منو زنم مامانش و خواهرش

0 views
0%

خب تصمیم گرفتم ماجرای مادر زنمو اینجا برات بنویسم البته وقتی کلی داستانهای جور و واجور خوندم و با چند نفری چت داشتم این تصمیم رو گرفتم اسمها هم همش تغیر کرده میتونید فحش بدید ازادید باورم نمیکنید نکنید مشکلی نیست فقط دوست داشتم اتفاقی که باعث شیرینتر شدن زندگیم شده برات تعریف کنم بریم سر اصل مطلب خب من یه جوون 25 ساله هستم اسمم ناصر هست کار ازاد دارم درامدمم شکر خدا خوبه چیزی تو زندگی تا حالا کم نداشتم تا قبل از ازدواجمم چندتا دوست دختر داشتم که با دوتاشون رابطه سکس هم داشتم خیلی داغ بودن البته قبلا پردهشونو یکی دیگه زده بود و من شاید دومین یا سومین نفری بودم که باهاشون سکس میکردم قدم بلنده 180 و وزنم 90 هست شاید بگید چاقم ولی اینطور نیست اصلا شکم ندارم بخاطر استخون بندی درشتی که دارم چهارشونه تو پر هستم یه مدتم بدن سازی میرفتم تقریبا بدن عضلانی دارم از نظر تیپ و قیافه لباس هم واقعا به روز هستم همیشه تیپ اسپرت دارم منکه با داشتن اون دوست دخترهای توپی که داشتم و هروقت میخاستم باهاشون سکس میکردم خیلی تو مد ازدواج نبودم دلم میخاست ازاد و رها باشم از زندگیم حداکثر لذتو ببرم ولی اینقدر مادرم و خواهرم کهبرزگتر از من هست تو گوشم خوندن تا راضیم کردن بریم خواستگاری اصلا باورم نمیشد اولین خواستگاری اخرین خواستگاریم بشه با کمال بی میلی پا به خونه یه خانواده که خواهرم میشناخت گذاشتیم نه عکسی از دختر دیده بودم فقط خواهرم میگفت ببینیش عاشقش میش پیش خودم میگفتم چرت میگه مگه میشه من با یه نگاه عاشق دختره بشم حالا گیریم من خواستمش اون چی تو دلم گفتم خدا کنه جور نشه راحت به عشق و حالمون برسیم منکه وضعم خوب بود یه بی ام دبلیو شاسی بلند داشتم یه دسته گل خیلی شیک و یه جعبه شیرینی تر گرفتم و طبق معمول هم تیپ خوبی زده بودم واقعا هر دختری منو میدید عاشقم میشد ولی داشتم میرفتم خواستگاری ته دلم بی خیال بودم خواهرم زنگ زد و در باز شد و رفتیم بالا یه خونه دو طبقه ای بود که گویا مستقل بود خواهرم ازشون هیچی نگفته بود که کین و چکاره هستند ولی خونشون طرح قدیمی داشت تو یه محله متوسط بود اصلا به دلم نمینشست تا اینکه رفتیم داخل مادر و خواهرم با یه خانم نسبتا مسن ولی خوشگل سلام و احوال پرسی کردن و منم سلام عرض کردم خدمتشون دست گل را تقدیمشون کردم و اون خانم که اسمش سمیه بود خیلی خیلی ازم تشکر کرد و گفت خودت گلی پسرم خیلی خوش امدین تعارف کرد و رفتیم رو مبل ها نشستیم سمیه یه تی شرت تنش بود خیلی خوشگل و یه دامن مشکی هم پاش بود یکی دو نظر که سر تا پاشو نگاه کردم دیدم واقعا زن فوق العاده ای هست خیلی زیبا و خوش هیکل تو دلم گفتم مادرش که این باشه خودش چیه دیگه همونجا 180 درجه نظرم عوض شد و گفتم خدا کنه اون بپسنده مادرش که خیلی خوشگله حتما خودشم از این خوشگلتر و خوش اندامتره خواهرم گفت منیر جون کجاست فکر کردم منیر همون دختری هست که برای خواستگاریش اومدم ولی دیدم یه دختر خانمی اومد که هم سن خواهرم بود لامصب اونم خیلی خوشگل و تو دلبرو یه ست مشکی خیلی زیبا تنش کرده بود از زانو به پایین لخت بود پاش استینشم که کوتاه بود منیر اومد خواهرم و مادرم براش بلند شدن رو بوسی کردن و خیلی خوش امد گویی کرد منم ایستاده بودم سلامش کردم خواهرم گفت ناصر دادشم منیر هم گفت خیلی خوشبختم دستشو دراز کرد سمتم منم بهش دست دادم وای باورم نمیشد چنین خانواده راحتی باشن دل تو دلم نبود که دختر مورد نظر رو ببینمش خواهرم گفت عروس خانممون کجاست نمیخاد بیاد مادرش گفت چرا عزیزم بلند صداش کرد مینو جون چائی بیار برای مهمونهامون فهمیدم اسمش مینو هست راستش اسمش خیلی به دلم ننشست ولی وقتی دیدمش اگر بگم یه دل نه صد دل عاشقش شدم دروغ نگفتم انگار که این دختر رو نقاشی کرده باشند و هیچ نقصی در این اثر هنری زیبا وجود نداره مینو با یه سینی چائی با یه پیرهن سرخ و گل گلی که خیلی بهش میومد و دامن کوتاه که بالای زانوش بود چائی اورده بود اول به مادر و خواهرم بعدشم به من تعارف کرد که اینقدر محو تماشای صورت بینهایت نازش بودم که دستم خورد به استکان چائی و ولو شد تو سینی مینو هم هول هولی سینی رو کنترلش میکرد که باقی چائی ها نریزه سریع هردومون سینی رو با هم گرفتیم که چپه نشه گفتم خیلی معذرت میخام ببیخشد تقصیر من بود مینو هم گفت خواهش میکنم خوب شد اتفاقی نیافتاد وای چه صدائی هم داشت حق با خواهرم بود که گفت ببینیش عاشقش میشی دیگه هی از خدا میخاستم هرطور شده با این دختر ازدواج کنم مینو هم نشست کنار مادرش هی سعی میکرد پاهاشو بپوشونه هی دامنشو بزور میخاست بکشه رو زانوهاش من بیشتر محو صورت ماهش شده بودم تا اینکه بخوام پر و پاشو دید بزنم دیگه مادر و خواهر تو چشم نبودن فقط مینو رو میدیدم اونم زیر چشمی هی بهم نگاه میکرد نمیفهمیدم چی میپرسن و من دارم چی میگم همهتمرکزم روی زیبائی بی حد مینو معطوف بود یه چندباری که مادر خواهرم با مادرش حرف میزدن منو مینو تونستیم خوب همدیگرو ورانداز کنیم و مینو لبخندهای خیلی زیبائی بهم میزد دلمو برده بود هرچی راز و نیاز بلد بودم بین خودم و خدا گفتم تا بهش برسم دیگه منیر خانم گفت نیر جون خواهرم اجازه بدین این دوتا هم باهم حرفهاشونو بزنند نیر گفت وای منیر جون قربون دهنت گل گفتی منیر به مینو گفت مینو جون با اقا ناصر برید تو اتاق و هرچی دوست دارین از هم بپرسین مینو هم بلند شد و بهم تعارف کرد که من برم جلو گفتم منکه نمیدونم شما راهنمائی کنید بفرمائید منیر گفت وای اقا ناصر اینقدر هم موداب و با نزاکت نباش راحت باش ما هم راحتیم میبینی که و هیکلشو بهم نشون میدا گفتم چشم مینو خنید و جلو راه افتاد منم پشتش از مادرش اجازه گرفتم سمیه هم گفت برو پسرم انشاالله که مبارک باشه ازش تشکر کردم مینو در یکی از اتاقهارو باز کرد که فهمیدم اتاق خودشه رفتیم داخل و یه تخت داشت و یه میز کامپیوتر خودش روی تختش نشست و منم رو صندلی میزش نشستم روبروش دیگه تو اتاق خیلی در بند پوشوندن رونهاش نبود دامنش بالای زانوهاش بود زیبائی پاهاش هم ادمو میکشت کلا همشون خیلی خوش اندام بودن که مینو از هموشون بیشتر یکمی ساکت بودیم هیچی به دهنم نمیرسید بپرسم منی که سر زبون دار بودم زبونم قفل شده بود مینو گفت چیزی نمیخاین بپرسین گفتم نمیدونم چی بگم چون تاحالا خواستگاری نرفته بودم بلد نیستم خندید گفت واقعا گفتم اره بخدا نرفتم این اولین بارمه گفت چند سالته گفتم 25 گفتم تو چند سالته گفت 23 یکمی یخمون وا رفت و داشتم کم کم بهتر میشدم گفتم درس میخونی گفت اره میرم دانشگاه پرسیدم چه رشته ای گفت وکالت میخونم گفتم اوه اوه خندید و گفت برای چی اوه اوه گفتم هیچی اگر قسمت بشه ازدواج کنیم همه راههای بستن دتس و پای منو بلدی دیگه اونم خندید و گفت اگر کسی پاشو کج نزاره کسی هم بهش کاری نداره چه وکیل چه پلیس گفتم اره حق با توه مینو پرسید تو چی خوندی گفتم دیپلمه هستم برق خوندم گفت چرا ادامه ندادی گفتم راستش نمیخام به دانشگاه و دانشگاهی توهین کنم ولی خیلی مهندسها هستند که ارزوی زندگی و درامد منو دارند مینو گفت ولی من دوست دارم درس بخونی گفتم حالا شما بله رو بدی بروی چشم اونم خندید و گفت همچین زدی بهسینی چائی گفتم الان همه چائی ها میریزه رو صورتت بیچاره میشم زدم زیر خنده گفتم اخه اینقدر تو خوشگلی که بخدا هول کردم گفت واقعا راست میگی خوشگلم گفتم حرفشو هم نزن ماهی ماه بی نظیری بی همتائی گفت وای خجالتم نده گفتم میشه یه چیزی بپرسم راستشو بهم میگی گفت بپرس گفتم تو هم از من خوشت اومده میتونی قبولم کنی با من زندگی کنی بخدا من اصلا بی میل بودم برای ازدواج ولیوقتی تورو دیدم دیگه نمیتونم بدون تو زندگی کنم مینو سرشو انداخت پایین و چیزی نمیگفت گفتم مینو مینو خانم چرا چیزی نمیگی گفت چی بگم ناصر خان گفتم حرف دلتو بزن منو خلاصم کن خواهش میکنم گفت میدونی ناصر من خیلی دلم میخاست همسر ایندم مثل خودم دانشگاهی باشه البته تو از همه لحاظ خیلی خوبی هم خوش تیپی هم خوش اندامی و قدتم عالیه از نظر مالی هم میدونم وضعت عالیه اگر هبم قول بدی درستو ادامه بدی منم بهت بله رو میدم یه دفعه ای بلند داد زدم اخ جون قربونت برم مینو گفت چکار میکنی دیونه همه فهمیدن دیدم با دادی که من زدم واقعا همه بیرون فهمیدن که ما دوتا همدیگرو پسندیدیم خب مینو حق داشت منو بپسنده چون یه زندگی خیلی راحتی رو میتونست تصور کنه منم که واقعا دیونه اش شده بودم گفتم بخدا بهت قول میدم درسمو ادامه بدم مینو گفت قول دادی تا وقتی وارد دانشگاه نشدی فقط نامزدیم گفتم چشم قربونت برم چشم فدات بشم بخاطر تو دکتراهم میگیرم مینو خندید و گفت نمیخاد همون لیسناس هم بسه گفتم نوکرتم خانمی بخدا اگر بدون تو پامو از این خونه میزاشتم بیرون خودمو میکشتم گفت دیونه نشو ناصر گفتم میشه یه خواهش ازت بکنم گفت بگو گفتم میشه ببوسمت گفت باشه نشستم بغلش رو تخت دستمو دور کمرش حلقه کردم لبمونو اوردیم جلو لبشو بوسیدم صورتش و هم بوسیدم گفت بسه دیگه صورتت رژی میشه بریم بیرون بهمون میخندن با این جیغی هم که تو کشیدی دیگه روم نمیشه به مامان خواهرم نگاه کنم از کنارش بلند شدم دستشو گرفتم بوسیدم گفتم بینهایت میخامت مینوی من گفت این ماشینه مال خودته گفتم مال توه عزیزم خنید گفت وای دوست دارم سوارش بشم گفتم بیا سوئیچ مال تو عزیزم گفت نه من وارد نیستم گفتم گواهی نامه داری گفت اره ولی ماشین نداشتم وارد نیستم میزن داغونش میکنم گفتم فدای یه تار موت خودت چیزیت نشه بزن لهش کن هی میخندید گفت خیلی دیونه ای تو گفتم دیونه تو شدم خانمی کاش همین امشب با هم ازدواج میکردیم مینو محکم گفت قولت چی پس میخاهی بزنی زیرش گفتم نه گفت پس صبر کن سال بعد کنکوره سعی کن هر رشته ای که درتوانت هست قبول بشی گفتم مدرک دانشگاه اینقدر برات مهمه گفت خب برام مهمه گفتم باشه بعد گفتم هر موقع دوست داری بگو بیام با هم بریم رانندگی با اینو یادت بدم گفت وایخیلی دوست دارم گفتم بامت میزنمش گفت نه نمیخام برام خیلی زیاده گفتم چی دوست داری برات میگیرم گفت ناصر دوینه ای واقعا اومدی خواستگاری میخاهی ماشین بهم هدیه بدی گفتم اره عزیزم من بله رو ازت گرفتم دیگه تو زنمی خانمم مینو میخندید و میگفت وای عجب خواستگاری شد نزدیک یک ساعت و نیم تو اتاق هی میگفتیم و میخندیدم مینو گفت وای بسه دیگه ابروم رفت جلوی مادر و خواهرت الان میگن این دختر چقدر پر وره پسرمونو دزدید گفتم نگران نباش اونا از خداشونه گفتم بریم بیرون گفت بریم ولی بزار من خودمو مرتب کنم اخه انیقدر خندیده بودیم موهاش بهم ریخته بود موهاشو مثل قبل درست کرد گفت خوبم گفتم عالی حرف نداری در اتاقشو باز کردم تا اومدیم بیرون همه بلند شدن و هی دست میزدند و هی میگفتند مبارک باشه منیر که انگار میدونست منو مینو به توافق میرسیم یه عالمه نقل میپاچید رو سرمون همگی خیلی خوشحال بودند مادرامون همدیگرو بغل کردن میبوسیدن تبریک میگفتند سمیه مادر مینو اومد منو بغلم کرد و گفت قربون دامادم بشم خوشبخت بشی عزیزم مینر هم منو بغلم کرد بوسیدم گفت تبریک میگم عزیزم خوارهم و مادرم هم مینو رو میبوسیدن هی قربون صدقه اش میرفتند هی بهش میگفتند هزار ماشاالله عروس خوشگلمون خدا خوشبختتون کنه مادرم منو بغلم کرد زد زیر گریه گفت خوشبخت بشی پسرم بهترین دختر قسمتت شده از چشمات هم باید بیشتر مراقبش باش نباید اب تو دل این دختر تکون بخوره شیرمو حلالت نمیکنم چشم این دختر اشکالود بشه از دست تو گفتم مامان جونمو بپاش میزارم از جونمم بیشتر دوسش دارم مرسی که منو داماد این خانواده کردی خواهرمم بغلم کرد بوسیدم گفت داداش دیدی گفتم ببینیش عاشقش میشی گفتم مرسی ابجی عاشق چیه دیونشم تاج سرمه مینو هم هی دستمو میکشید که نگو این حرفهارو خلاصه دوران نامزدی منو مینو واقعا زیباترین روزها و لحظات زندگیم بود بخاطر قولی که داده بودم اینقدر درس میخوندم تا کنکور سال بعدو از دست ندم دیگه برای مینو هم یه 206 خریدم گذاشتم زیر پاش هروقت دوست داشت بی ام دبلیو هم زیر پاش بود تو دوران نامزدی خیلی خونشون میرفتم دیگه سمیه و مینر که باهام راحت بودند و حتی شده بود گاهی با دامن خیلی کوتاه تاپ جلوم بودند مینو هم نمیزاشت من چشم دنبال بدنش بدوه همه بدنشو هم دیده بودم هم لمسش کرده بودم ولی ازم قول گرفته بود سکس بعد از ازدواج باشه ولی کسشو میزاشت ببینم و نازش کنم و ببوسمش ولی بیشتر جلومو میگرفت منم وقتی خیلی سیخ میکردم شبش با دوست دخترم سکس میکردم واقعا سکس بینهایت باحالی باهاش میکردم که دوست دخترم میگفت وای ناصر حسابی گائیدی منو کس و کون برام نزاشتی یه پول حسابی هم بهش میدادم که ازم راضی باشه برای گائیدنش اونام میدونستند دارم ازدواج میکنم ولی بدجنسها ولکنم نبودن ازم سکس میخاستن منم چون مینو بهم سکس نمیداد تلفیشو سر اونا درمیاوردم گذشت تا اینکه سال بعد اینقدر تلاش کرده بودم که دانشگاه قبول شدم خودم باورم نمیشد ولی وقتی هدفم جلب رضایت عشقم بود خودکشی کردم برای دانشگاه رفتن و خداروشکر قبول شدم مینو خیلی خوشحال شده بود وقتی بهش گفتم قبول شدم دیگه گفتم عشقم حالا میشه با هم ازدواج کنیم زنم بشی اونم گفت بله عزیزم بساط عروسی هم بپا کردیم و همه چیز خیلی خوب برگذار شد قرار شد برای اینکه مادرش و منیر هم تنها نشن ما بریم خونه اونا بمونیم دیگه از همون شب اول شب حجله سکسهای داغ منو مینو شروع شده بود برای سکسش خودکشی میکردم یادمه همون شب تا سه صبح فقط همه بدنشو براش میخوردم چندین بار ارضاش کرده بودم کسش اینقدر اب داده بود که تشک نختمون اندازه یه سینی خیس شده بود و مینو اینقدر جیغ و اه و ناله میکرد که هی بهش میگفتم یکمی یواشتر جیغ بزن همه فهمیدن وای بدنش فوقالعاده خوردنی بود سینه های سفت نوک بالاش کافی بود تا هر مردی رو به زانو درباره کس و کونشم که بینهایت خوردنی خلاصه هرچی بگم کم گفتم دیگه مینو گفت کیرتو بکن تو کسم کیر میخام ناصر کیرتو میخام منم دیگه داشتم میمیردم برای کردنش نشستم جلوی کسش کیرمو میمالیدم لای کسش کسش ناز سفید برق میزد سوراخشم که اکبند بود میدونستم خیلی دردش میگیره ولی چاره ای نبود باید پرده اش پاره میشد کیرمنم کلفت بود مینو عاشق کیرم بود چند باری برام ساک زده بود ابمو اورده بود همه کارهارو کرده بودیم فقط مونده بود افتتاح کسش شب عروسیش گفتم عشقم دردت میگیره اونم گفت میدونم عشقم بکن توش جیغ نمیزنم گریه نمیکنم گفتم من ازت معذرت میخام عشقملبشو بوسیدم یه نفس عمیقی داشت میکشید که کیرمو محکم فشارش دادم تو سوراخ کسش از درد چنان جیغی کشید که مطئن شدم دیگه همه فهمیدن پرده اش پاره شده دستمو گرفتم جلوی دهنش بیچاره از درد به خودش میپیچید کسش خیلی خیلی تنگ بود واقعا بزور کیرم تو کسش میرفت جلو اشک از گوشه چشمهای قشنگش سرازیر بود دیگه همه کیرم تو کسش رفته بود مینو تو چشام نگاه میکرد گفتم عشقم منو ببخش دستش که از درد کسش داشت میلرزید اورد و دستمو از جلوی دهنش برداش لبشو میبوسیدم مکش میزدم گردن گوشهاشو میبوسیدم سینه هاشو میبوسیدم مینو نفس نفس میزد درد میکشید گفتم عشقم حالت چطوره میخاهی درش بیارم مینو با ناله ای گفت نه نه بزار خوب میشه دارم میمیرم ناصر هی میبوسیدمش و نوازشش میکردم چند دقیقه که کیر کلفت سیخم تو کس تنگش بود گفت بهترم عزیزم نترس واقعا نمیدونستم اینقدر درد داره دلم میخاست بکشمت دیونه جر خوردم گفتم دیگه زن شدی خانمم گفت بی شعور جرم دادی میگی زن شدی خفه شی ایشاالله کسم درد گرفت گفتم در عوض از فردا عشق میکنه کست منم بیشتر عشق میکنم دیگه با هم لب بازی کردیم کیرم همجنان پابرجا و سیخ در وصال عشقش بود اروم اروم عقب جلوش کردم گفت وای تاصر نکن خیلی در دارم بزار فردا الان بزار تو باشه بزار جاشو باز کنه گفتم باشه عزیزم دیگه تکون نخوردم و روش خوابیدم از هم لب میگرفتیم عشق بازی میکردم بیست دقیقه بعد مینو گفت میش درش بیاری جیگرمو دراوردی با این کیر گنده ات گفتم توکه دوسش داشتی عزیزم هی میگفتی کی میره تو کسم گفت ناصر نگو دیگ ه منم کیمرو کشیدم از کسش بیرون مینو یه اخخخخخخخخخخخ بلندی گفت بلند شدم زیرمونو نگاه کردم دیدم ملحفه روی تخت پر خونه ملحفه رو نشونش دادم گفت وای اینهمه کسمو پاره کردی میکشمت بخدا گفتم عشقم من چکار کنم سوراخت اینقدر تنگه گفت ببرش بندازش حموم تا صبح بندازم لباسشوئی کیرم هم خونب بود گفت خودتم بشور بیا خوب بشور کیرتو گفتم چشم خانم خوب خودمو تمیز کرد کیرم هنوز سیخ بود مینو گفت دراز بکش تا ابتو بیارم نگی زنم بهم نمیرسه منو خوابوند افتاد به خوردن کیرم حسابی ساک میزد اه ناله منو دراورد و دیگه منو به ارضا رسوند ابو پاشید رو سینه هاش اومد خوابید روم سینه شو میمالید بهسینه من گفت دیونتم عشقم ببخش نزاشتم امشب اونطور که دوست داشتی ارضا بشی تو کسم گفتم تو همه عشقمی عزیزم یکمی دراز کشیدیم بلند شدیم رفتیم دوش گرفتیم و تا لنگ ظهر خوابیدیم فردای جشن عروسی هم که مراسم پاتختی بود و برای پس فرداش رفتیم یک هفته شمال برای ماه عسل که اونجا دیگه منو مینو جونم حسابی به هم لذت دادیم شاید روزی سه یا چهاربار سکس داشتیم البته معمولش دوبار بود ولی بعضی وقتا مخصوصا روزهای بارونیش بیشتر حشری بودیم دیگه مینو هم راحتتر کس میداد و دردش خیلی کمتر شده بود بیشتر ارضا میشد همیشه روزها و ماهها ی اول زندگی مشترک به دوطرف بیشتر خوش میگذره برای منم که تونسته بودم این فرشته زیبا رو مال خود کنم از همه بیشتر لذت میبردم هروقت میرفتیم کنار ساحل همه مردم بهمون نگاه میکردن و حتما حصرت زندگیمونو میخوردن اون یک هفته پر ماجرا و پر از سکس و خوشی هم تموم شد و برگشتیم خونه مادر زن جان همونطور که گفتم خونه سمیه مستقل و دو طبقه و حیاط دار و تقریبا بزرگ بود و همه این خونه از مرحوم شوهرش بهش به ارث رسیده بود سمیه با شوهرش اختلاف سنی بیست ساله داشته و وقتی من دامادش شدم 45 46 ساله بود و خوشگل و خیلی مامانی منیر هم دو سال از من بزرگتر بود 28 29 ساله بود نمیدونم چرا ازدواج نمیکرد چون واقعا اونم هیچی از مینو کم نداشت بعد از ماه عسل منو مینو که مشغول درس و دانشگاه بودیم البته من به کارمم میرسیدم همیشه شام خونه سمیه بودیم گاهی پیش میومد که یا من کلاس نداشتم یا مینو ولی دیگه همه زمانها و ساعتها برای سمیه مشخص شده بود و میدونست من کی کلاس دارم کی ندارم روزهائی که کلاس نداشتم مینو رو میرسوندم و برمیگشتم خونه به درسهای خودم میرسیدم یه روز که برگشتم خونه سمیه صدام کرد که برم پیشش منو سمیه و منیر همیشه با هم راحت بودیم و هیچ جای بدنشون رو جز کس و کون و سینه هاشون رو ازم پنهان نمیکردن یعنی کاملا رونهای لخت و سفید و حتی شکم و نصف سینه هاشون کامل تو دیدم بود رفتم پیش سمیه گفتم جانم امر بفرما عزیزم سمیه هم با یه لحن عشوه ای و ناز گفت فدات بشم عزیزم هیچی گفتم تنهائی منم تنهام بیائی بالا پیشم ازش تشکر کردم تقریبا مثل همیشه دامن کوتاهی پاش بود با تاپ دامنش ولی اینبار دیگه خیلی کوتاه بود جوری که وقتی تو اشپزخونه برای کاری دولا میشد دامنش تا بیخ کونش میرفت کنار و شورت مشکی که پاش بود پیدا میشد وای کون خیلی خوشگلی داشت بدن سفید پاهای خوردنی و گوشتی منکه تو هال رو مبل درحال درس خوندن بودم چندبار تونستم این صحنه زیبارو ببینم کیرم سیخ سیخ شده بود جابجاش کردم سمیه که هم اشپزی میکرد هم کارهای دیگه و چائی هم دم کرده بود بعد از نیم ساعتی اومد با چائی و نشست کنارم گفت ناصر جون از وقتی تو اومدی تو خانواده من واقعا نمیدونی چقدر منو هم خوشحالم کردی گفتم مرسی عزیزم لطف داری کاری نمیکنم که گفت نه عزیزم همه بار این خونه رو دوش توه گفتم وظیفمه تازه شما همه سختی مارو بدوش داری همیشه ناهار شام خونه شمائیم گفت اینا که چیزی نیست عزیزم بعد پرسید از مینو راضی هستی گفتم مینو جونم باید از من راضی باشه منکه میمیرم براش گفت قربون عزیزدلم بشم چقدر تو مهربونی چائیشو خورد گفت من میرم یه دوش بگیرم تا ناهار حاضر بشه حواست به غذا باشه نسوزه گفتم چشم مشغول درسها بودم سمیه هم حموم بود یه ربع بعد شنیدم سمیه هی صدام میکنه رفتم پشت در حموم گفتم بعله چیزی میخاهی سمیه در حموم رو بازش کرد و پشتش بهم بود وای داشتم کامل لخت سمیه رو میدیدم کونش منو میکشت کمرش رونهاش همه اینها رو دیده بودم ولی همراه با کون لختش ندیده بودم بدن لختش هیچ نقصی نداشت سمیه گفت عزیزم ببخش که مزاحمت شدم اگر میشه پشتمو یه کیسه میکشی کیسه رو داد دستم نشست روی یه صندلی چاک کونش و لپهای کونش روی صندلی خیلی خوشگل قرار گرفته بود هم شوکه شده بودم هم از دیدن بدن لختش لذت میبردم یه زن میانسال سکسی یکمی از بغل سینه هاش دید زدم داشتم کمرشو کیسه میکشیدم خیلی نرم و اروم میکشیدم تا کمرش قرمز نشه بعد کمی به سمت چپ مایل شد و دست راستشو داد بالا گفت حالا که داری زحمت میکشی قشنگ یه کیسه حسابی تنمو بکش منم پهلو و زیر بغل و کمی هم از سینه راست و بعد سمت چپ بدنشو کیسه کشدیم و بخاطر بخار اب عرق کرده بودم سمیه سرشو برگردوند و دید من خیس عرق هستم گفت عزیزم چرا با لباس اومدی تو درش بیار تا خیس نشده منم پیرهن و شلوارمو بیرون دراوردم و با شورت رفتم تو حموم سمیه هنوز پشتش به من بود گفت ناصر جون از من خجالت نکش عزیزم منو تو بهم محرمیم عزیزم راحت باش گفتم راحتم سمیه جون بعد گفت لیف بزن عزیزم لیفو داد دستم صابون زدم بهش دیگه تنم خیس بود هم از عرق هم از اب حموم و کف لیف از بالا و گردن و پشت گوش بازهاش و زیر بغلش لیف میزدم تا چاک کونش سمیه خودشو میداد جلو کونشو از صندلی بلند میکرد تا بیشتر جاهای کونشو براش لیف بکشم برای اینکه بیشتر تحریکش کنم با لیف سینه هاشو میمالیدم دیگه سمیه داشت اه و اوه میکرد میگفت جون مرسی عزیزم بازم لیف بزن بدنم میخاره دیگه اینقدر حالش خراب شده بود که از روی صندلی کونشو برداشت چهار دست و پا روی کفت حموم نشسته بود و کونشو هی تکون تکون میداد لیف روی کونش سر میخورد دیگه قشنگ کس و کونشو بهم نشون داده بود و ناله میکرد منم با دستم لپهای کونشو که لیز و سر بود میمالیدم دستمو کرده بودم لای کس و کونش محکم میمالیدمش کیرم حسابی سیخ بود برای گائیدنش دلم میخاست بهم بگه بکن تو کسم ناصر ولی فقط داشت لذت میبرد و ناله میکرد منم از دیدن و مالیدن کسش لذت میبردم دوش اب که بصورت متحرک بو روی زمین بود سمیه دوش رو برداشت و گرفت پشتش تا کفها از روی بدن پاک بشه منم دوشو ازش گرفتم همه پشتشو براش اب میکشیدم و مخصوصا اب دوشو به سوراخ کس و کونش میگرفتم سمیه هم دیگه ناله هاش حموم رو برداشته بود هی میگفت جوووووووووووووننننننننننننن جووووووووووننننننننننن اخ کسسسسممم با دو انگشت وسطیم کرده بودم لای کسش دیگه داشتم بدبخت میشدم از شدت حشریت سرمو بردم لای کونش و شروع کردم لیسیدن و مک زدن سوراخ کونش زبونمو میکردم لای کسش هم کون هم کسش میخوردم اونم همه وجودش شهوت خالی بود هی میگفت بخور عزیزم کسمو بخور وای بخورررر عشقم اخخخخخخخخخ وااایییییییییی مردم جیغ و اه و ناله میکرد منم گاهی میگفتم سمیه میکنمت میکنمت قربون کست بشم قربون کونت بشم سمیه با اه و ناله میگفت بکنم بکنم عزیزم کسم مال توه عشقم بکن توش اون کیر نازت منم سریع شورتمو کندم پشت کس و کونش رو زانو نشستم کیرمو بردم لای کسش میکشیدم که وقتی سر کیرم با چاک کسش تماس گرفت سمیه یه ناله ای کرد که جیگرم حال اومد و سرشو دده بود عقب منم موهای خیسشو تو دستم گرفتم اونم کمرشو قوس داده بود کونش قمبل بود کسش زده بود بیرون منمکیرمو هل دادم تا ته کسش سمیه گفت اخخخخخخخخخخخخخخخ ججججججججججججوووووووووووووووووووننننننننننننن مردم خدا فدای کیرت بشم ناصر وای کسش عالی بود اگر نگم از کس مینو بهتر نبود همتای کس خوشگل دختر کوچیکش بود چقدر تنگ و جزم و جفت بود انگاری که واقعا چند ساله اکبند مونده بود مثل دخترها ناله میکرد منم داشتم تو کسش تلمبه میزدم صدای شلپ شلپ و اه و اخ و اوخ و ناله من تو حموم پیچیده بود لذتی داشتم که غیر قابل وصف بود هی میگفت بکن عشقم کسمو جر بده وای بکن بکن بکن بکن هی همینو تکرار میکرد و جیغ و داد میزد منم که اینقدر سکس داشتم که خیلی زود ابم نمیومد ولی حسی که سمیه بهم میدا گاهی تا مرز ارضا میرفتم و کیرمو میکشیدم بیرون سفت کله کیرمو میگرفتم سوراخهای سمیه رو میخوردم دوباره میکردم تو کسش نیم ساعت از کس خوب گائیدمش بهش گفتم سمیه کونتو میخام عزیزم سمیه روشو برگردوند یه نگاهتو چشم هم کردیم هردو دیونه و حشری بودیم گفت فقط اروم بکن خیلی وقته کون ندادم عزیزم گفتم اخرین بار کی کون دادی گفت نمیدونم فکر کنم پنج سال پیش گفتم پس شیطونیها گفت ناصر کس زن هم کیر میخاد مگه میشه ادم بدون سکس زندگی کنه گفتم خودم نوکرتم عشقم تو لب تر کن سمیه هم گفت دیگه با بودن تو فقط با تو شیطونی میکنم نفسم قربون کیر نازت بشم تخمه سگ مینو هرشب داره کیف میکنه زیر کیرت بهش حصودیم شده بود دیگه کشوندمت تا منو هم با کیر خوشگلت بگائی گفتم قربون کس و کون این بدن بی همتات بشم عشقم خم شدم بازم سوراخ کون تنگشو براش لیسیدم تف مالیش کردم سر کیرمو گذاشتم رو سوراخش گفتم حاضری فدات بشم گفت اره عشقم بکن جرش بده مال توه منم سر کیرمو هل دادم تو کونش سمیه یه جیغی تو حموم کشید که گوشم سوت کشید از اون جیغ بنفشها لپای کونشو گرفتم محکم و کیرمو فشار دادم تو کونش که خیلی تنگ بود سوراخش قوی و محکم بود سمیه زیرم ناله میکرد داد میکشید منم دیگه امونش ندادم شروع کردم تلمبه زدن تو کونش بعد از چند دقیقه سمیه هم کیف کرده بود که دوباره کیر تو کونش رفته خوب از کون هم گایدمش سمیه گفت زانوهام درد گرفته بلندشو دیگه نمیتونم منم کشیدم بیرون سوراخشسریع جمع شد و بسته شد کمکش کردم از زمین بلندش کردم کسشو از جلو لای پاش دیدم وای که چقدر ناز بود کسش نشستم جلوش و کسش میبوسیدم میخوردمش سینه هاشو هم دیدم که دوتا سینه درشت و گرد و البته کمی اویزون ولی واقعا خوشگل بودن سینه های سمیه از سینه های مینو منیر بزرگتر بود سینه منیر از همشون کوچیکتر بود کمی هم لاغرتر بود سر دوشو از روی زمین برداشتم گذاشتمش سرجاش هردو رفتیم زیر دوش سمیه رو گرفتمش توی بغلم ازش لب میگرفتم کونشو میمالیدم سمیه هم بینهایت لذت میبرد کیرم تو دستش بود بنده خدا سر زانوهاش قرمز شده بود منم زانوم درد گرفته بود با هم دوش گرفتیم اومدیم بیرون با حوله همدیگرو خشک کردیم سمیه گفت ناصر بازم بکن دیونم کردی رفت رو تخت خوابید پاهاشو از هم بازش کرد منم رفتم سمت کسش و هی براش میخوردمش میبوسیدمش رونهاشو لیس میزدم میبوسیدم همه تنشو خوردم اینقدر خوردمش تا ارضاش کردم بهم گفت یالا بکن تو کسم ناصر جون کیرمو گذاشتم تو چاک کسش که خیس خالی بود سرش دادم تو کسش و تلمبه میزدم ازش لب میگرفتم سینه هاشو میمالیدم فشارش میدادم نوکشو گاز میگرفتم سمیه معلوم بود خیلی حشریه نمیدونستم اینقدر داغ و حشریه لذت میبردم از اینکه دارم مادر زنمو میگام اونم چه مادر زنی خوشگل و خوردنی واقعا وقتائی که برای خرید چهارتائی میرفتیم بیرون غیر ممکن بود مردها به این سه تا زن نگاه نکنند همینطور داشتم کسشو میگائیدم گفت ناصر کونمو بکن عزیزم گفتم انگار از کون بیشتر حال میکنی خوشگلم گفت هردوش هردوش هم کس هم کون اخ بکنم عشقم چه خوب میکنی یه بالشت گذاشتم زیر کمر و کونش سمیه هملنگهاشو داد بالا وای دلم میخاست فقط کسش و کونشو بخورم سرمو کردم لای رنهاش کس و کونشو بازم خوردم سمیه ناله میکرد و میگفت بگا منو بگا جرم بده کونم بزار ناصر کونم بزار بلند شدم کیرمو تف مالیش کردم گذاشتمش تو سوراخ کونش فرستادمش توش سمیه بازم از درد کونش جیغ میکشید لنگهاشو گرفته بودم از هم بازشون کرده بودم تو کونش تلمبه میزدم کس خوشگلو میدیدم چند دقیقه تو کونش کردم دراوردم کردم تو کسش تو کسش تلمبه میزدم درش میاوردم میکردم تو کونش سمیه هم که تو فضا سیر میکرد چند بار همینطوری کردمش تا اینکه ابم اومد و ریختم روی کس تپلش افتادم روش از خستگی نفس نفس میزدم سمیه دست اورد کیرمو گرفت کردش تو کسش با همون نفس زدنها گفتم سمیه چکار میکنی ابم میره تو کست سرمو به سینه هاش فشار میداد گفت نترس عشقم کاش توش میریختی بچه دار نمیشم عزیزم دیگه بریز توش سینه شو میبوسیدم مک میزدم تا اینکه حالم جا اومد کیرمو از کسش دراوردم رفتم کس و کونشو حسابی براش بوسیدم لیسش زدم بلند شدم تو چشمهای خوشگلش نگاه کردم ازش تشکر کردم اوونم از من تشکر کرد بخاطر سکس فوق العاده ای که بهش هدیه کرده بودم یکمی کنارش وابیدم که سمیه گفت وای گفتم چیه عزیزم گفت غذا سوخت یکمی بو کشیدم دیدم اره بوی سوختن پلو میاد کمکش کردم بلند شد هردو لخت رفتیم اشپزخونه دیدم وای چقدر سوخته گفتم عیبی نداره از بیرون غذا میگیریم دست بردم کس خوشگلشو گرفتم تو مشتم مالوندمش گفتم بخدا مردم برای این کس و کون خوشگلت سمیه لبمو بوسید گفت دیگه هروقت دوست داری توی دستتم خوشگلم فقط جلوی بچه ها مواظب باش گفتم باشه عشقم تو فوق العاده ای سمیه جونم رفتیم لباسمونو تنمون کردیم دیگه ساعت برگشتن مینو بود گفتم برم دنبال زنم برگشتنی غذا میگیرم سمیه گفت وای ناصر دیگه شب نمیتونم بخوابم همش کیر خوشگلتو تو کسم میخامش گفتم شب که نمیشه ولی روزها در خدمت هستم اونم خندید و گفت برو عزیزم برو دیرت نشه دیگه هروقت منو سمیه تنها بودیم کارمون فقط سکس بود یا تو کسش یا تو کونش ابمو میریختم این ماجرا همینطوری ادامه داشت و تقریبا یک سال و نیم هم با زن خوشگلم سکسهای توپ و شهوتی داشتم هم با سمیه جونم تا اینکه یه روز منیر بهم گفت ناصر باید برم شمال دادگاه دارم اخه انگار یه چک داشته که طرف پولشو نداده بود اینم شکایت کرده بود اینطوری فهمیده بودم گفتم ولش کن بابا بیخیال چک بشو توکه از نظر مالی مشکلی نداری گفت نه باید برم حال طرفو بگیرم تو اگر کمکم میکنی خوشحال میشم گرم نمیتونی که هیچ دلم براش سوخت که بزارم تنهائی بره به مینو گفتم بیا باهم بریم یه هوائی هم عوض میکنیم مینو گفت درس دارم دیگه داشت برای پایان نامه اش کار میکرد منیر گفت ولش کن خودم تنها میرم مینو سمیه گفتند نه یعنی چی تنها میری یه دختر تنها بره دنبال یه ادم نمیدونم چی و کی مینو گفت ناصر تو باهاش برو کمکش کن هواشو داشته باش ماکه جز تو کسی رو نداریم عشقم بلاخره قبول کردم منیر هم خیلی خوشحال شده بود موقع شام منیر به مینو گفت عزیزم میشه یه خواهشی ازت داشته باشم مینو گفتم فدات بشم منیر ون بگو منیر گفت میشه شناسنامه ات رو بگیرم مینو گفت برای چی میخاهی گفت برای هتل اخه یه اتاق بگیریم دیگه مینو خندید و گفت خب دوتا اتاق بگیرین سمیه که یه بوهائی برده بود به مینو گفت نه عزیزم الکی پول چی بدن مینو هم قبول کرد فرداش با ماشین من رفتیم سمت چالوس تو راه هم کلی با منیر بگو بخند کردم منیر خیلی خوشحال بود که تنها با من اومده شمال اخه همیشه چهارتائی میرفتیم یا منو مینو تنها میرفتیم منیر یه ساک داشت و منم یه ساک کوچیک که توش یه دست لباس اضافه بود ولی منیر چند دست لباس برداشته بود گفت بریم هتل بعد بریم بگردیم فردا بریم سراغ کارمون قبول کردم رفتی هتل من شناسنامه خودم و مینو دادم رسپشن که یه خانمی بود یکمی به من یکمی به منیر نگاه کرد چیزی نگفت و برگه اتاق رو داد پر کردم رفتیم تو اتاق که مخصوص زن و شوهرها بود وقتی تخت رو دیدم چیزی نگفتم منیر هم خنده ای کرد و گفت شب باید با هم بخوابیم گفتم نه من رو زمین میخوابم تو راحت بخواب مانتوشو دراورد و مثل همیشه تاپ و یه ساپورت تنگ تنش بود گفت ناصر من میرم دوش بگیرم منم گفتم خب من میرم بیرون تو راحت باش گفت نه بابا کجا میری هوا گرمه همینجا باش گفتم باشه رفتم رو تخت دراز کشیدم چشامو بسته بودم یکمی خوابم برد که دیدم منیر صدام میکنه میگه حوله رو بده بلند شدم حوله رو بدم بهش که منیر که لای در رو باز کرده بود نصف بدنش کامل تو دیدم بود سینه خوشگل و گرد و کوچیکش و شکم صاف و پای خوشگلش رو گذاشت تا ببینم حوله رو دادم بهش رفتم رو تخت نشستم از دیدن بدنش حالم بد جور حشری شد کسش هم کمی مشخص بود بدن خیسش خیلی شهوتی بود منیر حوله رو دور سینه و کمرش پیچیده بود و اومد بیرون موهای خیسش دسته شده بود انداخته بود روی سینه هاش کیرم دیگه واقعا سیخ بود براش بلند شدم گفتم من میرم بیرون تو راحت لباستو بپوش داشتم میرفتم سمت در اتاق که یهوئی منیر پرید جلوم مانع شد برم سمت در گفتم منیر چکار میکنی گفت ناصر میخامت دیونه گفتم چی میگی منیر برو کنار میخام برم یه اتاق دیگه بگیرم گفت باید از روی جنازه من رد بشی نمیزارم بری فکر کردی من اومدم دنبال چک گفتم منیر دست بردار برو کنار ته دلم میخاستم باهاش باشم چون لامصب هر موقع تنشو میدیدم دیونش بودم ولی نمیخاستم خیلی زود وا بدم تا کاملا تو دستم باشه میخاستم خودشو بهم عرضه کنه برای همین بازی درمیاوردم یکمی الکی بگو مگو کردیم مینو دیگه وا داده بود دست انداخت حوله رو که روی سینه اش مچاله کرده بود تا باز نشه رو گرفت و کشید و انداختش زمین و کاملا لخت و خیس جلوم ایستاده بود گفتم منیر دیونه شدی اون بیچاره هم با اه و ناله میگفت لامصب خر دیونه توام بفهم منو هم مینو رو گائیدی هم مامان سمیه رو حالا برای من بازی درنیار دیگه دیگه نوبت منه بیشعور دیگه به چی زبونی باید بهت بگم میخامت گفتم چی میگی تو یعنی چی سمیه گفت بیخودی خودتو به اون راه نزن دستوش گذاشت رو کیر شقم محکم گرفتمش گفت خودم دیدم که داشتی کس مامانو جر میدادی پس دیگه خفه شو ناصر منم میخام باهام سکس کنی مثل سمیه مثل مینو دیگه دیدم بخام بازی دربیارم کار خراب میشه و دعوامون میشه صورتمو بردم جلو و لبش بردم تو دهنم و لبشو مک میزدم و کسشو گرفتم تو دستم براش میمالیدمش اونم هی تکون تکون میخورد کیرمو میمالید لبشو ول کردم گفتم واقعا منو سمیه رو دیدی گفت اره ولش کن الان کیرتو میخام دلم میخاد یه هفته کیرتو بکنی تو کسم عزیزم ناصر دارم دیونه میشم سکس میخام سکس میخام بلش کردم بردمش رو تخت خوابوندمش سرمو بردم لای پاش هی کسشو میبوسیدم و میخوردم منیر هم هی اه میکشید هی میگفت جون بخورش وای مامان ناصر دوست دارم میمیرم برات تورو خدا ولم نکن منم کسشو میخوردم اب کسش کمی شور بود ولی مزه میداد زبونمو میکردم تو کسش کسش از مال مینو و سمیه کوچیکتر بود شکمش صاف بود پاهاش لاغرتر بود ولی زیبا و کشیده و سفید رفتم سراغ خوردن سینه هاش هی مکشون میزدم میمالیدمشون منیر سرمو گرفت و لبشو گذاشت تو دهنم زبونمو میخورد منم تنشو نوازش میکردم کسشو میمالیدم منیر زیرم هوم هوم میکرد دلم میخاست قبل از کردنش خوب همه جاشو بخورم لبمو ازش گرفتم دمر خوابوندمش کمر و کون خوشگلشو دیدم دست کشیدم به کمر و کونش گفتم جووووووووووووننننننننننننننن قربونت بشم منیر جونم چه کون نازی داری وای عاشق کونتم عشقم لای کونشو باز کردم زبونمو کردم لای کونش رسوندم به سوراخ کونش منیر سرشو بلند کرد به سمت عقب و گفت اخ وای دیونتم ناصر چکارم میکنی تو سوراخمو نخور لامصب دیگه تنش شروع ب لرزیدن کرد ولو شد رو تخت منم دو طرف کونشو گرفته بودم بیشتر سمرو کردم لای کونش هی سوراخشو مک میزدم میخوردم زبونمو میکردم تو منیر هی ناله میکرد و اه میکشید دیگه جون نداشت چون یه بار ارضا شده بود شاید دو یا سه بار چون موقع خوردن کسشم ارضاش کرده بودم خوب که از خوردن کونش حال کردم بلند شدم کنارش خوابیدم اوردمش روی خودم محکم بغلش کرده بودم ازش لب میگرفتم با تنش بازی میکردم منیر هم حالش بهتر شد گفت وای ناصر کشتی منو چرا اونجارو خوردی گفتم دوست دارم عاشق سوراخ کون هستم مال سمیه و مینو رو هم خوردم منیر گفت ناصر یه چیزی بپرسم راستشو میگی گفتم بپرس گفت جون منیر راستشو بگو بین خودمون میمونه گفتم چیه خب بپرس گفت دوست دختر داری یا داشتی گفتم منیر گفت جون منیر بخدا بین خودمون میمونه دیدی که مینو از سکست با مامان خبر نداره اگر میخاستم ابروتو ببرم اون بدتره ولی جلوی دهنمو گرفتم گفتم منیر کی دیدی منو سمیه رو گفت یه روز اتفاقی زود برگشتم خونه ظهر بود درو باز کردم یهو صداهای شنیدم اروم اومدم پشت اتاق و شنیدم سمیه هی جون جون میکنه اروم درو یکمی بازش کردم دیدم وای مامان روی توه و داره بالا و پایین میکنه و چه ناله ای میکنه قلبم داشت وای میستاد نفسم در نمیومد نمیدونم چی شد که بی ختیار دستم رو کسم بود و داشتم کس دادن مامانو میدیدم کسمو میمالیدم که خیلی زود ارضا شدم ابم شورت و شلورامو خیس کرده بود دویدم پایین تو خونه شما و رفتم دستشوئی و بازم کسمو میمایلدم هی ارضا میشدم دوباره یواشی اومدم بالا و دیدم مامان قمبل کرده تو داری چی میکوبی بهش نمیدونم تو کسش میکردی یا کونش ولی مامان خیلی حشری بود ناله میکرد اون روز ده بار خود ارضائی کردم زودی رفتم خونه شما شورتمو با یه شورت مینو عوض کردم زدم بیرون ده دقیقه دیگه زنگ زدم خونه کهدارم میام خندیدم گفتم اره یادمه اون روز زود برگشتی خونه وی سمیه نمیدونی چه حالی میده خیلی داغ و حشری گفت کوفت مامانمو کردی کیفم کردی گفتم خب خودش منو دعوت به کردنش کرد و ماجرای حموم براش تعریف کردم کیرم شق لای رونهای مینو بود دستم روی کونش براش میمالیدم مینو گفت ناصر یه هفته بمونیم دلم میخاد حسابی باهات حال کنم گفتم منیر یه هفته که نمیشه عزیزم منیر خودشو لوس کردم برام گفت تورو خدا تورو خدا خواهش میکنم گفتم باشه بزار ببینم چی میشه باید یه بهونه ای بیاریم که مینو شک نکنه منیر لبمو بوسید گفت مرسی عزیزم بعد گفت نگفتی بد جنس دوست دخترم داری گفتم اره گفت چندتا گفتم برای سکس دوتا بودن گفت الان چی نیستن گفتم راستش چرا هستند خیلی هم گیر میدن ولی از وقتی با سمیه هم هستم دیگه خیلی کمباهاشون هستم گفت خوشگلن گفتم نه به خوشگلی شماها گفت هیکلشون چی گفتم بد نیستن ولی بازم به پای شماها نمیرسن هی کیرمو لای رونش میمالید و کسشو به کیرم میکشید منیر گفت ناصر کیرتو میخام یالا باید منو هم مثل مامانم بکنی جرم بدی بوسیدمش خندیدم گفتم سمیه رو از کون کردم بهم کون داده تو چی با این کون خوشگل و کوچیکت میتونی کون بدی منیر گفت فعلا نه نمیتونم فقط سوراخشو میدم بخوری برام وقتی مکش میزدی دیونم میکردی فعلا از کس بگا کیرمو کرده بود لای کسش گفتم منیر اپنی گفت اره نترس یه سیلی زدم در کونش گفتم پس توهم که شیطونی دختر منیر گفت دوست پسرش پردشو زده و دیگه ولش کرده خلاصه بردمش زیرم بازم کسشو خوردم بوسیدمش کیرمو گذاشتم تو کسش تا ته کردم تو کسش ناله منیر بلند شد و دیگه تو کسش تلمبه میزدم و حال میکردم که کس خوشگل خواهر زنو هم بدست اورده بودم روز اول چهار بار با هم سکس کردیم ابمو میریختم رو شکم و سینه و بالای کسش میترسیدم ابمو بریزم تو کسش از کونم که نمیتونست بده تا تو کونش بریزم فقط از کس هی میگائیدمش منیر هم واقعا حال میکرد زیر کیر کلفتم اونم برام ساک میزد فرداش عصر منیر الکی زنگ به سمیه و گفت کار من خیلی طول میکشه اگر مینو میخاد بیاد شمال یا ناصر و بگم برگرده که سمیه هم گفت نه عزیزم بمون تا کارت درست بشه من به مینو میگم خلاصه یه پنج روزی منو منیر با هم خلوت کردیم و حسابی با هم حال کردیم بیشتر منیر خیلی حال کرد بود گفتم دیگه برگردیم دلم برای سمیه جون مینو جونم تنگ شده منیر هم قبول کرد با اینکه دلش میخاست بازم باهم بمونیم ولی خب نمیشد دیگه وقتی برگشتیم در اولین فرصتی که پیش اومد با سمیه سکس بکنم قضیه منیر رو بهش گفتم اونم میدونست منیر هم دلش میخاد گفتم اگر میشه بعضی وقتابه منیر اجازه بده با هم تنها باشیم اونم قبول کرد دوسال اول زندگی مشترکم به همهارزوهام رسیدم و دیگه سال سوم سکسهامون روتین شده بود وقت زمان همه رو داشتم این بود قضیه متاهلی و سکسهای منو زنم و مامانش و خواهرش نوشته

Date: August 23, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *