سلام آرش هستم 28 سالمه خاطرم بر می گرده با سال 85 زمانی که سرباز بودم اون موقع فوق دیپلم حسابداری داشتم و توی پادگان تو قمست مالی بودم و ظهر ساعت 2 میومدم خونه خونه ما یه خون ویلایی قدیمی سازه با سه اتاق مجزا جلوی خونه که هرکدومشون به حیاط خونه راه داشتن بعد از اینکه برادرم ازدواج کرد و رفت اتاقش خالی شده بود و منو مادر و پدرم تنها تو خونه زندگی می کردیم یه شب بابا گفت که تصمیم داره اتاق اشکان برادرم که تازه ازدواج کرده بود رو بده اجاره و زیرزمین رو رو هم تمییز کنه به عنوان آشپزخونه و چون زیرزمین خیلی بزرگ بود یه حموم هم گوشش ساخت خلاصه اتاق و زیرزمین اماده اجاره شد و بعد از چند روز که به بنگاه سپرده بودیم یه زن و مرد جوون شهرستانی برای دیدن خونه اومدن وضع مالیشون خوب نبود و ظاهرا پدر و مادرشون از ازدواج اونا راضی نبودن به همین خاطر وسایل خیلی کمی داشتن دختره که اسمش صدیقه بود 17 ساله بود و شوهرش حسین 22 ساله که بعدها فهمیدیم کراک می کشه و معتاده ولی سکینه با اینکه قد کوتاهی داشت و یکم تپل ولی چهره نستا خوبی داشت و تو دل برو بود کم کم رابطه من و سکینه مثل دو تا دوست شده بود همدیگرو با اسم کوچیک صدا می کردیم و توی کارهاش کمکش می کردم و اصلا تو فکر سکس نبودم اونم جلوی من با شلوار و تی شرت می گشت و روسری سر نمی کرد الته وقتی مامانم خونه نبود چون خیلی مذهبیه وقتی مامانم می یومد اونم روسریشو سرش می کرد یه مدت بود که متوجه رفتار های غیر عادی سکینه شده بودم چند بار دم تلفن عمومی دیدمش تا منو دید سری تلفن قطع کرد و خیلی هول گفت که داشتم با مادرم صحبت می کردم گفتم چرا از تلفن خونه زنگ نزدی گفت خرابه منم گیر دادم رفتیم خونه دیدم که مشکلی نداره خلاصه بعضی روزا با این که کسی رو نداشت تو تهران یه دفعه غیبش می زد بعد از چند ساعت میمومد یه روز محسن یکی از رفیقام تو کوچه منو دید گفت کارت دارم گفتم بگو گفت خداییش تو این چند ماهه خیلی حال کردیها گفتم چطور گفت مستاجر جنده که داشته باشی خونتون هم که همش خالیه می خوای حال نکنی هنوز حرفش تموم نشده بود یه کشیده خوابوندم زیر گوشش جرات نداشت چیزی بگه چون حریفم نمی شد با عصبانیت گفت بهت ثابت می کنم جندست دو روز بعد زنگ زد گفت ساعت 4 بیا دم خونه امیر اینا چند تا کوچه پایین تر خلاصه رفتم و با محسن پشت بوته های ترون نشتیم حدودا ده دقیقه بعد دیدم امیر با ماشینش اومد یه خانومه هم عقب نشته دقت کردم دیدم سکینست از ماشین پیاده نشد امیر درو باز کرد و با ماشین رفتن تو و تموم محسن خیلی حال کرد با خنده دستشو می زد پشتمو می گفت دیدی داداش کم اوردی حسابی بهم ریختم آخه محسن می گفت پولیه براش فرق نمی کنه کی باشه اعصابم بهم ریخت با خودم می گفتم غجب اسکلی هستم من خاک بر سرم از اون روز با سکینه خیلی سنگین برخورد می کردم تا اینکه یه روز ازم پرسید آرش چی شده جوابشو ندادن و فقط سرمو تکون دادم فکر کنم دوزاریش افتاد چیزی نگفت چند روز گذشت یه روز تو پادگان حسابی کلافه بودم خودمو زدم به مریضی و از رئیس واحد مرخصی گرفتم اومدم خونه کسی خونه حدود ساعت رفتم تو خونه تلوزیون روشن کردم و شروع به تماشا کردم یه دفعه یه صدایی از تو حیاط اومد از پشت پرده نگاه کردم دیدم سکینه حوله دور خودش پیچیده و اموده تو حیاط بیچاره فکر می کرد کسی خونه نیست حولشم یکم از سینشو پوشنده بود تا پاییت باسنش دستمو گرفته بودم به کیرم و می مالیدم که یهو از جلوی پنجره رد شد و منو دید سرم دزدیم و کلی استرس که به مادرم نگه بعد چند دقیقه تو حیاط نگاه کردم دیدم کسی نیست زدم بیرون کلی داغون بودم یهو با خودم گفتم بدبخت اون که خوش جندس کاری نمی کنه که با این فکر دل و جراتم بیشتر شد رفتم دم خونه کلید انداختم دیدم تو حیاط نشته و ظرف می شوره آروم سلام کردم و دویدم تو خونه کرمم گرفت دوباره از پشت پرده نگاه کردم دیدم اونم زل زده به من پا شد اومد سمت خونه در باز کرد و اومد پیشم هیچی نگفتم یکم نگام کرد و گفت می دونم که همه چیزو درباره من می دونی رفیقات گفتن که منو دیدی زل زدم تو چشاش گفتم خوب اومد توضیح بده که شوهرم معتاده اصلا به فکر من نیست که زدم تو برجکش گفتم اصلا اینا دلیل نمیشه هرزگی کنی اونم نامردی نکرد و گفت نه که خودت بدت میاد همچین چهار چشمی منو دید می زدی اینو گفت اومد جلو و گفت خیلی ساده ای چند ماهه دارم جلوت عشوه میام شاید یه حرکتی کنی انگار نه انگار اینو که گفت کیرم یواش یواش شروع کرد به بلند شدن خواستم چیزی بگم یه دفعه تی شرتشو از تنش در اورد یه سوتین سفید تنش بود که نصف سینه هاش هم توش جا نمی شد اومد جلو یه دفعه از رو شلوار کیرمو گرفت گفت دیدی گفتم دو دل بودم ولی دلو زدم به دریا دست انداختم تو سینه هاش اولین بار بود سینه های یه زن رو دست می زدم گفت سوتینمو باز کن به زور باز شد اینقدر تنگ بود رد کش سوتینش مونده بود پشتش رو زمین خوابید گفقت بیا روم خوابیدم روش و ازش لب گرفتم عجب حالی داشت زبونشو میزد به زبونم سرمو آوردم پایین و شروع کردم به خوردن سینه هاش چشاش خمار شده بود و کیرمو از رو شلوار می مایلد یه گفت سینه هامو گاز بگیر گفتم درت نیار گفت به تو چه گاز بگیر چند تا گاز آروم گرفتم بلندم کرد پیراهنمو و شلوار و شورتمو از تنم در آورد کیرمو که حسابی راست شده گرفت دستش یکم که مالید گذاشت تو دهنش شروع کرد به ساک زدن خیلی حرفه ای شده بود یکم می خورد بعد لیس می زد و خلاصه به زور جلوی خودمو گرفتم که آبم نیاد پاشد شلوارشو کشید پایین یه شورت مشکی پاش بود با ولع رفتم جلو شورتشو خودم در آوردم وای خدا عجب کسی سفید و تر و تمییز گفت نوبت تو گفتم چیکار کنم گفت بخورش دست زدم به کسش دیدم خیس خیسه گفتم چندشم میشه هر کاری کرد قبول نکردم فقط با انگشت با کسش بازی کردم دوباره افتادم روش یکم سینه هاشو خوردم دیگه داشت از حال می رفت گفت بذار توش منم کیرم گذاشتم تو شکاف کسش مثل فیلم سوپری که تازه دیدم یکم کیرومو جلوی کسش بالا و پایین کردم و مالیدم داشت دیوونه می شد قسم میداد که فشار بده من کیرم تا آخر یه دفعه کردم تو کسش جیغش رفت هوا آرش خیلی نامردی رحمم جر خورد یواش یواش لباش خوردم و گفتم ببخشید و شروع کردم تلمبه زدن وای خدا چه حالی داشت یه دفعه پا شد و حالت سگی شد گفت از پشت بکن تو کسم منم کیرمو کردم تو کسش خیلی بیشتر حال می داد یه دیدم داره آبم میاد تا اومدم بکشم بیرون یکم آبم ریخت تو کسش خیلی عصبانی شد گفت تازه من دورم تموم شده دوباره باید قرص بخورم چرا اینقدر شلی من هنوز ارضا نشدم معذرت خواهی کردم گفتم یه ربع صبر کن دوباره می کنمت بعد یه ربع بیست دقیقیه دوباره رفتم تو کارش اما اینبار یکم حرفه ای شده بودم و تونستم ارضاش کنم آبم که داشت میمومد سینه هاشو محکم به هم چسبوند و گفت بذار لای سینه هامو و جلو و عقب کن چند بار که این کارو کردم آبم اومد و ریختم وسط سینه هاش بعد از اون هم یک سالی که خونه ما بودن من شده بودم شوهرش و هفته ای دوبار می کردمش الان هم برگشتنش شهر خودشون نوشته
0 views
Date: August 1, 2024