سلام به دوستان شهوانی امین هستم 38سالمه تاکسی بین شهری دارم این خاطره ای که میخوام واستون بنویسم پارسال برام اتفاق افتاد یروز سرد زمستون هوا بارونی بود تو خونه حوصلم سر رفت گفتم برم ایسگاه مسافر بزنم رفتم ایسگا چون راه کوهستانی بود برف میبارید ماشین هم کم بود اولین مسافر ی دختر دانشجو بود نشست تو ماشین بخاری رو روشن کردم رفتم دنبال مسافر خداییش سرد بود برگشتم گرم شم تو ماشین دیدم دختره شیشه رو کشیده پایین داره پفک میخوره گفتم خانم ببخشید من ماشینو روشن گذاشتم شما گرم شین شیشه رو اوردین پایین گفت که گرمم شد یعنی در کل آدم داغی هستم بهم پفک تعارف کرد تشکر کردم رفتم خلاصه مسافر زدم رفتم راه خیلی خراب بود بهر بدبختی بود رسیدیم مقصد دختره گفت که برسونمش ی ایسگاه دگه تا بره شهرش چون میبایست با ی ماشین دگه بره ازش پرسیدم دانشجویی گفت اره ازم پرسید بچه کجا هستم خلاصه گرم گرفتیم خندهاش خیلی باحال بود بهش گفتم قشنگ میخندی خیلی خوشش اومد گفتم شمارمو میدم هر وقت خواستی برگردی بهم زنگ بزن خداحافظی کردو رفت چند ماهی گذشت دگه اصلا فراموش کرده بودم یروز صبح زود تو ایسگاه بودم گوشیم زنگ خورد ناشناس بود گفتم بفرمایید گفت که من همون مسافر اون روزیم بیا دنبالم ساعت هشت میرسم منم مسافر زدم جوری که هشت اونجا باشم رفتم من زودتر رسیدم وایسادم تا اومد سوار شد خوشتیپ کرده بود ی مقدار راه که رفتیم بهش گفتم پایه هستی بریم یجایی بشینیم گفتم که نترسه از مصاحبت باهاش خوشم میاد گفت که بریم جایی هیشکی نباشه بین دوتا شهری که من مسافر کشی میکنم ی روستای خوش آبو هوا هست اونجا خونه داریم رفتم ی خورده گوشتو خوراکی گرفتم زدیم رفتیم سر ظهر رسیدیم خلوت بود رفتیم تو خونه براش گوشت کباب کردم خوردیم گفتیم خندیدم دستمو گرفت نوازشم میکرد فهمیدم که بدش نمیاد گفتم دوست داری باهم حال کنیم گفت اره منم دگه کیرم راست شده بود هیکل خوبی داشت طبق گفته خودش 22سالش بود مانتوش رو در اوردم ی بلو ز زرد زیرش داشت سینهاش خودنمایی میکرد یکم از رو باهاشون بازی کردم خوشش میومد درشون اوردم خیلی سفیدو نرم بودن خوردمشون هر دوتامون شهوتی شده بودیم جفتمون لخت شدیم افتادیم بجون همدیگه الان بخور کی بخور صورتم پر از آب کسش شده بود ولی خداییش تمیز بود از ابن جنده مندها نبود گفت میتونی سه بار منو بکنی گفتم تو بزار همین یدفه بکنم دو دفه پیشکش بهم گفت بکنم تو کسش ازش پرسیدم پردش چی شده ناراحت شد گفت این دگه به خودم مربوطه منم ببخیال شدم پاهاشو دادم بالا کیرمو گذاشتم دم کسش کیرمو بازی میدادم رو چوچولش خیلی حال میکرد خودشو حسابی خیس کرده بود ی خورده باهاش بازی کردم نمیرفت تو خیلی تنگ بود کیر منم زیاد کلفت نیست اندازشم نگرفتم هنوز اما معمولیه دگه آخ و اوخش بلند بود خلاصه کم کم رفت تو جا باز کرد از خود بیخود بود سرشو بشدت اینور اونور میکرد منم یواش یواش میکردم هم زمان سینهاشو میخوردم باور کنین هر دفه که بیشتر فشار میدادم ی چیزی اون تو باز میشد کیرم میرفت جلوتر چهار دستپا شد اینجوری کیرم جلوترم رفت خیلی باز شده بود جفتمون عرق کرده بودیم اینقدر کردم گفت بسمه منم تند تند کردم آبم اومد ریختشون رو شرتش شرتشم کرد تو کیفش خیلی راضی بود ازم تشکر کرد گفت که نیاز داشته اما به کسی اعتماد نداشته گفتم بهش هر وقت دلش خواست بیاد بهش حال بدم رفتیم رسوندمش چند وقت بعدش زنگ زدم گوشیش خاموش بود دوسه ماه بعد تو ماشین یکی از همکارا دیدمش با ی پسره بود منو شناخت انگشتشو برد روی دماغش یعنی هیچی نگو به همکارم زنگ زدم ته توشو در بیاره پسره چکارشه مث اینکه نامزدش بود امیدوارم هرجا هست خوشبخت باشه ما راننده تاکسیا خیلی کس بتورمون میخوره این یکیو هیچوقت یادم نمیره خدا قسمت کنه دوباره از اینکه خاطرمو خوندین ممنونم کوچیک شما امین نوشته
0 views
Date: June 8, 2020