سلام من رضوان هستم 42 سالمه سه تا پسر دارم که دوتاشون ازدواج کردن و یکیشون خدمت رفته اگه واقعا کسی هست که مشکل مشابه داشته خواهش میکنم بگن چطور میشه از همچین اتفاقی بدون اینکه اتفاق بدتری بیفته فاصله گرفت خواهرم فرح ۴۸ سالشه و تنها عضو خانواده ام هست بعد از فوت پدر مادرمون فرح یه دختر داره اسمش مهسا است و سه ساله که ازدواج کرده شوهر مهسا اسمش علیرضا است و خیلی پسر گلی هست از زمانی که علی و مهسا با هم ازدواج کردن فرح خواهرم هم با دختر و دامادش زندگی میکنه مهسا برای دوره کاراموزی روان درمانی حدود بیست روزه که توی یکی مراکز تهران شروع به کار کرده و باید دوره سه ماهه رو اونجا باشن یک هفته پیش رفتم سر به فرح بزنم دوماه یکبار وقتی فرح تنهاست میرم که فرح بدنم رو موم بندازه اینبار که رفتم یکم شوخی کردیم ولی دیدم مثل قبل نیست یکم سر به سر من گذاشت و از شوهرم پرسید که هنوز مثل قبل می کنه منو که منم گفتم بدتر شده و از کون کردن مهدی شوهرم شکایت کردم البته به شوخی بعدم یهو فرح پرسید با چی میکنه که گفتم اوایل با کرم نرم کننده ولی یه مدت که گذشت فقط با تف من زیاد از شوهرش حرف نمی زنم چون سال سوم ازدواجش شوهرش تصادف کرد و فوت کرد و خودش با حقوق معلمی دخترش رو بزرگ کرد من لخت شدم و فرح برام موم انداخت و من رفتم شستم بدنم رو و وقتی برگشتم با تعجب دیدم فرح با شرت و سوتین نشسته و من تعجب کرده بودم چون هر وقت میگفتم بیاد براش موم بندازم میگفت تو که شوهر داری باید صاف و صوف کنی شکم و پاهاش و زیر بغل اش رو موم انداختم و که شرتش رو درآورد و با استرس گفت کوسم رو بنداز موهاش بلند بود گفتم درد داره ها خلاصه به سختی تحمل کرد و منم به شوخی گفتم خب حالا خوشبحال اون کیر که میره داخلش یه نیش خند زد و بهم گفت پشتم رو هم میندازی من دیگه مشکوک بودم شروع کردم موم رو حاضر کردن و به فرح گفتم بالشت بذار زیر شکمت و باز به شوخی گفتم نکنه اونم کون دوست داره زدم زیر خنده و پرسیدم حالا کی هست و برگشتم که موم بندازم به کون آجیم که صحنه ای که دیدم منو سر جام خشکوند جای پنجه دست روی دو طرف کون فرح سرخ شده بود و آروم دست کشیدم روی کونش که فرح بغض کرد بهش گفتم کی اینکارو کرده واقعا کسی به ذهنم نمی خورد بهش گفتم آجی که فرح نذاشت حرفمو تمام کنم و بهم گفت کامل موم بنداز که درد میاد با مو منم از ناراحتی بغضم گرفت و آروم در گوشش گفتم کی اینجوری کرده تو رو اشکاش رو پاک کرد و یواش گفت دومادم تا گفت دومادم یهو گفتم واااای خاک بر سرم راست میگی آجی گفت اره و نشست و بهش گفتم علی که پسر خیلی خوبی بود چی شد که روش شد بات بخوابه فرح گفت مقصر خودش بوده گویا علی دی وی دی حریم سلطان رو گرفته بوده و یه شب توی اتاق علی از عصر با کامپیوتر داشته حریم سلطان میدیده که همونجا روی تخت علی و مهسا خوابش برده گفت چون تنها بودم ساپورت و تاپ بدون سوتین تنم بوده علی هم ساعت یک شب از شیفت اومده بوده که فرح رو دیده روی تخت با اون لباس خوابیده روی تخت فرح گفت یه لحظه یه چیزی بیدارم کرد چشمام رو باز کردم و دیدم دست علی توی تاپم هست و از پشت بهم چسبیده گفت ترسیده بودم نمیتونستم کاری کنم علی یکم به ساپورت فرح ور میره که در نمیاد و بلند میشه می ره بیرون فرح گفت منم به شکم خوابیدم که سینه هام زیر خودم باشه و علی نتونه دستمالی کنه فرح گفت چراغ راهرو روشن بود و وقتی دیدم علی دم در لخت شد انگار یکی دست و پاهام رو بسته بود گفت علی اومد زیر پتو و منم به خیالم زرنگی کردم روی شکم خوابیدم یه لحظه دست علی رو پشت کون و ساپورت حس کردم گفت علی نشست روی پام و با زیر چشم دیدم قیچی گذاشت روی گل میز کنار تخت یه لحظه فکر کردم قیچی چرا که گفت توی دو ثانیه شرت و ساپورتم از پشت باز شد فرح گفت سرمو برگردوندم و خواستم عکس العمل نشون بدم ولی قیافه علی رو که دیدم ترسیدم به علی گفتم علی جان منم مامان مادمهسانت هستما علی هم خوابیده روی کونم و کیرش کامل لا پام بود خواستم تقلا کنم که دیدم در کونم لیز شد کیرش بلند و تقریبا کلفت بود و از پشت کیرشو کرده داخل و فرح بیهوش شده میگه صبح بیحال با تکون تکونهای دومادم بیدار شدم که دیدم به کمر خوابونده منو و داره از کوس میکنه کیرش رو داخل و سینه هام رو میخورد فرح میگه از تنگی کوسم اینقدر خوشش اومده بود که دو روز نرفت سرکار و این دو روز من وقت نمیکردم شرت بپوشم فرح گفت برام اینقدر عادی شده بود که خودم دستمال میگرفتم براش که آبش رو بریزه و نریزه داخل و توی این بیست روز داره هر شب می کنه و مثل دیشب اگه مقاومت کنم از کون می کنه به فرح گفتم پاشو بریم خونه ما و به مهسا می گیم که فرح هول شد و گفت خاک بر سرم نه به هیچ وجه بهش گفتم خب یعنی این دوماه رو چکار می کنی فرح هم گفت علی دومادم هست بجز این موضوع از همه چیش راضی ام مهسا هم دوستش داره بعد به شوخی گفت تلافی شوهر نداشته خخخخ عصبانی شدم و گفتم خب بهش بگو کوس ازین تنگ تر چرا کون می کنه فرح خندید میگه شوهر تو توی این سن کون دوست داره اینکه جوان هست بعدم قسم ارواح خاک پدرمادرمون رو قسم داد که هیچی نگم و قسم خورد که منم با علی ارضا میشم حالا زنش نیست میاد سراغ من زنش بیاد دیگه بام سکس نمی تونه داشته باشه که اشاره کردم به کونش و گفتم تا اونموقع جر میخوره پشتت که همینجوری هم کونش به اندازه یه پرتقال در سوراخش سرخ شده بود و حتی کوسش تحمل موم نداشت بسکه دومادش تلمبه زده و پوستش نازک شده دیشب زنگ زدم به فرح و گفتم بیام پیشت که راحت بخوابی خندید و گفت نه دیوونه خودم تونستم راضیش کنم به اندازه بکنه تو نیا که میدونم به کون من رحم نکرده به مال تو که مثل جنیفرلوپزه که اصلا رحم نمی کنه در واقع خواهرم بخاطر زندگی دخترش راضی شده که دومادش اون رو بکنه وگرنه هیچکس راضی نمیشه یکی کونش رو کبود کنه و با کیر خرکی از کون سکس داشته باشه نمیدونم چکار کنم نوشته
0 views
Date: August 23, 2018