سلام ب همه بچه های باحال من دفه اوله ک داستان ارسال میکنم شرمنده اگه طولانیه یا بد تعریف کردم این جریان مال 7ماه پیشه همش هم حقیقته خب داستان از اونجا شروع میشه ک من تازه سوم دبیرستانو تموم کرده بودم و تا موقع کنکور 1 سال وقت داشم واسه همین رفتم تو ی کافینت ک کار کنم ی چن وقتی تو کافی نت بودم ک دیدم ی روز ی زنه حدودا 27 ساله اومد کافینت و گفت ک یک دی ی دی دارم میخوام واسم تغییر فرمت بدی و از این حرفامنم ذاشتم داخل دستگا دیدم فیلم ی دختره اس ک خودشو لخت کرده داره میماله زنه گفت آره این فیلمه دوستمه ک یکی از تو چت باهاش د وس شده و فیلمشو برداشته و از این حرفا خلاصه ما واسش تغییر فرمت دادیم و طرف رفت و ی چن بار دیگه هم واسه همین کارای تغییرفرمت اومد کافینت ک ی بار گفت مین فیلمام شخصیه اگه میشه شمارتو بده که هروقت خودت کافینیت بیام ک خودت واسم درست کنی هیچی ماهم شماره دادیم و گذشت تا ی روز با پسرعموم پارک ملت بودیم با ی دختره قرار داشتم ک دیدم زنه زنگ زد راشتی اسمش الهه بود بچه شمال بود مشهدی نبود زنگ زد بهم و سلام و احوال پرسی بعد پرسید کجایی فتم پارک گفتم تو کجایی گف فردوسی فتم خب بیا پارم من پارکم گفت مزاحم نباشم و این حرفا گفتم نه بیا وشی رو ک قطع کردم پسرعموم گفت ببریمش خونه الان ک اومد منم گفتم ن بابا خونه چیه بعد نیم ساعت الهه اومد و ازش پرسیدم خب کجا بریم پسرعموم گفت بریم خونه الهه گفت خونتون کیه فتم هیچکی گفتم جایی ک کار نداری بریم خونه فت نه گفتم پس بریم هیچی ماشین رفتیم رفتیم خونه خونه ما 3 طبقه بود ب اون گفتم تو پایین بشین ما میریم بالا رو مرتب کنیم الان میایم رفتیم بالا با پسرعموم گفتم خب چجوری مخشو بزنیم ک ب جفتمون بده گفت برو پیشش بگو لباساشو دربیاره راحت باشه منم اومدم پایین پیشش گفتم راحتباش مانتوتو در بیار گفت ن خوبه راحتم گفتم بابا تو خیاباون ک نیستیم راحت باش فقط خودمو خودتیم گفت نه پسرعموت هست زشته گفتم بابا اون مث خودمه راحت باش گفت باشه هیچی بلند شد مانتوشو در آورد مقنعه شم در آورد جاان ی تاپ تنش بود موهاشم طلایی بدنشم سفید اومد نشست بعد تلفنش زنگ خورد همونجور ک با تلفن صجبت میکرد منم کنارش نشستم و دستمو بردم تو تاپش سینه هاشو مالوندم بعد چن دقیقه پسرعموم اومد مثلا پایی آورد اومئ نشست بهش علامت دادم بره داروخونه کاندوم بگیره تاا ون رفت به الهه گفتم خب دیگه امشب میخام مال خودم باشی گفت تو ام مال منی امشب خلاصه پسرعموم ماندومو ک آوزد بهش گفتم بره بالا ی نیم ساعت دیگه بیاد تا رفتش جا انداختم به الهه هم فت بیا دراز بکشیم کنارهم دراز کشیدیدم لباساشو در آوردم فقط ی شرت قرمز پاش بود یکم مالوندمش گفتم حالا بیا سالک بزن هنوزم یادم میاد حسرتشو میخورم یعنی همچین ساک میزد ک آبتو همون اول میاورد ی چن دقیقه ساک زد فتم خب بیا بخواب اونم دراز کشید شرتشو در آوردم کیرمو کردم تو کسش خدایی خیلی تیکه آسی بود تا کیرمو کردم تو کسش یه آخ بلند گفت و منم عقب جلو میکردم ک بعد چن دقیقه دیدم پسرعموم اومد تو یه چن دقیقه کردم ولی بهم فاز نداد حالا آخرسر میگم چرا و رفتم کنار تا پسرعموم بکنتش اسمش طاها منم رفتم نشستم واسم ساک میزد خلاصه طاها ی چن دقیقه کردش آبش اومد رفت کنار باز من رفتم کردمش ی ده دقیقه بعد فت بیا ساک بزن یعنی همچین ساک میزد ک نو خلاصه هرکاری کرد آب منو نتونست بیاره آخه قبلش ترا خورده بودم راستی ما میخواستیم شب اونو نگه داریم ک همینجا بخوابه منم ک اصلا کردنش بهم فاز نداده بود بعد این ک کارمون تموم شد بهش گفتم ک آره ما باید بریم جایی تو هم برو خونه همون فامیلتون اونم لباساشو پوشید باهش تا جای ماشینا رفتیم ک سوارش منیم حتی نذاشت کرایشو بدیم دیه از اون شب رفت واسه همیشه این اولین و آخرین سکسم با الهه بود مفت از دستش دادم بچه ها نظراتتونو بگین نوشته
0 views
Date: August 21, 2018