من سر بابام حساس هستم

0 views
0%

سلام من چند وقته دارم داستان های شهوانی رو میخونم بعضی داستانا انقدر بلند بالاس که نه آدم حوصلشو داره که بخونه نه وقتشو تازه اکثرا ساخته تخیل ان من اشکانم 21 ساله کیر کلفت بخیل هم نیستم هرکی خواست آخری تو نظر برام بزاره که میخواد منم نصیبش میکنم از الان بگم هرکی فحش بده حواله خانواده خودشه حالا بگذریم میخوام داستانی رو براتون بگم که شاید دل بعضیا خنک بشه و مربوط به موقعی میشه که من مغازه داشتم و کارای کامپیوتری میکردم دختری که دانشجو هم بود اومد تو و خیلی خودمونی اومد پشت دخل بدون اجازه من معمولا استند تبلیغاتی رو میزارم جلو راه که کسی نتونه پشت دخل بیاد ولی این یکی خیلی پررو بود خلاصه بعد کلی عشوه اومدن یه فلش مموری بهم داد و گفت توش پایان ناممه میخوام ویرایشش کنید و ازاین حرفا بعد گفت میخوام یه عکس از گوشمو برام پرینت کنید خواست از وایبرش دانلود کنه که نتونست به همین بهونه بهم زنگ زد که شمارش بیوفته و من از وایبر بهش اس بدم تا برام عکسو بفرسته خلاصه کاراشو رسیدم ولی آخرش نتونست عکسو برام بفرسته رفت و منم طرفای 10 شب بود که رفتم خونه و داشتم تو سایت میچرخیدم که دیدم گوشیم زنگ خورد پریدم گوشی رو برداشتم که دیدم بعععله خود خودشه مریم خانوم کلی درد و دل کرد که الان روز آخرشه و فردا باس بره والان گشنشه پول نداره بره غذا بخوره و فرداش باس بره تهران منم یکم دیر شام میخوردم گفتم میخوای برات ماکارونی بیارم گفت نه مرسی کلی حرف زد و مخ منو خورد و گفت تنهام و میترسم بخوابم آخه طبقه بالایی خونه چند تا پسر بود که البته بی آزار بودن تا جای که فهمیدم بعد کم کم گفت از بابات خیلی خوشم اومده و میخوام هووی مامانت شم من رو بابام خیلی بیشتر از مادرم حساسم انقدر که شاید یکی به مادرم اهانت کنه انقدری که به بابام اهانت کنه ناراحت نمیشم منم ناراحت شدم و فکر انتقام تو سرم داشتم همش میخواستم قطع کنه بره بکپه ولی نمیرفت همش فک میزد از پدرمم بگم که یه مرد 55 ساله همیشه تیپ رسمی کت و شلواری ولی سنش به قیافش نمیخوره مث من فقط مال من برعکسه اون قیافش جوون تره ولی من پیرتر یا افتاده تر به همین خاطر خیلی از دخترای بزرگ تر از خودمو تور کردم بالاخره شارژش تموم شد و دیگه زنگ نزد و خوابیدم ساعت 3 نصفه شب گوشیم منو از خواب بیدار کرد به زور چشممو وا کردم دیدم باز مریمه برداشتم گفتم هاااا گفت ببخشید خواب بودی بخواب منم برگشتم گفتم بیدار کردی دیگه بگو گفت میخوام برم حموم نمیتونم بازم از ترس طبقه بالایی ها میای مکث کردم گفت باشه نمیای اجباری نی گفتم باشه راه افتادم خونه ای که اجاره کرده بود 20 متر از مغازه من پایین تر بود همین که رسیدم سر نبش زنگ زد و گفت کجایی گفتم رسیدم گفت بیا درو برات باز گذاشتم رسیدم دم خونه درو باز گذاشته بود رفتم تو دیدم با یه استرج جلوم وایساده تکیه داده به در پاراوانی کشویی موهاشم کوتاه بی شرف موهاشم