معصومه دوست دخترم

0 views
0%

همیشه این ساعت مثل اینکه به برق 3فاز وصل باشه عقربه هاش میچرخیدا حالا که امروز اولین باریه که میخوام دوست دخترمو بیارم خونه مگه تکون میخوره عقربه ها انگار نا ندارن بچرخن ساعت به کندی ولی ضربان قلبم بشدت میزد اسمم احمد و24سال دارم قدم 180 و قیافه نرمال و بدن نسبتا خوبی دارم 3ساله با معصومه آشنا شدم اولین بار توی ایستگاه مترو دیدمش یه پلاستیک دستش بود که یهو دسته ش پاره شد و کلی خرتوپرت روی زمین ریخت با جمع کردنش و نگه داشتنش توی مترو پابه آشنایی ما رقم خورد دختر خوب و منطقی بوده و هست ازخودم 1سالی کوچیکتره توی این مدت فقط بیرون میرفتیم واس بازی وفضای مجازی چت میکردیم تولدش بود و من حسابی براش سنگ تموم گذاشتم وسرساعت 12شب که شد بهش تبریک گفتم خیلی بهم اعتماد داشت ومن هرگز توی این3سال ازش خواسته ای نداشتم جزاینکه باهام صادق باشه من نیاز جنسیمو با جنده بازی حل میکردم و نیازم با معصومه فقط عاطفی بود خلاصه چندماهی گذشته بود از تولدش که یروز بهم گفت احمد ازم خسته نشدی گفتم نه بابا چرا میپرسی گفت اخه نه زیاد میتونیم حرف بزنیم نه بیرون آنچنانی بریم باورتون نمیشه من فقط دستشو گرفته بودم وتولدبه تولدش همو میبوسیدیم اونم فقط لپ همو منم اون شب حرفی بهش زدم که هم اون جا خورد وقرار شد فکرکنه هم من خودمو آماده ترک کردنش کرده بودم آخه بهش گفتم 3ساله دوستیم ولی هنوز نیمدی اطاق منو ببینی معصوم خیلی بمن عکس داده بود سرلخت با تاپ و کاملا منو مورد اعتماد میدونست و الانم داره 1هفته ازحرفم میگذشت که خودش دوباره سره صحبتو بازکرد که من تاالان خونه یه پسر نرفتم بااینکه بهت اعتماددارم ولی خب انقدر چیزها شنیدم راجب سکس و تهدید که یکم دلشوره دارم قرارگذاشتیم پارک لویزان و اونجا مطمنش کردم که قول میدم زیاده روی نکنم و هروقت که خودت خواستی بزنیم بیرون دیگه شب وروز کیرمو سوهان میزدمو تیزش میکردم تااینکه بالاخره فرصت پیش امد خانواده ما واسه جشن عروسی اقوام نزدیک به باغی درکرج دعوت شدن و بخاطر اینکه کمک حالشون باشن از10صبح رفتن اونجا منم قرار شد بعداز کلاس زبان دوش بگیرم و بامترو خودمو برسونم اونجا از3شب قبل بهش گفته بودم که خونمون از 11 ببعدش خالی میشه منم بمحض اینکه خانوادم رفتن سریع رفتم شیره تریاکی که اندازه یه نخود میشد ازدوستم گرفته بودن رو با چایی خوردم و یه سیگارم نیم ساعت بعدش توی تراس کشیدم خلاصه ساعت 11ظهرشد و من همه کارامو کرده بودم چون ماشین پرایدرو بابام برده بود باید خودش آژانس میگرفت ومیمد بهش گفتم سره کوچه پیاده بشه چون کلا 5تا خونه راه بود و وقتی رسید زنگ زد که دارم میرسم درو زدم و درواحدم باز گذاشتم امد وقتی امدتو برخلاف همیشه که اروم بودم ضربان قلبم شدید میزد بعداز دست دددنو روبوسی نشست و ازکلاساش گفت و نیم ساعتی گذشت بدجور حالت تهوع داشتم و دوباری بهم گفت چرا چشات قرمزه خودم میدونستم بخاطر شیره خوردنه ولی گفتم ازبس دیشب تاالان شوق داشتم بیخوابی کشیدم اونم یکم امد نزدیکتر که عزیزم منم بی تاب بود یه لحظه صورت توصورت شدیمو لبمو گذاشتم روی لبش گرمای عجیبی داشت چندتابوسه با کمک هم تبدیل به مکیدن شدن بهش گفتم اماده گی داری فدات شم گفت اره البته باصورتی سرخ شده دستشو گرفتم بردم توی اطاقم یه اطاق 6متری ونقلی ماله من بود روی تختم نشستیم و بهش گفتم اگه دوس داری مانتورو دربیار اول شالشو برداشت موهای پرکلاغیش زیبای خاصی بهش میداد اخه تاحالا ندیده بود مخصوصا ازنزدیک فقط توی عکس دیده بودمش مانتوشو دراورد یه تیشرت لیمویی که باعث میشد سینه های لیمویش خوشگل بنظر برسن شلوار لی هم به جذابیت سکسش اضافه کرده بود همینکه لباسهارو دراورد دست انداختم گردنش وبهش گفتم دوستت دارم ولی نمیدونم چه آینده ای درانتظارمونه اونم ازصداقتم خوشش میمدکه این مدت قول ازدواج و فریبکاری نداده بودم خلاصه جلوم باظاهرش منو حشری کرده بود دوباره شروع کردم به بوسیدن لبهاش که خودشم خیلی همکاری میکرد دستموگذاشتم روی سینه ش یکم چشم غره رفت ولی ازخنده ش معلوم بود آمادس خوابوندمش و تیشرتشو زدم بالا سینه های مشتیش دلمو حسابی آب انداخته بود یه سوتین آبی خوش رنگ ازروش چندتا بوسش کردم که چشماشو بست وفهمیدم منتظره درش بیارم منم خیلی ریلکس بندشو ازپشت آزاد کرد وای چه سینه های نازی داشت نوک کوچیک وصورتی همونی که من دوس داشتم چشاشو بست ومنم شروع کردم ازلب بوسیدن تا روی سینه هاش وقتی زبون میزدم به نوکش کمرو ناخن میکشد ولی اروم کردم توی دهنمو خیلی اروم میک زدنو شروع کردم تیشرتمو دراوردم واونم موقع خوردن سینه ااش کمرو میمالید حشریت از چشاش میزد بیرون همونجوری که بوس بوس کنان رفتم سمت شکمش و دکمه شلوارشو باز کردم یه لحظه پاشو جمع کرد و نگاهم کرد وگفت فقط بوس باشه منم خیالشو راحت کردم که اهل نامردی نیستم خلاصه شلوار تنگشو دراوردم شرتشم مثل سوتینش آبی بود ست کرده بود ازروی همون شرت بوسیدمش شرتش خیس شده بودویه زیبای خاصی به شرتش داده بودکه ازخیسیش خجالت کشید منم گفتم قربون اون نازه زیره شرتت برم الان همین آبت میریزه توی دهنم عزیزم به محض اینکه شورتشو دراوردم بالشه بغلش رو گذاشت روی صورتش منم پاااشو بازکردم و کس لیسی رو حرفه ای شروع کردم جون یه کس دیت نخورده که از حالت تختیش وچوچولش ولبهای کسش معلوم بود حتی زیادهم مالیده نشده خیلی ازکسش خوشم امد بدون مو آینه کرده بود چنان کسشو لیس میزدم که خودم حس میکردم الان کسش از تنش کنده میشه آب کسش حسابی راه افتاده بود ولی جوری میخوردمو معطل میکردم که ارضا نشه که پاشه بره دره گوشش گفتم تو نمیخوای احمد کوچولو رو زیارت کنی بالش رو برداشت ازصورتش و گفت تو بالش بذار روی صورتت تا منو نبینی منم یهو به ذهنم رسید که چرا باهم نخوریم میخواستم اون حشری تر بشه وقتی من کسشو میخورم اینطوری نه اون منو میدید نه من اونو خلاصه بهش یاددادم چطوری باید روم قرار بگیره شلوارمو دراوردم و خوابیدم روی تخت و شرتمو بعهده خودش گذاشتم اونم برعکس امد روم داشتم کسشو لیس میزدمو بوس میکردم که یه لحظه حس کردم کیرم رفت جای خیس وگرم اونم اروم خوردن رو شروع کرد خیالم راحت بودکه آبم دیرمیاد هرازگاهی حالت تهوع ادامه داشت ولی زود برطرف میشد یه ربعی داشتیم ماله همو میخوردیم که کرمی رو که گذاشته بودم بالای بالشم رو برداشتم ویکم زدم رو انگشتم وفقط سره انگشتموکردم توی کونش گفت نکن میگن درد داره منم بهش قول دادم که دردت امد نمیکنم خلاصه شروع کردم انگشت کردن کونش راحت یه بندانگشتمو میکردمو درمیاوردم دیگه بلندش کردم و خوابوندمش لبه تخت کرمو زدم به کیرمو یه دستی کشیدم به کیرم که همش چرب بشه اول شروع کردم با دستم لای کسش بازی دادن که فقط میگفت مواظب من باش که خودمو نکشم خلاصه چنان کیرمو لای کسش بازی میدادمو میزدم کله کیرمو به چوچولش که حسابی آبه کسش راه افتاده بود سره کیرموکه کردم توی سوراخ کونش یهو پرید هوا انگار بدجور دردش گرفته بود منم فقط دلداری میدادم بابا کیرمو که دیدی لاغره بهش گفتم تودوبرابر کلفتی کیرم دستشویی میکنی که خندش گرفت خلاصه سره کیرمو با چربی کرمو وآب کسش فرستادم تو یکمی عقب جلو کردم بیشتر فرو کردم که دردش گرفت بازکیرمو لای کسش بازی دادم که گفت همینجوری بهتره یه 1ساعتی ازمالیدن و نیم سکس گذشته بودولی ارضاشدنی واسه من توکارنبود خودش گفت چرا پس آبت نمیاد توفیلما دیدم پس کی میاد منم رفتم کیرمو شستم و امدم خوابوندمش البته بارضایت خودش اخه ازکونش صرف نظر کردم دوس نداشتم واسه اولین بار اذیت بشه سرشو اویزون لبه تخت کردمو شروع کردم سینه ااشو مالیدن وکیرمو تودهنش کردن حس خوبی داشتم شیره بهتراز اسپری لعنتی بود خودشم راضی بود به خوردن که باز 69شدیم دیگه کم کم حس ارضاشدنم شروع شد گفت دوست دارم ببینم آبت میاد منم سطل اوردمو بهش گفتم برام جق بزن بعداز چنددقیقه مالیدن کیرم با فشار آبم پاشیدتوی سطل وچشام سیاهی رفت رفتیم باهم یه دوش گرفتیم وسطلوشستیمو امدیم بیرون زنگ زدم پیتزا اوردن و باآژانس راهیش کردم رفت منم اماده شدم برم به عروسی برسم شبش بهم پی ام داد که ازت راضی بودم مرسی خیلی حال داد تاامروز باهمیم وچندبار کردمش البته با کرمهای سرکننده ولی زیاددوس نداره ازکون بده چون دختره راهی ندارم ولی کمترشیره میندازم بالا که اذیت نشه اخه اسپری تخمیه نمیشه قشنگ بخوره حسی ندارم بهش فقط خواهش میکنم اینجا داستان سکسی میذارین ازنوع محارم اصلا نذارین هرداستان بی عیبی اینجا بذاری کلی انتقادمیشه پس فقط خواننده باشین و بس امیدوارم بهترین سکس رو تجربه کنید نوشته

Date: June 26, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *