سلام من رضا۳۵سال دارم این خاطره واقعیه پانزده سال پیش تازه خدمت تموم کرده بودم چندسال بودتوکف دختر همسایه مون ملیحه که همسن خودم بود بودم ملیحه دخترتپل قدش۱۶۵بودو صورتش سبزه بوداما بانمک و جذاب که یه خال زیبا سمت چپ لبش زیرگونه اش خودنمایی میکردو خوشکلش میکردو باسن گنده خوش فرمی داشت این شدکه رفتم تو نخش اماراه نمیداد این شدکه یکبارتوکوچه دیدمش تو یک فرصت مناسب یه نامه عاشقانه که قبلا نوشته بودم دادمش وتوش نوشته بودم که دوستش دارم و ازین کس شعرا چندروز بعد تلفن خونه مون زنگ خورد دیدم خودشه میگفت خیلی وقته دوس داشته باهام دوست باشه اما هم روش نمیشده هم نمیتونسته بهم اعتمادکنه این شدکه روهم ریختیم چندماهی رابطه تلفنی و نامه پرکونی داشتیم که حس سکس با اون تمام وجودم گرفته بوداما تو حرفهایی که باهم میزدیم زیادمایل نشون نمیداد تااینکه یه روزصبح که تازه بیدارشده بودم ملیحه زنگ زدو فهمیدم خودش تنهاخونه است برادرش مدرسه است۰و پدر ومادرش هم بخاطر مریضی عموش به یه شهر دیگه رفتند و تا بعدظهر نمیان منم فرصت غنیمت دیدم بهش گفتم درخونه تون باز بذارمیخام بیام پیشت قبول نمیکرد بهش گفتم حرفایی دارم باید رودررو بهت بگم که با اکراه قبول کرد خلاصه رفتم پیشش ساعت۹ صبح بود و تا ظهر وقت داشتم راضیش کنم باهاش سکس کنم پیشش نشسته بودم و باهام صحبت میکرد که دستم گذاشتم رو صورتش و نازش کردم تاخواست خودش جمع کنه لپش بوسیدم گفت نکن خوشم نمیادکه سریع لبم رولبش گذاشتم وشروع کردم مکیدن که بعداز یه دقیقه اونم همراهیم میکرد بادستم هولش دادم وخودم کنارش درازکشیدم وبه لب گرفتنم ادامه دادم و جرات کردم دستش بردم وسط پاش از رو شلوار کوسش میمالیدم که دیدم شهوتی شده وچشاش داره خمارمیشه وچنان لبم میک میزد که دردم اومدزبانش هم تو دهنم کرد وهمه جای دهانم میچرخوند و میلیسید که دستم اززیر شورت بردم روکوسش که خیلی داغ بودو بیشتر حشریم کردو بادست دیگه سینه هاش میمالوندم ملیحه جون خودش دکمه بلوزش بازکرد وکرستش درآورد سرم گرفت گذاشت رو پستونش منم شروع کردم مکیدن ازلذت رو هوابودم که دست توشلوارم کیرسیخ شده ام کشید بیرون وشروع کرد وررفتن وعقب جلو کردن کیرکلفت ودرازم بادستش که خیلی حال میکردم و منم همزمان که پستونای اناری ونوک قهوه ای باحالش میخوردم بادستم کوسش بازی میدادم خصوصا بالای چاکش و چوچولش که حال میکرد دست ملیحه با سرعت تمام کیرم عقب جلو میکردکه دیدم با لرزش زیاد ارضا شدو بدنش شل شد منم طاقت نیاوردم وآبم با فشار زیاد زد بیرون وبه پهلو وسینه ملیحه جون پاشیده شد بعد۱۰دقیقه باز دلم میخاست ارضا بشم ملیحه جون کیرم بازی دادتا بزرگ شد منم شلوارش کامل ازپاش کشیدم بیرون و بالشتی گذاشتم زیر کمرش و رفتم وسط پاش و کیر کلفتم دم سوراخ کونش میکشیدم که خیلی خوشش اومده بود باکمی تف کیر م هول دادم تو کونش اماخیلی تنگ بود به زور سرکیرم رفت توش چند لحظه نگه داشتم ویواش تلمبه زدم واقعا کون محشری داشت داشت درد میکشید که دلم براش سوخت کشیدم بیرون وکیر گذاشتم وسط چاک سینه اش و ملیحه نازم هم بادستاش پستوناش بهم فشار میدادکه لذت ببرم منم باسرعت تلمبه میزدم وسط سینه اش اونم بازبونش سرکیرم لیس میزدم که دیونه میشدم بعد۱۵دقیقه آبم اومد و لب وزیر گردن ملیحه جون پراز آب منی شد وفضای شهوتناکی ایجادشده بود طی چند ماه چند باردیگه باهاش سکس کردم وکونش بطور کامل فتح کردم ۶ماه بعدبخاطر کارم ازمحیط خونه وشهرمون دورشدم تا اینکه شنیدم ازدواج کرده خوش بحال شوهرش که کس وکون خوش استیل ملیحه جون برا خودش میگاد امیدوارم پسندیده باشید نظر بدید ولی خواهشا فحش ندید خواهشا
0 views
Date: September 13, 2018