مث شخصیتش تقلبی بود آخه وقتی اومد تو مغازه یه کلیپس زده بود اندازه کله من منم فکر کردم چقد باس مو داشته باشه هیچی همون لحظه بیشتر ازبدم اومد اومد تو نشستم باورتون شاید نشه 30 سانت از سقف خونه به خاطر سیگار کشیدنش مه گرفته بود همش هم موند میکشید یعنی من از اون خونه رفتم بیرون برای 4 ماه ریه هام خراب بود هیچی افتاد به حرف زدن ول نمیکرد هی فک میزد هی سیگار میکشید تا اینکه گفت خستس و میخواد بخوابه منم که کلا فراموش کرده بودم میخواست حموم کنه بلند شد از رو مبل که بره رو تخت کونشو که دیدم چشام گرد شد چه کونی داشت پسر یکی زدم دم کونش مث ژله لرزید گفت هوی چته قراره پیشم بخوابی ولی کنارم نه گفتم اصن راه نداره بهرحال خودشم میخوارید و قبول کرد و پشت به من طوریکه کیر شق شده من درست چسبیده بود به کون قلمبش وای سینشو که چسبیدم حالت ناراحتی گرفت و دستمو کشید کنار منم ایندفه دستمو کلا بردم داخل سینش رو گرفتم اندفه ازم در رفت و گفت میرم یه دوش بگیرم رفت و منم همینجوری تو کف کونش دراز خوابیدم تا حمومش تموم شه اومد بیرون فکر کرد من خوابم یواش راه میرفت که من صددای پاشو نشنوم ولی شنیدمو تا نشست رو مبل سریع گرفتمشو بردمش رو تخت فقط تونسته بود شورتشو بپوشه هی التماس میکرد که کاری باهاش نداشته باشم منم که اصن هیچی نمی فهمیدم گفتم امشب باید بهم حال بدی من حالیم نی گفت یه دقیقه صبر کن گفتم چیه گفت من شوهر دارم اینو گفت خواستم بزنم تو صورتش که پشت بندش گفت شوهرم خیلی بی ناموسه و 16 سالگی بهم تجاوز شد و سه نفر که یکیش رئیس حراست کل گرگان بود الان شوهرشه و هرشب یه زن میاره و جلوم میکنه و مجبورم میکنه نگاش کنم منم گفتم پس این بد بخت تا الان مث آدمیزاد سکس نداشته قند تو دلم آب شد با لحن معصومانه گفتم یعنی من امشب ناکام برم گفت میخوای بکنی گفتم اوهوم گفت باشه فقط چراغارو خاموش کن آقا حالا خاموش کردیم همانا و چش چشو نمیدید همانا گفتم دیوانه الان من جایی رو نمیبینم کجات بکنم گفت عیب نداره چشت عادت میکنه هیچی مارو مجبور کرد تو تاریکی محض بکنم تو کسش خیس خیس بود انگار خودش طالبش بود بدون مقدمه کردم تو یه جیغ زد گفت وحشی آروم تر چه خبره منم دلم خنک شده بوود تلافی اون همه کثافت بازی پشت تلفنو سرش دراوردم و18سانتو حسابی کردم تو کوسش اونم وحشیانه دیگه براش عادی شده بود سه دست متوالی آبم اومد و کردمش سه تا نیم ساعت تصور کن چه مادری باید ازش گاییده شده باشه بدون اینکه بهش بگم گذاشتم دم کونش و فشار دادم چنان جیغی زد که خودم ترسیدم گفتم الان همسایه ها بیدار شدن گفت درد داره گفتم خواهش گفت نه تورو خدا جر میخورم منم بیخیال شدم نمیخواستم اذیت بشه آخری هم تو بغل هم ولو شدیم و ساعت 6 و نیم صبح بود بلند شدم لباس پوشیدمو زدم بیرون اونم رفت تهران دیگه هم نه جواب تلفنمو داد نه خبری ازش شد نوشته اشکان کیر

Date: May 6, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *