سلام من امیرم ۳ ماه دیگه ۱۸ سالم تموم میشه ۱۷۵ قد و ۶۵ وزن دارم یه کم سبزه هستم خودم زیاد حس نمیکنم ولی از هرکی میپرسم میگه خوشگلی در ضمن اهل قزوینم من از بچه گی با پسر داییم کون کونک بازی میکردیم ولی بیشتر لاپایی تا اینکه تو دبیرستان به زور توسط دوستم گاییده شدم ولی واسه اینکه ابروم نره با دوستم دعوا کردم و دیگه باهاش حرف نزدم ولی بیستر از قبل به سمت همجنسگرایی سوق پیدا کرده بودم تو اینترنت دنبال فیلم گی میگشتم تو فیلما از پسرها و مردای بی مو خوشم نمیومد و بیشتر دنبال مردهای پشمالو و سن بالا میگشتم و خیلی دوست داشتم با یه مرد با این خصوصیات رابطه داشته باشم تا اینکه سال قبل برنامه تانگو رو نصب نکردم تو قسمت کشف دنبال یکی که باهام باشه میگشتم با چند نفر حرف زدم ولی یا الکی بودن یا دور بودن و یا به خر دلیل دیگه ای نمیشد که بشه تا اینکه نزدیک ۸ ماه قبل توتانگو علی رو پیدا کردم باهاش حرف زدم از خودم گفتم اونم از خودش گفت ۴۲ سالش بود و مثل خودم عاشق عشق بازی با پسر بود اونم اهل قزوین بود و قرار شد بیاد دنبالم تا به خونه ویلاییش بریم من تو عکسایی که گذاشته بود خیلی ازش خوشم اومده بود و شبا به عشقش میخابیدم بالاخره روزه قرار رسید من قبلش رفتم حموم و صورتمو که کمی مو داشت تراشیدم و خودمو تمیز شستم سریع ناهار خوردم چون قرار بود ساعت ۲ بیاد دنبالم رفتم جایی که قرار بود بیاد دنبالم یه کم واستادم تا با ماشین اومد و جلوم ترمز زد اول فکر کردم که تاکسیه و نگا نکردم ولی بعد اینکه بوق زد نگاه کردم و دیدم خودشه رفتم و سوار شدم وای از عکساشم بهتر بود یه تیشرت استین کوتاه پوشیده بود من دستای پرموشو نگا میکردم و حال میکردم ریشاشو با تیغ زده بود ولی سیبیلشو دست نزده بود یه سیبیل کوتاهه سیاه داشت که وقتی نگا میکردم میخاستم بخورمشون یه کم حال و احوال پرسیدیم از هم تو راه ولی زیاد حرف نمیزدیم من هم خجالت میکشیدم هم کمی میترسیدم نزدیک نیم ساعت با ماشین رفتیم تا به خونه ویلاییش که تو یه روستا بود رسیدیم رفتیم داخل خونه هوا خیلی گرم بود یه کم آب اورد برام و چون خیلی گرمش بود شلوارشو در اورد و نشست روی مبل کنارم چند ثانیه ای نگاهم میکرد منم یه کم استرس داشتم و سرمو انداخته بودم پایین تا اینکه اروم دستشو انداخت رو کولم سرمو با دست دیگش گرفت بالا و بهم نگا کرد و گفت چرا نگرانی گفت از من نترس عزیزم من یه لبخند کوچولو زدم گفت الهی قربون لبخندت و اروم اروم بهم نزدیکتر شد و لباشو گذاشت روی لبام خیلی حس قشنگی بود لبای گرمشو میخوردم خیلی اروم و با احساس ازم لب میگرفت بعدش گفت پیراهنت رو در بیار خودشم در اورد همون جور که حدس میزدم سینش پر از مو بود محکم بغلم کرد و گرمای تنشو حس میکردم و لبای همو میخوردیم من اروم اروم دستمو بردم سمت کیرش و میمالیدمش تقریبا خواب بود کیرش بلند شدم شلوارم رو در اوردم و دوباره رفتم بغلش و لب بازی میکردیم بعد از حدود ده دقیقه لب بازی و مالیدن هم در گوشم گفت که واسم ساک بزن منم که خیلی دوست داشتم سریع رفتم شورتش رو کشیدم پایین اول یه کم با دست با کیرش بازی کردم ولی هنوز کیرش کامل راست نشده بود کیرش رو گذاشتم دهنم و شروع کردم به ساک زدن که بعد از چند ثانیه دیدم داره بلند تر و کلفت تر میشه تا کاملا سفت شد از دهنم در اوردم و یه نگاهی به کیرش انداختم نزدیک ۱۵ سانت بود و کلفتیه خوبی داشت بازم شروع کردم ساک زدن کیرشو لیس میزدم خایه هاشو میخوردم چند دقیقه ای ادامه دادم تا بهم گفت پاشو و بشین رو کیرم ولی من گفتم واسا اول برم دستشویی رفتم و با شیلنگ خودمو حسابی خالی کردم و برگشتم دیدم کیرش بازم خابیده رفتم کنارش یه کم ازش لب گرفتم و شروع کردم خودن کیرش اینبار تند تر خوردم کیرش راست شده بود و حسابی شهوتی بهم اشاره کرد که دیگه وقتشه منم بلند شدم کیر اون خیس خیس بود به کون خودم یه کم تف زدم و اروم نشستم رو کیرش چون نزدیک ۱ سال بود چیزی داخلم نرفته بود حسابی تنگ شده بودم و خیلی دردم میومد اروم اروم نشستم تا کیرش کامل رفت تو کونم خیلی درد داشت ولی کیفش بیشتر بود شروع کردم به بالا پایین شدن و اه و اوه کردن ۲ دقیقه ای ادامه دادم تا خسته شدم بهش گفتم حالا تو ادامه بده قبول کرد بلند شدم از روش و دراز کشیدم اومد و پاهامو داد بالا و با یه اشاره تا ته کرد تو دردم گرفت ولی خیلی کمتر از قبل بعد از چند ثانیه مکس شروع کرد به تلمبه زدن و هر چند ثانیه نزدیکم میشد و یه کم از لب میگرفت ۴ دقیقه ای تلمبه زد دیدم داره تند تر میکنه گفت کجا بریزم گفتم بریز رو سینم چون دوست داشتم ابشو ببینم چند ثانیه اخر خیلی تند و محکم میکرد تا یهو کشید بیرون و دیدم ابش داره میپاچه روم حسابی داغ بود و زیاد اومد نزدیکم یه لب محکم ازم گرفت و رفت دستشویی منم رفتم با دستمال نم دار سینمو پاک کردم از دستشویی اومد رفتیم دراز کشیدیم بغل هم و یه ساعتی خابیدم من خاب بودم متوجه شدم داره با موهام بازی میکنه بیدار شدم و نگاهش کردم یکم دیگه از هم لب گرفتیم و گفت که دیرت میشه منم ساعت رو دیدم نزدیک ۶ بود و واقعا دیرم داشت میشد پا شدیم و سوار ماشین داشتیم بر میگشتیم تو راه برگشت دست همو گرفته بودیم و جاهایی که جاده خلوت میشد سریع از هم یه لب کوتاه میگرفتیم فرداش بهم پی ام داد از تانگو که باید پاک کنه و گفت اگه کارم داشتی و واسه قرار بعدی بهم یا بزنگ یا پیام بده ولی من گوشیم گم شد و شمارشم پرید و الان حسابی دلتنگشم مرسی که داستانمو خوندید نوشته
0 views
Date: October 29, 2019