقیه بچه ها رو هم به عهده گرفته و میخواد با پیشنهاد پول دهن پیمان رو ببنده ازمن خواست که پیمان رو برای یک ملاقات راضی کنم وقتی به خونه پیمان رفتم گفت پس تورو انداختن جلو جواب دادم نیومدم به کاری مجبورت کنم فقط اومدم بهت بگم پدر بهزاد میخواد بهت پیشنهاد پول بده ظاهرا با وکیلی که میگفت فامیلشه حرف زده بود و گفت حکمتون 2 بار اعدامه دیه یعنی ارزش جان هر انسان 280 میلیونه دو بار اعدام میشه 560 میلیون شش نفرید میشه سه میلیارد و سی صدو شصت میلیون گفتم ارش چرت نگو کی اینقدر پول داره گفت اگر شش خانواده تمام دارایی هاشونو خونه ها مغازه ها طلای های زناشون ماشین ها و خلاصه همه چیزشونو بفروشن میتونن این مبغلو تهیه کنن من دیدم این عوضی بد جوری نقشه کشیده مخصوصا که میگفت جریان رو به خسرو گفته و خسرو اعلام امادگی کرده که تمام مخارج وکیل و دادگاه پیمان رو اگر ده سال هم طول بکشه از جیبش پرداخت کنه به شرطی که به کمتر از اعدام رضایت نده مخصوصا حتما میخواد بهزاد رو بالای دار بفرسته وقتی قضیه رو به پدر بهزاد گفتم خوشحال شد خیلی تعجب کردم اما وکیل کارکشته گفت اینکه پول میخواد یعنی قضیه انتقام چرت بوده دردش اینه که این فرصت برای پول در اوردن استفاده کنه و این یعنی اون میدونه اگر پرونده تشکیل بده دیگه دولت برای لواط حکم سنگسار رو میده و چون هر انسان فقط یک بار میمیره دیگه رضایت دادنش برای حکم اعدامی که بخاطر تجاوز صادر شده هیچ ارزشی نداره و پولی گیرش نمیاد حالا که فهمیدیم شکایتی در کار نیست و با پول حل میشه بقیش اسونه چند روز بعد ملاقاتی انجام گرفت که وکیل پیمان رو به دریافت مبلغ 130 میلیون تومان راضی کرد البته یک ورقه امضا شده ازش گرفت که محتویاتشو من نمی دونم فقط خبر دارم تا اون برگه دست وکیله پیمان دیگه نمی تونه بابت اون شب از کسی شکایت کنه 5 خانواده هر کدوم بیستو پنج میلیون دادن اما وکیل فقط پنج میلیون داد حالا چجوری مخ پیمان رو زد حق الوکاله گرفت درصد گرفت چی ایناشو خبر ندارم اما از وکیل جماعت هیچی بعید نیست اما اون اخرین کیری نبود که پیمان خورد پولو که قرار شد بهش بدن به همه گفت می خواد یک سفر بره تایلند بعدشم بره انتالیا پول کون دادنشو میخواست کس بکنه که حرفش پیچید پدر مادرش گفتن پول از کجا اوردی برای پیچوندنشون وکیل یک شب به خونه پیمان رفت و به دروغ گفت که وکالت بانک رو به عهده داره چون پیمان وقتی مشغول نصب یک دیش مخابراتی برای بانک بوده از ارتفاع افتاده بانک برای جلوگیری از شکایت داره خسارت پرداخت میکنه چکو جلوی پیمان داد به پدر مادرش که اونام رحم نکردن پولو دادن به عموی پیمان و 2 دونگ کارگاه اهنگریو زدن به نامش قرار شد دیگه نصب نره و بالاخره سر از کارگاه اهنگری در اورد یاسر اگزوز چون باباش پولو از صاحب نمایشگاه قرض گرفته بود برگشت و منت کشی رئیس نمایشگاهو کرد و شغلشو پس گرفت قراره دوسال مفتی کار کنه که وامو پرداخت کنه بهزاد بدبخت دهنش اسفالت شد باباش گفت باید بیای دارالوکاله و ابدارچی بشی چایی بیاری و نظافت کنی بعد از ظهر ها هم درس بخونی برای رشته حقوق کنکور بدی اگر قبول شدی میری دانشگاه در غیر این صورت تا اخر عمر ابدارچی میمونی قبول هم نکنی شرایط منو باید تو کوچه بخوابی بهروز از اطاق راحتو تختش محروم شد و داره تو زیر زمین خونشون رو پتو زندگی میکنه پدرش گفته زن برات گرفتیم کف زیر زمینو سنگ و دیوار رو رنگ میکنم دستشویی که داره چند تا خرتو پرت میزاریم توش زیرزمین میشه خونت فعلا مادرش در به در دنبال دختر برای ازدواجه اما هیچ دختری حاضر نمیشه بره تو زیرزمین سیروس بدجوری رفته زیر بار قرضو قوله به همه التماس میکنه که دارو های ایدز گرانه و خانوادش همه پس اندازشونو دادن برای رضایت ازشون پول قرض می خواد اما چون از همه دختر بلند کرده و همه ازش شاکین هیچ کس بهش پولی نمیده دوره افتاده به دخترا میگه سرطان دارم که تیغشون بزنه اما دخترای اهن پرست مهمونیا که خودشون دنبال بچه مایه دارن تیغش بزنن چیزی بهش نمیدن از مامانای بچه ها هم دیگه نگم به گفته بچه ها مادر هاشون سر این جریان اینقدر غر زدن که یک سوراخ جدید تو باسن تک تکشون ایجاد کردن و از شمارش قاچهای کونشون میشه سنشون رو تشخیص داد یک شب که بعد از چند هفته دور هم بودیم بهزاد میگفت ای کاش زمان به عقب بر میگشت همون راه حل تورو اجرا میکردیم یکبار می دادیم تموم میشد میرفت صبح تا شب حمالی شب هم که میریم خونه مادره جوری غر میزنه به جونمون که من از درس فراری میرم تو اطاق تست کنکور میزنم که شاید بی خیال شه که نمیشه به بهانه اب و چایی اوردن میاد تو 40 تا کلفت بارم میکنه میگه به حالی افتادم که روزی هزار بار ارزو میکنم ای کاش اون شب من به جای پیمان بودم و بقیه هم با ناراحتی سر تکون دادن یعنی حرف دل ما رو زدی ما نیز به رسم رفاقت هرهر به ریش دوستان خندیدیم و خلاصه بسیار خوش گذشت ای کونده که را کردی چنین کونده شدی زار تا باز که او را بکند انکه تو را کرد در عرصه قزلاج بسی راه نهان بود تا کی شود این قصد همی حجب و حیا کرد در محضر رندان سببی ماندن ما نیست تا کشته شود انکه تو را بی سرپا کرد ای مرد مشو رنجه تمنای تنو عشق بس پیل تنان این به ته گور نهان کرد تهران خرداد 1396 نوشته

Date: May 31, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *