خوب داستان و از اونجایی شروع میکنم که اولین جلق و زدم حدود ۱۳ ۱۴ سالم بود و تو حموم بودم و با شومبولم ور میرفتم نه بخاطر جلق همین جوری ور میرفتم نا خود آگاه خلاصه یه دفعه تنم لرزید دنیا دور سرم چرخید عجیب ترسیده بودم انگار برق بهم وصل بود و تنم میلرزید نمیدونم چقدر طول کشید این حالم اما به گوه خوردن افتادم تا فرداش صبر کردم و دوباره تو حموم اینبار لذت بیشتر و زمان کمتر هنوز متوجه نشده بودم که اب ازم میاد خلاصه بعد یک ماه جلق مستمر یه روز فهمیدم اب ازم میاد اونم یه قطره کم کم با دوستان در میون گذاشتم و یواش یواش عکس های ادمس های سکسی و میزاشتم جلوم و میدیدم بدن زن ها برام جالب شده بود کافی بود یه گوشه ای چشمه ای چیزی از یه زن میدیدم یه بار تو اتوبوس یه خانم به بچه اش شیر میداد و توک ممه اش و دیدم و شد سوژه جلق ۴ ۵ ماه من کم کم بزرگ شدم به فکر سکس بودم با جنس مخالف خلاصه با دختر خانمی اشنا شدم و تریب لاو و ازدواج و فلان و بهمان بعد سه سال تونستم به اندامش برسم البته فقط ممه هاش و یکی دوبار به کسش دس زدم خیلی تلاش کردم بکنمش اما امان از بی جایی و بی مکانی و خلاصه کارم شده بود تو ماشین باهاش کس چرخ زدن و فوقش پشت فرمون برام ساک میزد و منم ممه هاشو میمالیدم ولی بیشتر برام جلق میزد بزرگ تر شدم و کم کم به فکر زن گرفتن افتادم واقعیت رو نداشتم مخ بزنم یعنی دلم میخواست اما وقتی به یک زن برخورد میکردم قلبم به تپش میوفتاد و خلاصه به گوه خوردن میوفتادم بار مکان جور شد با رفقا کس بکنیم اما یا کس نمیومد یا میومد شخصی بود و اگرم نبود من خاک بر سر نمیتونستم بکنم چون قلبم میزدو پشیمون میشدم خلاصه یه دفتر کار داشتم که بالکن داشت و منشی و بساط یه روز که منشی خواب بود گفتم برم تو کارش رفتم تو بالکن چند بار صداش زدم و دست زدم به شونه اش که بلند بشه یه دفه خوی شهوانی ام گل کرد چسبوندم بهش و د بمال دس کردم زیر مانتو و ممش و مالیدم و وقتی دست کردم تو شرتش پشیمون شدم البته بگم یه نمور مقاومت کرد ولی چون خیلی میخارید زیاد سر صدا نکرد گذاشت کارمو بکنم وقتی دست کردم تو شرتش پشیمون شدم به دو دلیل یک پشماش بلند بود و دومیش پریود بود حالم بد و از رو همون لباس یه نمور مالوندم و ابم اومد و اونم شروع کرد به گریه و البته بعدش درست شد یعنی گریه هاش ها چون بهش گفتم ببخشی و از این جور کس شعرا و اما تصورم نصبت به کس ها عوض شد و پشم بلند و پریود و خون و اینها حالم خراب میکرد کارم شده بود خوندن داستان تو اویزون و خلاصه جلق و جلق و جلق تا زن گرفتم زود انزالی و اینهاش به کنار اما لذت از سکس نمی بردم یعنی ابم میومد ولی وقتی میرفتم حموم تو خیالم یه کس مناسب و کون تنگ و این جور چیز ها رو تصور میکردم و با دستم تنگ و گشاد میکردمش الغرض الان که خدمت شمام بچه دارم زنم دارم اما نتونستم جلق رو بزارم کنار حالا اساتید کمکم کنن نوشته سلطان جلق
0 views
Date: November 6, 2019