من همجنسگرام

0 views
0%

رابطه من و الهام هر روز داشت بیشتر میشد هیچ وقت فکر نمیکرد که یه همجنس باز باشم یا همجنسگرا اما الآن دچار یه رابطه عجیب شده بودم با دختری که تا همین چند وقته پیش بهترین دوستم بود حالا دیگه خبری از اون دوستی خوب نبود من و الهام برای هم یه شریک جنسی شده بودیم و بدون اینکه بدونیم چرا فقط از هم لذت میبردیم این افکار تمام ذهنم رو فراگرفته اما هیچ وقت فرصت بیانش برام پیش نمیاد نمیدونم که این رابطه تا کی قراره ادامه داشته باشه و با پایانش قراره چه اتفاقی بیوفته اما مطمئنم که باید منتظر پایان این اتفاقات بمونم من یه دخترم و از بچگی منتظر شاهزاده ای با اسب سفید بودم همیشه خودم رو تو لباس عروس تصور میکردم و با رویای مادر شدن بزرگ شدم یه اتفاق نا خواسته اما نمیتونم اجازه بدم تمام آرزو هام رو نابود کنه همه این خیال ها اما تو یه لحظه از ذهنم پرید لحظه ای که ماشین الهام جلوم واستاد و به شوخی بهم گفت برسونمتون خانم خوشگله با لبخند ابلهانه ای سوار ماشین شدم نگاه ابلهانه تری به چشمهای الهام انداختم من واقعا عاشق این دخترم روی تخت نشسته و به خوردن لبهای هم مشغول بودیم اینقدر حس خوبی داشتم که بی هیچ چیزی فکر نکنم جز طعم خوشایند لبهاش وقتی که انتظار نداشتم الهام صورتش رو عقب برد و من رو خوابوند روی تخت لبخند دلبرانه ای زد و از سینه هام شروع کرد و خیلی زود زبونش رو به پایین برد اونقدر لذت میبردم که نتونستم سکوت اتاق رو حفظ کنم الهام تو کارش عالی بود و هر لحظه صدای ناله های من بیشتر و بیشتر میشد الهام سرش رو بالا آورد فهمید که من به طور کامل ارضا شدم من رو بغل کرد و کنارم دراز کشید هردومون کاملا برهنه در آغوش هم رو تخت دراز کشیده بودیم نمیدونستم که دارم خوب میبینم یا تو رویام با شنیدن صداش انگار دوباره هوش و حواسم برگشت یاسمن نمیدونم چجوری بهت بگم به صورتش خیره شدم قراره فردا شب برام خواستگار بیاد به خودم گفتم نه این واقعا یه کابوسه لطفا به داستان های قبلی مرتبط با این داستان سری بزنید خواب رویایی رویای بیداری عشق یا هوس و ممنون میشم اگه با نظراتتون در ادامه دادن کمکم کنید برعکس خیلی از نویسنده ها از فحشاتون هم استقبال میکنم نوشته

Date: February 18, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *