سلام من جواد هستم 22 سالمه ازمشهد این اولین باریه که میخام داستان سکسی بنویسم اگه مشکلی داشت به بزرگی خودتون ببخشید داستان از اون جایی شروع میشه که من دانشگاه قبول شدم توی یکی از شهر های استانمون رشته پرستاری مریم یکی از دختر های کلاس ما است که مثل بقیه دخترا شیطون نیس واصلا سر کلاس شوخی نمیکنه و بلند بلند نمیخنده به پسرا هم پا نمیداد و به درس زیاد اهمیت میده ترم اول من و مریم با هم رقابت شدیدی بر سر نمره و درس خواندن داشتیم بطوری که من بیشتر به رقابت با مریم فکر میکردم نه به سکس امتحانات ترم شروع شده بود و من به شدت درس میخوندم تا معدلم از مریم بیشتر بشه واون هم همین کار رو میکرد اخر ترم به طور معجزه اسایی معدل من شد خودم فکر نمیکردم اینقدر معدلم عالی بشه ولی معدل مریم 18 شده بود ونفر سوم کلاس بود من بین همه بچه ها جا باز کرده بودم و با همه دوست شده بودم بعد از اون یخ مریم شکسته شد و هر روز به بهانه درس میومد و با هم حرف میزدیم هرچند منم هم خیلی دلم میخاست با مریم دوست بشم ولی فکر میکردم اون از من بدش میاد و جرات نمیکردم باهش شوخی کنم نز دیک عید نوروز بود که مریم گفت شمارتو بده تا توی تعطیلات نوروز اگه سوالی داشتم ازت بپرسم منم که از خدا میخاستم زود شماره مو بهش دادم وگفتم اگه غیر درسی هم کار داشتی میتونی رو من حساب کنی و یه خنده اروم کردم مریم گفت بچه برو درست رو بخون اینکارا به منو تو نیومده وووووووو چندتا نصیحت دیگه کرد منم که پشیمون شده بودم از حرفی که زدم سرم رو انداختم پایین و یه خدا فظی سرد باهاش کردم با خودم گفتم این دختره خیلی غرور داره بهتره برم سراغ یه دختر دیگه توی همین فکرا بودم که واسم پیام اومد از طرف مریم ازم خواسته بود که بریم کافیشاپ من مثل تازه به دوران رسیده ها یه هووووییییی ازجام بلند شدم و دویدم نا گهان دیدم مریم روبروم واستاده و داره بهم میخنده معلوم بود منو زیر نظر داشته منم خیلی خجالت کشیدم مریم گفت خیلی عجله داری بچه درس خون کجا مخیای بری گفتم میرم با عشقم بریم کافیشاپ بعد هردو زدیم زیر خنده و راه افتادیم از حرفای عاشقانه ای که بین ما رد و بدل شد بگزریم عید امد و اتش جدایی ما شعله ور شد اولین عیدی بود که ارزو میکردم زود تموم بشه تا این که یه کروز مریم زنگ زد وگفت که خالش از شوهرش طلاق گرفته و خونشون خالیه مریم گفت که خالش جریان دوستی مارو میدونه ومن چند بار با خاله ی مرم صحبت کرده بودم واز من خواست تا به خونشونم برم تا بامریم ملاقات کنم ومن هم روزبعد بلیت گرفتم و رفتم درست به همون ادرس که داده بود وقتی که رفتم دیدم مریم جلوی در ایستاده وقتی منو دید ذوق کرد و خنده کرد و گفت بلاخره اومدی عشقم بیا بریم تو خونه که مدتهاست دنبال همچین لحظه ای هستم وایفون رو زد و خالش در رو باز کرد وقتی رفتیم تو خونه خالش گفت افرین مریم خانوم عجب خوش سلیقه هستی خاله جون وسه تایی با هم خندیدیم خلاصه حوصله نوشتن بقیه حرفامون رو ندارم بریم سر اصل ماجرا دم دم عصر شده بود و ما باهم خیلی صمیمی شده بودیم به طوری که روی مبل سه نفره نشسته بودیم داشتیم کلیپای گوشی خاله زهره رو نگاه میکردیم که ناگهان اخر یدونه کلیپ به یه فیلم سکسی ختم شد وما هم سه نفری با اشتیاق تمام داشتیم نگاه میکردیم وسطای فیلم خاله زهره دستش رو گذاشت رو سینه های من مریم گفت خاله اول من بعد تو بعد مریم شروع کرد به باز کردن دکمه های من نمیدونستم چیکار کنم فقط بیحرکت سر جام نشسته بودم که خا له گفت پاشو برو توی حموم من پاشدم و رفتم یه خورده که خودم رو شستم دیدم مریم در زد و وارد شد یه دختر جوون سفید پوست با اندام بسیار زیبا وسکسی بی معطلی چسبیدم بهش و کشیدمش زیر دوش مریم شامپو بدن رو ریخت روی اندام خودم وخودش مثل سر سره روی هم لیز میخوردیم وکیرمن مثل میله آهنی سفت شده بود هنوز سکس رو شروع نکرده بودیم که مریم ارضا شد و ابش اومد و چند مرتبه هم شاشید بیحال شد و رفت بیرون ولی من هنوز تازه گرم شده بودم تا اینکه خاله اومد اندامش نسبت به مریم خیلی خراب بود ولی من به شدت حشری بودم و همچین که لخت دیدمش کیرم رو تا ته کردم توی کسش گفت اول اجازه بده تا دراز بکشم منم هم اجازه دادم بعد گفت حالا بیا منم پریدم روش خاله خیلی حرفه ای بود پاهاش رو قلاب کرد درو کمرم ومن بهد از دوثانیه ارضا شدم ابم رو ریختم توی کسش خاله زهره داشت از شدت هوس میمرد ولی من دیگه از سکس بدم میومد واز حموم اومدم بیرون و رفتم کنار مرم روی تخت دراز کشیدم این بود داستان من نوشته
0 views
Date: May 1, 2022