معمایی که بالاخره حل شد

0 views
0%

سلام داستان واقعی من بر میگیرده به پارسال تابستون خونه ما چسبیده به پاتوق بچه های محل یعنی یه زمین فوتبال که بچه های محل بازی میکنن یه روز که تو حیاط خونمون بودم دیدم دو تا از بچه های محل پشت دیوار خونمون دارن حرف میزنن از تو سوراخ دیوار دیدم علی و دانیال دارن حرف میزنن علی داشت دانیال و رام میکرد که کونشو بکنه دانیال 15 سالشه و علی هم 17 سالشه دانیال یه بچه تپل با کون و سینه برجسته و سفید من اصلن فکرشم نمیکردم که دانیال کونی باشه خلاصه علی بالاخره رامش کرد و با هم رفتن توو دشتشویی که دانیال و بکنه من از اونجا توو کف دانیال رفتم یه چن مدت گذشت و من به همراه دوستام یه شب رفتم خونه عموی دانیال که بهش سر بزنم پاش شکسته بود خلاصه گرم صحبت بودیم که دانیال سلام کرد اومد تو بچه ها سرشون تو تلویزیون بود و من زیر چشمی داشتم دانیال و نگاه میکردم نمیدونم چی شد که یهو بحث یه جوری شد که دانیال یه معما پرسید از این معماهای بازی با اعداد منم که عاشق معما بهش گفتم جوابشو و بعد گفتم برات عملیات ریاضیشو توضیح میدم اون شب دیگه وقت نشد و من رفتم دانیال هی بیرون توو محل که منو میدید میگفت چی شد پس این توضیحی که خواستی بهم بدی منم میگفتم سر فرصت بهت میدم یه چن مدت گذشت و یه بعد از ظهر که توو خونه تنها بودم دیدم دوباره داره صدای صحبت دو نفر توو زمین فوتبال میاد صدای دانیال بود بازم از تو سوراخ نگاه کردم دیدم آره دانیال و یه پسر دیگه که نمیشناختمش دانیال رو پای پسره دراز کشیده بود و با کیرش که از رو شلوار سیخ شده بود ور میرفت مثل اینکه بازم داشتن با هم ور میرفتن نمیدونم چی شد که اون پسره رفت پسره خیلی ردیف بود تپل نه مثل دانیال ولی سفییید مثل بررف با چشمای آبی اصلن یه چیزی بود بعدا فهمیدم اون پسره پسره یه آخونده خلاصه بعد از اینکه پسره رفت دانیال بلند شد بره منم گفتم الان بهترین فرصته سریع رفتم رو دیوار و بهش گفتم دانیال بچه ها کی میان برای فوتبال اونم انتظار نداشت من باشم سلام کرد و گفت نمیدونم گفتم کجا میری گفت میرم خونه بهش گفتم کسی خونه ما نیست اگه دوس داری بیا برات توضیح بدم معما رو گفت آهان کی میان گفتم شب میان گفت باشه از رو دیوار اومد توو و دست دادم بهش و گفتم صبر کن برم کاغذ قلم بردارم دانیال اولین باری بود که اومده بود خونمون و با توجه به اختلاف سنی مون یه کم معذب بود بهش گفتم راحت باش بیا بالا روو پله ها نشستیم و ازش خواستم مسئله رو یه بار دیگه برام بگه و اونم گفت و منم توضیح دادم براش ولی چون یه کم پیچیده بود روشش اون زیاد متوجه نشد ولی به روی خودش نیاورد خلاصه براش گفتم اونم هی ازم تعریف کرد و بحث رفت راجع به درس خوندن من حواسم بود که این فرصت و از دست ندم و همه این کارا برای این بود که دانیال بهم اعتماد کنه اون گفت من درسم خوبه ولی درس نمیخونم گفتم به جای اینکه بیای اینجا با اون پسر خوشکله لاس بزنی و با علی بری دودول بازی بشین درستو بخون یهو دانیال کپ کرد قرمز شده بود و هیچی نمیگفت منم گفتم نگران نباش من میدونم همه چی و ولی به هیچ کس هیچی نمیگم اونم گفت علی بهت گفت گفتم نه اون سوراخ رو دیوار و میبینی از اونجا دیدمتون اشکال نداره ما هم همسن شما بودیم از این کارا میکردیم یه کم خوشحال شد و گفت جدی گفتم آره بعدش گفتم من معمای تو رو حل کردم ولی من یه معما دارم که مطمئنم هیچ کس به غیر از تو نمیتونه حلش کنه دانیال به خیال اینکه خطر رفع شده گفت خوب بگو چیه گفتم اون تو شرتته یه خنده تلخ کرد و قرمز شد خجالت کشید و من دستمو بردم سمت سینش یه کوچولو دست زدم بهش و گفتم میای با هم حال کنیم اونم گفت با تو گفتم آره مگه چشه مگه من دل ندارم من خیلی وقته توو کفتم دانیال دانیالم گفت به کسی چیزی نمیگی گفتم نه بابا مگه قبلیا رو گفتم به کسی خیالت راحت باشه اونم گفت اینجا گفتم آره بیا بریم بالا پدر و مادرم شب بر میگردن رفتیم بالا و توو راه پله داشتم به کون گندش نگاه میکردم و حشرم زده بود بالا به دانیال گفتم این اتفاق رو به هیچ کی نگه و اونم گفت اگه تو نگی منم نمیگم چون من توو محل دوست نداشتم تابلو بشم و یه چیز دیگه اینکه معمولا کونیا قصه کون دادنشونو برای دیگران تعریف میکنن گفتم بهش که اگه بگی میرم به عموت میگم که با علی هم حال کردی گفت نه نمیگم بردمش توو حال و همون در حالت ایستاده گفتم که از رو شلوار با کیرم بازی کنه اونم یواش نازش میکرد گفت چقد گندس گفتم برام جق بزن و یواش شرتمو دادم پایین کیرمو گرفت توو دستشت یواش جق میزد برام پیش آبم اومده بود گفتم دانیال پشت کن اونم چسبید به دیوار و منم از رو شلوار کیرمو میمالوندم بهش حشرم زده بود بالا و میگفتم اووف چقد نرمی توو جووون دستمو گذاشتم رو سینه هاش و محکم چنگ میزدم و قربون صدقش میرفتم هیچی نمیگفت گفتم کیرمو میخوری گفت نه خوشم نمیاد گفتم اذیت نکن فقط یه بار بزار دهنت اونم زانوهاشو گذاشت روو زمین و دهنشو آورد سمت کیرم خیلی با اکراه کله کیرمو کرد توو دهنش منم یه آه بلند گفتم و گفتم بخور بخور گفت نه بسه گفتم یه کم دیگه اون یه میک دیگه از کیرم زد گفت بسه گفتم لباساتو در بیار اونم لباسشو در آورد وایی چی میدیدم اصلن از اونچه توو تصورم بود هم فراتر بود سفیید دو تا سینه گرد با نوک صورتی رونای پاش بسکه بزرگ بود بهم چسبیده بود یه ناف خوشکل بدون یه ذره موو منم همین جور که داشتم لباسمو در میاوردم گفتمم اوووف ممتو بخورم پشت کن کونتو ببینم اونم پشت کرد وایی یه کون سفید و تپل با یه کم جوشای کوچولو روش که آدمو روانی میکرد همونجوری ایستاده نزدیکش شدم کیرمو بدون اینکه تف بزنم به کونش نزدیک کردم و دستمو گذاشتم روو سینه هاش و چنگ میزدم کیرم رفت لا پاش و چون خیس نکرده بودم نمیرفت توو تف زدم به دستم و مالوندم بین پاهاش واییی چقد نرم بود الان که میگم کیرم سیخ شده یه کم تف به کیرم زدم دوباره بهش نزدیک شدم این دفعه کیرم رفت لای پاهاش و تلمبه زدنم شروع شد لاپاهاش گرم بود یه چن تا تقه زدم دیدم داره آبم میاد کیرمو کشیدم بیرون گفتم میخوام جوجوهاتو بخورم دانیالم دیگه شده بود رام من گفتم دراز بکش و خودم کنارش دراز کشیدم و پستوناشو میخوردم واای که چقد نرم بود یه دست دیگم روو کیرش بود اونم میمالوندم دانیال گفت اووف چقد حال میده تا حالا کسی سینه هامو نخورده بود منم خیلی حال میکردم با این جملش خودمو چسبوندم بهشو کیرمو میمالوندم به پاهاش گفتم دانیال پشت کن پشت کرد رفتم بین پاهاش و لمبرای کونشو کنار دادم و انگشتش میکردم اونم هیچی نمیگفت یه کم کونشو مالوندم و با سوراخش ور رفتم بعد تف زدم به دستم که بمالم به سوراخش که گفت داری چیکار میکنی گفتم الان تموم میکنم گفت نکنی توهاا دردم میاد بعد دیدم برگشت گفت توو نزار گفتم بابا اینجوری که نمیشه گفت لاپایی بکن گفتم لاپایی با جق چه فرقی داره من یه کاری میکنم هیچی حس نکنی گفت نمیخوام لاپایی بکن گفتم برات باز میکنم تو بخوااااب اول با انگشت میزارم تو سوراخت که کم کم عادت کنی بخوااب اونم گفت فقط یواشاا یواش انگشت اشارمو فشار دادم رو سوراخش و گذاشتم توو سوراخش و گفتم دیدی درد نداره هر دو داشتیم لذت میبردیم و سکوت مطلق بود یه بار دیگه تف زدم به انگشتمو این بار دوتا انگشتم و کردم تووش یه کم فشارشو بیشتر کردم و اونم یه تکونی به خودش داد گفتم نترس الان میره توو دو تا انگشتمو میکردم توو کونش و در میآوردم اونم یه اوخ گفت که من حشرم دیگه چسبید به سقف گفتم دیدی درد نداره ببین کیرم که از دو تا انگشت کلفت تر نیس بزارم توو گفت یواش فقط گفتم باشه پاهاشو باز کردم رفتم بین دو تا پاش و تف زدم به کیرم و دوباره یه تف گنده انداختم توو سوراخشو بهش گفتم لمبرا شو باز کنه و منم کله کیرمو با دست گذاشتم روو سوراخشو و آرووم فشار دادم همینکه کله کیرم رفت توو اون یه تکون محکم خورد و گفتت آآخ در بیار در بیار گفتم الان جا باز میکنه صبر کن کیرمو تکون ندادم گفتم جا باز کنه دانیال گفت در بیار سوختم نمیدونست با این کارش حشرمو میاره بالا گفتم الان تموم میشه صبر کن یواش فشار رو بیشتر کردم و همینجوری ادامه دادم تا رووش خوابیدم اونم هی درد میکشید میگفت پاشو پاشوو دردم میاد منم محکم بهش چسبیده بودم و میگفتم الان خوب میشه صبر کن یه کم توو اون حالت موندم و دانیالم همش اووف اووف میکرد یه کم بعدش شروع کردم به تکون دادن خودم و تلمبه های خیلی یواش کیرم داشت میسوخت بسکه سوراخ کونش داغ بود یواش یواش تلمبه هام به سرعت نرمال رسید و دانیالم آه آهش در اومده بود انقد داغ بود که آبم داشت میومد خیلی نرم و سفید بود لامصب کیرمو وقتی دیدم آبم داره میاد در آوردم و دانیال گفت بسه دیگه بزار لا پام گفتم تازه سوراخش واا شده از این به بعد حالت تازه شروع میشه صبر کن بعد بهش گفتم اونایی که میدن از اونایی که میکنن بیشتر حال میکنن البته خودم مطمئن نبودم ولی برای جلب اعتمادش گفتم گفتم برام ساک میزنی گفت نه بدم میاد گفتم پس دراز بکش سینه هاتو بخورم دراز کشید سینه هاشو میخوردم و با دستم براش جق میزدم ولی دیگه کیرمو نمیمالوندم بهش تو فضا بودیم گفتم به حالت سجده بشین گفت میخوای چیکار کنی گفتم میخوام یه استیل دیگه حال کنیم بهش میگن داگ استایل هیچی نگفت سجده ای نشست پاهاشو به هم جفت کردم و سوراخش قرمز شده بود و جلو چشام بود یه بوس از کونش گرفتم و با انگشتم دست کردم توو سوراخش کیرم تف زدم و بعد یه تف دیگه به سوراخش بهش گفتم نترس دیگه درد نداری اونم هی میگفت یواش بکن یواش گفتم باشه کیرمو گذاشتم رو سوراخشو فشار دادم اونم یه تکون خورد و گفت آآی گفتم درد داری گفت آره در بیار گفتم الان خوب میشه و یه فشار دادم دانیال گفت آآی و کونشو کشید جلو و کیرم در اومد گفت پاره شدم بسه بابا لاپایی بکن منم گفتم باشه ببخشید گفت بابا من فقط لاپایی دادم بازم گفتم ببخشید دراز بکش الان آبم میاد تموم میشه دراز کشید دوباره و اینبار کیرم و کردم لا پاهاش و محکم چسبیدم بهش یه چن تا تلمبه زدم گفتم آه داره میاد آه جفت کن پاهاتو داره میااد اووف دانیال هیچی نمیگفت و پاهاش و به هم جفت کرده بود منم تا آبم بیاد پا شدم کیرمو گرفتم توو دستم و آبمو ریختم روو کونه سفید و تپلش که یه کم پاشید روو کمرش دانیال همچنان ساکت بود از رووش بلند شدم و گفتم تکون نخور برم دستمال بیارم تمیز کنم پشتتو دستمال آوردم تمیز کردم پشتشو و گفتم دانیال دمت گرم چه حالی داد تو حال کردی خندید گفت خوب بود پاشد رفت دستشویی خودشو تمیز کنه منم رفتم باهاش گفتم پشت کن کونتو آب بزنم گفت صبر کن جق بزنم گفتم بده من برات بزنم اونم هیچی نگفت کیرشو گرفتم توو دستم و اون خودشو چسبوند به دیوار منم یه تف زدم به دستمو کیرشو گرفتم که سیخ بود یه چن بار بالا پایین کردم و اونم هی آه آه میکرد تا اینکه آبش اومد و ریخت رو سنگ دستشویی و منم دستم و شستم و همچنان که داشتم کونشو میشستم چنگ میزدم و اووف اووف میکردم و با خنده میگفتم اوووف چه گوشتی نصیب من شده جووون دانیال گفت بچه ها وقتی منو میکنن دو دقیه نمیشه که آبشون میاد تو آبت دیر میاداا گفتم نه من همون اول که داشتم لاپات میزاشتم داشت آبم میومد ولی کیرمو کشیدم بیروون گفت آها پس بگوو واسه همین سینه هامو خوردی گفتم اووف آره جوونم گفت انصافا من هیچ وقت فکرشو نمیکردم که به تو بدم ولی خیلی خوب بلدی حال بدیااا گفتم بسکه که تو گوووشتی جیگر بعدش اون رفت دیگه بعد از اون قضیه نشد بکنمش چن بار تو محل دیدمش ولی به روی هم نمیاریم هنوز توو کفشم شدیید امیدوارم از داستان من خوشتون اومده باشه نوشته

Date: November 24, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *