مروری بر یک عاشقی

0 views
0%

سلام من محمد هستم 16 سالمه اول یکم از خودم میگم قدم 170 وزن نمیدونم ولی چاق نیستم رنگ پوستم سفیده ولی یکم تو افتاب تیره شده قیافه هم خودم که میگم زشتم ولی بقیه میگن خوشگلی 6 پک هم ندارم خیلی دوس دارما ولی حس و حال باشگاه رفتن ندارم خب این داستان بر میگرده اممم امروز چندومه به هر حال مال دو هفته اخر امتحانای نوبت دومه خودتون حساب کنید من رشته ریاضیم سال دوم مدرسم هم معمولیه تو مدرسه زنگ تفریح میرفتم پیش بچه های سومی اونا که شاخ و با کلاس بودن گروهشون 6 نفری میشد بعد یه چند وقت باهاشون صمیمی شدم اصلا تو فکر کردن نبودن همشون دوز دختر داشتن خب صبح امتحان دادمو برگشتم خونه رفتم تله با بچه ها حرف بزنم یکی از همون بچه هایی که گفتم بهم پیام داده بود اسمش مهدی بود 17 سالشه سلام خوبی سلام خوبم مرسی محمد امشب میای بیرون باید اجازه بگیرم بابامو که میشناسی خیلی سخت گیره ناموسا موقع بیرون رفتن باید اسم فامیلی شماره گوشی و شماره خونه طرفو بهش بدم تا بزاره باهاش برم بیرون باوش بهم خبر بده خب اجازه رو گرفتم قرار شد ساعت 10 بریم بیاد دنبالم من موتور بلد نیستم بچه ها میان دنبالم معمولا ساعت 12 هم باید میرفتم خونه رفتم حموم الان انتظار دارین بگم صافو صوف کردم هههه نه بابا مگه قرار سکس داشتم داشتم میرفتم بیرون اومد دنبالم یکم کس چرخ زدیم بعدش رفتیم پارک چندتا از بچه هارو تو پارک دیدیم سلام و احوال پرسی کردیم بعد رفتیم یه منطقه از پارک درخت و سکو برا نشستن داشت داشتیم همینطوری راه میرفتیم و حرف میزدیم که حس کردم زل زده بهم مهدی چیزی شده نه چی میخواستی بشه داری بد بد نیگا میکنی خخخ نخورمت بیا اینو بخور کتک میخوای نه مرسی دوتایی خندیدیم من بهش اعتماد داشتم اصلا هم تو فاز کردن نبود و نیست یکم جلوتر دستمو محکم گرفت کشید طرف خودش بهم چسیبیده بودیم چشام تو چشاش بود کلی هم ترسیده بودمااا یهو گفت دوستت دارم لباشو اورد نزدیک لبام من تند ازش جدا شدم معلومه چه مرگته خجالت نمیکشی میخواستی چی کار کنی منو ببوسی هاااا خیلی عصبانی بودم برا من رابطه با پسر کلا غیر ممکن بود من به دوس دخترم لب ندادم هنوز بعد بیام به تو لب بدم البته دوز دخترم لب نداده بود هنوز و گرنه من که از خدامه سرش پایین بود من من ببخشید با اینکه یه سال ازم بزرگتر بود ولی عذر خواهی کرد من خوشم اومد خدافظ ازش دور شدم دلم میخواست بگیرم خفش کنم پیاده برگشتم خونه ساعت نزدیکا 12 بود که رسیدم پارک نزدیک بود خوابم نمیبرد همش صحنه ای که لباشو نزدیک لبام میکرد مرور میکردم چرا میخواست منو ببوسه چرا من واقعا دوسم داره گوشیمو برداشتم رفتم تو تله دیدم بدبخت کلی پیام داده و عذر خواهی کرده محمد ببخشید واقعا دست خودم نبود نمیدونم چم شده بود خیلی خیلی ببخشید باشه بخشیدمت ولی اگه یه بار دیگه تکرار کنی یا احساس کنم میخوای کاری کنی همونجا دستو پاتو میبندم و میکنمت اونم خشکه احساس میکنید منم دلم میخواسته نخیر من کلا مهربونم دلم نمیاد دوستامو ول کنم کلی خندید ولی من یه لبخند کوچولو زدم پررو نشه ادامش بعدا کلی طول کشید تا تایپ کردم اگه احساس میکنید رفتارم دخترونس یا خیلی لوس حرف میزنم باید بگم حق دارید کلا همینم استادان سایت میدونم میخواید بگید کیرم تو مغزت جقی برو کونتو بده ولی همش واقعیته چه اینا چه بقیش که بعدا مینویسم مرسی که خوندید نوشته

Date: November 9, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *