منو کسینا خانم سونیا

0 views
0%

سلام خسته نباشی ژقیایه عزیزه کاربیست اسمه من علیه ب قول بقیه کسخلا بزار خودمو معرفی کنم قدم 170 وزنمم 60 کیلویی هس هی لاغرم قیافمم همچین بد نیس در حدی هس این چهار پنج تا دخترو دورم داشته باشه هیچی اغا بزار ببرمتون تو حس من یه خاله ی ناتنی دارم به اسم سونیا یه چیزو ریز تو بغلی کوچولویی بود سنشم 25 ای داشت هیچی این از خدابیخبر اومد خونه ما منم اولا کاری بهش نداشتم خیلی تو فازش نبودم یه روز نشسته بودیم همطو دور هم حرف میزدیم دومادمون اومد پیشم گف علی این دخترو کیه گفتم فلانی گف کسخله خر ایطو چیزی اومده تو خونتون تو هنو تو فازا کسخلی بگیر بکنش اخ نگو که فکرشو انداخت تو سرم حالا من مونده بودم چجوری جورش کنم بزارم تو قدش هیچی اغا به هر ضرب و زوری شد شمارش ازش گرفتم شب شد یه پیامی دادمش گفتم چطوری گف قربونت تو خوبی هیچی اغا پرو پرو بشش گفتم حقیقتش چشمم ترو گرفته دوست دارم و فلان و چنان از این کسشعرا هی پیله که باهام باش و از این حرفا گف علی دیوونه من جا خاله توام این چ حرفیه منم میگفتم خب من عاشق خالم شدم خلاصه هر طور بود قبول کرد و شد روز بعدش تو فازش بودم ب زودی شلنگ بزارم تو باکش که اگه نزارم پریده هیچی اغا شب شد و دنبال بهونه ای بودم که بحث نون گرفتن شد و نونوایی هم بسته بودن داییتم سریع فردین شد گفتم من میرم میگیرم هیچی به سونیا اس دادم گفتم میایی باهم بریم حرفم میزنیم ب بقیه گف اومد همرام شدیم سوار ماشین و رفتیم همطو کسشعر میگفتیم منم خیلی شوخم بچا در جریانن ایقدر خندوندمش خوب کیف کرد گفتم شبی میا سرچولی بزنم که اگه نزنم این حرومیه میپره بردمش مسجد رفتم یه جایی که خارش گاییدن عرب نی نمینداخت خدا کورم کنه ریده بود گفتم بدبخت من کلم داغه میا شبی یه حالی بدی گف محمد ن دیوونه اینجا نمیشه یکی میاد فلان چنان از این حرفا که سر منو شیره بماله بره گفتم ن اذییت نکن و از این کسشعرا خلاصه شروع کردم مالیدن و لب گرفتن گردنشو خردن زیر گوشش دوتا نفس داغ کشیدم خارش گایدن چشماش ورگشتن گف خب زود باش بریم هیچی تو ماشین شلوارش کشیدم پایین خدا کورم کنه کسش یه بو پچلی میداد جلد کیرمو تا ق روز فقط لیف میکشیدم هیچی اغا کیر گزاشتیم لا پاش همطو میرف تو کسش مایم تقع میزدیم اونم اخ اوخ میکرد هی زدیم هی زدیم یه ربع ساعتی شد میگف کمرت از چیه ابت نمیا و زود باش گفتم باش هیچی اغا حس گرفتیم زدیم تند تند ضربان قلبم زد بالا یه دفعه خالی شد م ریختم ابمو رو شکمش چشمام روشن شدن کفتادم رو صندلی خودم گفتم دمت گرم خوب حالی دادی هیچی شلوارش کشید بالا گف بریم همطو حرکت کردیم گف علی خیلی میسوزه فک کنم پلممو زدی گفتم نجس انتر تو اصلا پلم داشتی حالا میخوای بزنیش تو گردن من دیگه بحثش وا نکرد ولی خارشه گاییدن یه طوری کس میدا فک کنم تو کاواره ای جایی کار میکرد کسکش بی اول اخر خودشم تنگ میگرفت خلاصه اون شب کیرمون پچل کردیم راشم وا شد یه سه چهار باریم گذاشتیم تو قدش رفتم پیش دومادمون گفتم خداکورم کنه پچلی بود اق خدا بگم چکارت نکنه اون بدبختم میگف من از کجا میفهمیدم گفتم معلوم چندبار گاییدیش گفتی بکنمش من که دروغی نگفتم ناموسا شمایم بیشتر بخندین برا این داستان تا شق کنین عذت زیاد کاربیستا نوشته

Date: February 1, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *