معلولیت محدودیت نیست

0 views
0%

من شاهینم الان 25 سالمه قدم 175 سبزه و بدن تو پر از نظر سر و صورت هم خوش قیافه ام بر اثر یه تصادف در دوران بچگی یه پام رو از دست دادم و عصا چوبی جایگزین پام شد پامو داشتم ولی رشدش کم بود و کلا بودو نبودش یکی بود با بالار فتن سنم و آشنا شدن با موضوع سکس خیلی به این موضوع علاقمند شدم تا جایی که یادمه با خیلی از دخترای هم سنم و از خودم کوچیکتر حال میکردم هرچند اونموقه نمیدونستم حال یعنی چی تا کم کم بزرگ شدم و با دوستام که بیرون میرفتیم از هر دری میگفتیم از جمله سکس یه روز دوستان شرط بندی کردن ببینیم کی کیرش از همه بزرگتره که اینجانب با کسب آرا بیشتر برنده میدان شدم خلاصه زمان رفت و رفت تا من پیش دانشگاهیمو پاس کردم و شدم پسر پشت کنکوری همیشه با اینکه معلول بودم ولی از لحاظ تیپ ظاهری و لباس خیلی به خودم میرسیدم خلاصه تو اون زمان وقفه پشت کنکوری وقت آزاد زیاد داشتم یه روز خط کشی در دست مبارک گرفته بودم و داشتم مسائل ریاضی رو حل میکردم که گفتم اینهمه اندازه گیری کردم یه بارم اندازه شاهین کوچولو رو بگیرم که یه دفعه قد کشید از بالای کیرم خط کشو چسبوندم به انتهای کیرم تا نوکش دیدم 16 سانتی متر رو نشون میده هرچند دوست داشتم حداقل 18 تایی باشه ولی نبود دیگه پیش خودم فکر کردم که این دوستای ما هی میگفتن بزرگه بزرگه همچینم بزرگ نیست ولی کلفتیش باحال بود اینم بگم که معمولا پسرایی که از پا معلولن هم کیرشون و هم دستاشون قوین اما داستان اصلی ما یه فامیل نزدیک داریم که یه پسر و دوتا دختر داشتن پسره از من کوچکتر بود ولی خیلی با هم صمیمی بودیم طوری که من همیشه خونه اونا بودم دختر بزرگه تو خونه خیاطی داشت و کوچیکه هم دوم دبیرستان بود ولی از نظر هیکل و قیافه خواهر بزرگه تو جیبش بود و خدایی خیلی هم ناز بود ولی من خداشاهده هیچوقت به هیچکدومشون نظر نداشتم روزا همینطوری رفت و رفت و من احساس میکردم کوچیکه که اسمش مرجان بود نسبت به من یه طوری شده ولی پیش خودم گفتم امکان نداره این با این تیپ و وضعش به هر پسری اشاره بده کله پا میشه واسش منو با این وضعم میخواد چکار که دیگه از فکرش اومدم بیرون ولی دوباره یه چیزایی ازش میدیدم که باورم شد یه فکرایی تو سرشه تو خونشون یه کامپیوتر داشتن که من بیشتر وقتا باهاش سرگرم بودم یه روز داشتم کار میکردم با کامپیوتر دیدم اومد پشتم وایساد که ببینه من دارم چکار میکنم و هی دستاش رو صندلی بود و هرازگاهی به شونه هام برخورد میکردن ولی گفتم این عادیه بعد چند وقت دیدم وقتی میاد به شوخی صندلی رو میکشه عقب که من حواسم پرت شه واین کارا تکرار شد تا اینکه یه روز صندلی رو طوری کشید عقب که سرم راست رفت وسط سینه هاش و نرمی شونو احساس کردم تو یه لحظه انگار به جای کیر فنر تو شرتم بود زد بیرون منم سریع کشو صفحه کلیدو کشیدم رو پام که تابلو نشه یه بار دیگه داشت میوه میخورد از پشت دوباره سرمو گرفت بغلش و چند قاچ سیب گذاشت دهنم هر وقت این کارو میکرد بدنم مور مور میشد دیگه واسه روزای بعدی که اینکارو میکرد منم سرمو رو سینه هاش بازی میدادم و منتظر بودم اونم بشینه پشت سیستم یه روز داشت تایپ میکرد منم رفتم از پشت صنلی سرشو گذاشتم رو سینم و کم کم دستمو بردم زیر روسریش و رسوندم به گردن و گوشش و باهاشون بازی میکردم داغی و قرمزی صورتشو حس میکردم دفعات بعدی جسارتمو بیشتر کردم و دستم رو بردم رو سینه هاش و نامحسوس از رو لباسش فشارشون میدادم دیگه این کارا باعث شده بود که علاقه شدیدی نسبت بهش پیدا کنم و عاشقش شده بودم هر شب خوابشو میدیدم و دیوونش بودم اما از بس بهش علاقه داشتم دوس داشتم فقط بغلم باشه و سر تا پاشو بوس کنم و اصلا در مورد سکس بهش فکر نمیکردم ولی هروقت دست بهش میزدم این کیر لعنتی آبرومو میبرد گذشت و گذشت تا یه روز زمستون برف شدیدی هم اومده بود من خونشون بودم منو مرجان و خواهرش بابا و مامانش هم سر کار بودن تا شب نمیومدن داداشش هم رفته بود بیرون بعد نهار خواهر بزگه خوابش گرفت و مرجانم رفت تو اتاق کامپیوتر گرفت خوایبد و یه پتو کشید رو خودش منم بدجوری دلتنگ آغوشش بودم دوست داشتم بغلش کنم و تا جون دارم تو بغلم فشارش بدم رفتم اتاقش نشستم پشت کامپیوتر بعد چند دقیقه نگاش کردم دیدم چشاشو بسته وقتی نگام به اون چشمای درشتش افتاد بدنم شل شد رفتم نشستم کنارش و دستمو به ارومی کشیدم رو صورتش که چشاشو باز کرد و با لحن خاصی گفت نکن شاهین خوابم میاد و چشاشو بست منم دستمو کنار کشیدم و فقط داشتم سیر دلم نگاش میکردم سرمو بردم نزدیک گوشش صدای نفسام تند شده بود اروم گفتم مرجان چشاشو دوباره باز کرد و گفت باز چیه گفتم بیام زیر پتو با حرکت سرش و کنار زدن پتو سه سوت رفتم کنارش دراز کشیدم سکوت خاصی بینمون بود قلبم تا اون روز اینقده تند تند نمیزد یخ کرده بودم انگار دوخته بودنم به قالی خدا میدونه که اون موقع اصلا به خواهرش که دراز دراز تو حال بود وخوابیده بود فکر نمیکردم تو همین فکرا بودم دیدم غلتی خورد و پشتشو به من کرد حتی جرات نداشتم بهش دست بزنم نمیدونستم باید چکار کنم منم واسه اینکه از یخی در بیام پشتمو کردم به اون و به شوخی چند ضربه زدم به کونش اونم بلافاصله جواب داد و با کونش به کمرم میزد دیگه تو فضا بودم از این مرحله به بعدش افسارم دست کیرم بود و معزم فقط اطلاعات رو ثبت میکرد من برگشتم سمتش و رو کمر دراز بودم انوم همچنان کونش سمتم بود آروم آروم با دستاش بازی میکردم و فشارشون میدادم اونم انگشتامو فشار میداد کیرم هم داشت شلوارمو پاره میکرد اروم اروم دستشو اوردم گذاشتم رو کیرم حالا کیرم رو به سمت چونم بود و روشکمم مثل یه چوب سفت قد کشیده بود با انگشتاش یه فشاری به کیرم داد و دستشو عقب کشید گذاشت رو شکمم نزدیک نافم منم دستمو بردم گذاشتم رو نافش اون نافم رو فشار میداد منم نافش رو فشار میدادم یه بازی رو با هم شروع کرده بودیم که عابقتش به خیر نبود اون دستشو آورد پایین تر سمت کش شلوارم منم بردم سمت کش شلوارش و کم کم داشتیم به منطقه ممنوعه وارد میشدیم که دیدم انگشتاش رفت زیر کش شلوارم و رسیدن به کش شورتم حس میکردم کیرم هی داره بلند و بلندتر میشه و میخواد خودشو برسونه به انگشتاش منم رسیده بودم به کش شرتش دستمو بردم زیر شرتش و آروم رفتم جلو که دستم با پوست بالای کسش جایی که موهای کسش بود رسید از تیزی و زبریش فهمیدم دیروز یا پریروز اصلاح کرده که دیگه نزاشت برم جلوتر و دستمو کنار زد دست خودشم از زیر شلوار من بیرون کشید ولی من تازه کارم شروع شده بود خودمو از پشت چسبوندم بهش طوری که کامل تو بغلم بود و محکم تو بغلم فشارش دادم سرم رفته بود لا موهاش بوی موهاش دیونم میکرد کیرم کامل وسط چاک کونش بود و داشت حسابی نبض میزد و هر چند ثانیه یه بار کیرمو فشار میدادم رو کونش خون به مغزم نمیرسید همش مرفت سر کیرم حس کردم کیرم داره لحظه لحظه سفتتر میشه با دستام شونشو گرفتم چرخوندمش سمت خودم بیشتر هوای کسش تو سرم بود تا کونش میخواستم هر طوری هست کیرمو برسونم لای چاک کسش از رو شلوارش دست گذاشتم رو کسش کسش پر دستم بود با اینکه من کفه دستم بزرگ بود ولی کسش از بس تپل بود گوشت کسش کف دستمو پر کرده بود از شلوارش براش مالیدم هیچی نمیگفت ولی درجه حرارت بدنش رو 200 بود صورتشو بوسه بارونش کرده بودم و داشتم با بوسه هام میخوردمش کیرم تو اون حالت چسبیده بود به کنار رونش با دست چپم شلوار و شرتمو تا زانو آوردم پایین حالا کیرم ازاد داشت مثل فنر بالا پایین میرفت اصلا رو کیرم کنترل نداشتم اونم اصلا صداش درنمی اومد پا شدم شلوار وشرتشو با هم تا سر زانوش کشیدم پایین واسه دیدن کسش لحظه شماری میکردم تا شرتش پایین رفت دستشو گذاشت رو کسش که معلوم نشه گفتم بردار دستتو میخوام کستو ببینم گفت نه مو داره دوس ندارم ببینیش واسه اینکه راحت باشه گفتم من عاشق کس پر مو هستم میدونستم دروغ میگه چون موهای بالای کسش سفید بود دستشو گرفتم از رو کسش کنار زدم و چند لحظه فقط حیرون مونده بودم این دختر با این سن چرا کسش اینقده تپله کسش تپل و سفید با یه خط خوشگل وسطش دیگه کامل تو چنگم بود شلوارشو کامل از پاش درآوردم شلوار خودمم درآوردم رفتم وسط پاهاش روسریشو انداخته بود رو صورتش و کامل خودشو شل کرده بود هیچوقت نفهمیدم چرا روسریشو انداخته بود رو صورتش کیرمو که مثل یه تیکه چوب سفت شده بود گذاشتم رو کسش بالای خط وسط تا گذاشتمش رو کسش شاید راحت سه یا چهار قطره درشت اب زلال از کله کیرم اومد رو کسش داغی کسش مستم کرده بود چون یه پام مشکل داشت یه دستمو تکیه قرار دادم و با دست دیگم کیرمو وسط کسش بالا پایین میکردم آبی که از کس اون و کیرم بیرون میزد این حرکت رو خیلی اسون میکرد و داشتم لحظه به لحظه داغتر میشدم حالا بیشتر خودمو کشیده بودم روش و دیگه کیرم وسط کسش بود و بدون نیاز به دستم خودمو عقب و جلو میکردم و کیرم داشت حسابی سرسره بازی میکرد رو کسش جالا چون هر دوتا دستم ازاد بودن دستامو گذاشته بودم دو طرف بدنش و فقط داشتم وسط چاک کسش کیرمو صفا میدادم صدایی مثل شِلق شِلق از کسش بلند شده بود منم چشمامو از زور لذت بسته بودمو فقط کیرمو عقب جلو میدادم یه دفعه مرجانی که انگار تا الان یه مرده بود زیر من دستاشو قلاب کرد دور کمرم و محکم منو فشار داد بغل خودش و با نفسای تند تند اروم گفت بیا بغلم منم تو اون حالت که کیرم دقیق وسط کسش بود با فشار دستای مرجان رو شکمش افتادم تو همین فاصله بود که حس کردم داغی کسش چند برابر شده و مثل این بود که کله کیرم رفته باشه داخل آب جوش و این داغی داشت رو کیرم میومد بالا انگاری کیرم داشت میر فت تو کسش اینا تو چند ثانیه بود که به خودم اومدم دیدم کارو دارم خراب میکنم و اگه پس نکشم تا دسته کیرم توش جا میشه اونم که اصلا تو حال خودش نبود همین داغی و لزجی بیشتر باعث شده بود منم شهوتم بالا بزنه و آبم داشت میومد دقیقا لحظه ای که به زور خودمو ازش جدا کردم و کیرم چند سانتی از کسش فاصله گرفته بود حس کردم تمام وجودم میخواد از کیرم بیرون بزنه فقط تنها جایی که دیدم قالی بود همشو ریختم رو قالی تو این لحظه اونم به خودش اومده بود وداشت کیرمو که آب داشت ازش با فشار میریخت بیرون نگاه میکرد دیگه سست شده بودم و انگاری یه بار سنگینی از رو دوشم برداشته بودن بعدش بلند شدیم که شلوارامونو بپوشیم همین جوری داشت نگاه کیرم میکرد و گفت شنیدی میگن عربا کیرشون درازه تو دست عربارو از پشت بستی و زد زیر خنده بعد مرجان رفت دستشویی منم یه جور عذاب وجدان اومده بود سراغم نمیدونم چرا ولی در عوض خوشحال بودم از اینکه تونسته بودم خودمو کنترل کنم و اتفاق بدی نیوفتاده بود از دستشویی که اومد بیرون برق خاصی تو چشاش بود یه گوله برف آماده کرده بودم زدم تو سرش اونم چندتا تقدیم ما کرد و یه لب خوب ازش گرفتم رفتم دیدم بله اگه دنیا رو آب ببره خواهر بزرگه رو خواب میبره من حسابی کس خواهرشو حال داده بودم و ایشون همچنان خواب تشریف داشتن ادامه این وقایع بمونه بعد نوشته

Date: February 15, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *