امسال عید منو بهترین دوستم آریان اسم ها مستعاره قرار بود برای ارائه مقاله به رومانی بریم من که خیلی استرس داشتم از قبل درباره همه چی تحقیق کردم اینم بگم که ما ۱۷ سالیم و برای رزرو هتل و باید یه سرپرست باهمون بیاد ما تصمیم گرفتیم که دایی آریان رو هم باخودمون ببریم خلاصه چند ماه من قبل رفتن درباره جاهای دیدنی بخارست داشتم تحقیق میکردم و بعضی مواقع با افراد محلی تو اینستاگرام چت میکردم که یه دفه با یه خانومی اشنا شدم که از شوهرشون جدا شده بود و یه پسر ۹ ساله هم داشت من اکثر سوال هامو از شون پرسیدم و کلی حرف های دیگه و اخر سر شمارمو دادم و هماهنگ کرد یم که این خانوم ترانسفر مارو به عهده بگیره درازای روزی ۱۰۰ یورو دیگه وقت رفتن رسیده بود ۷اسفند ما تو فرودگاه بودیم و اونجا من برای اولین بار دایی آریانو حضوری دیدم اوووف عجب مردیه قشنگ معلومه بکنه عجب هیکلی داشت حالا زیاد طولانی نمیکنم با اونهمه تاخیرو غیره ما رسیدیم هتلو شبو استراحت کردیم و صب به اون خانوم اطلاع دادیم که رسیدیم و شماره اتاقو به اون خانمه دادم ما توی بودیم و اونایی که رفتن میدونن که چه محل بزرگیه من برنامه رو چک کردم و دیدم که ساعت ۲ ۵ بعد نهار اینترویو داریم زود اریانو صدا کردم و بعد صبحونه رفتیم واسه تمرین به سعید داییش گفتیم که مانمیتونیم تا ۵ برسیم و بعد اون میریم بیرون خلاصه وقتی برگشتیم با اینکه ریده بودیم ولی در کل خوشحال بودیم دیدیم که بلللللله سعید اولین استارتو زده البته من که نمیدونم دقیقا چیکار کرده ولی مطمعنم یه حال اساسی به ایکویین همون خانومی که دربارش گفتم داده اونا تو لابی داشتن باهم حرف میزدن وقتی رسیدیم یه هلو اروپایی ولی یه خورده سن بالا دیدیم پسسسسسسر عجب میلفی بود قرار که اول بریم طاق پیروزی تو راه من یک کلمه هم حرف نزدم و محو تماشای ممه ۸۵ و خوش فرمش بودم و ولی به خاطر بیجنبه بازیم یه بار بهم با خنده تلنگر زد و گفت بهم پول میدی که حمل و نقلتو به عهده بگیرم نه تغذیه کردن چشماتو وقتی رسیدیم یه گروه دانش اموز و دانشجو کره ای هم با ما بودن اوووف عجب اسیایی های سعید از اونجاییکه یه خورده بکنه زود رفت باهاشون حرف بزنه منم که سلیقم به اونا بیشتر میخوره دونفرشونو با اریان دنبال کردم و جوری که نفهمن پیشونو گرفتم و وقتی به اینفورمیشن رسیدن رفتیم کنارشون خیلی سفید بودن و تاحالا اسیایی به اون خوشگلی ندیده بودم سر صحبتو باهاشون باز کردمو یه ۱ساعتی حرف زدیم و گشتیم اونورارو که بالاخره من شماره مو دادمو گفتم که ساعت ۸ ۵ قبل شام تو بار باشه از اونجاییکه اریان هیچ علاقه ای به اسیایی ها نداره با ایکویین رفتن تا چن تا مکان تاریخی که من هنوزم اسمشونو نمیدونم رو ببینن منم که گفته بودم نمیرم وقتی اونا رسیدن و منو تنها دیدن تعجب کرن خلاصه تو اون مدت کم ما اندازه یه گالن خوردیم و اونام کم نمیاوردن ولی من دیدم که حالم داره کم کم بد میشه تموم کردم و بهشون گفتم که میان یه خورده شیطونی کنن اونا اولش یع خورده گفتن که باید زود برگردن ولی با اصرار من رفتیم من که اول تعریف از شیطونی زیاد گسترده نبود و فقط به لبو دیگه فوقش مالوندن بود وقتی شدت حشر اونارو دیدم تعجب کردم اخه کیر زود انزال جقی کوچیک من کجا و این کس های ناب کجا اونا دانشجو های ترم اول دانشگاه و منم یه جقیه سوم تجربی عجب داستانی اول که رسیدیم من به خورده خجالت میکشیدم چون کامل مست نشده بودم ولی اون دوتا کامل مست بودن اول من تیشرت نخیمو در اوردمو جوراب سفید یکیشونو اوففففف عجب پاهای سکسی داشتن بالاخره زیاد طولانی نمیکنم لخت شدیمو افتادیم رو تخت من رو تخت نشسته بودم و داشتم از اونیکه موهاش بلوند بود لب میگرفتم و اون یکی هم رو زانو هاش نشسته بودو داشت ساک میزد یع لحظه من یادم افتاد که اصلا کاندوم نداریم بعد فک کردم که حتما هتل به این بزرگی کاندوم توش هست کاملا اونجارو گشتیم ولی نبود زنگ زدم که بیارن و خدمتکار هتلم با سرعت رسوند من هنوزم نمیدونم که چجوری رسید برگشتیم به استایل قبل و منم داشتم ممه های بلوندرو میمالوندم جاتون خالی عجب چیزی بود من خودمو کنترل کردمو و بلوندرو انداختم رویه تخت یه جوریکه از بین پاهاش وارد شم و شبیه استایل ۷ ولی اسمشو نمیدونم اون دوتام داشتن باهم لز بازی میکردن همینجوری من مشغول بودم تا اینکه ابم اومد و زود دراوردم از کاندوم و ریختم رو شکم و بالای کسش و اون مو سیاهه هم لیس زدشون و کیرم خوابید خیلی زود ابم اومد دوباره شرو کردیم و ایندفه اونا دوتایی شرو به ساک زدن و لیس زدن کردن و تو این مدت بلونده با فرو کردن دستش به کون اون یکی صدای اه اه شو در اورده بود تاینکه چن دیقه بعد دوباره شق کردم و راحت با یه حرکت کردم تو کون مو سیاهه و با دست چپم موهاشو گرفتم و با دست راست ممه های بلونده رو انگولک میکردم و نوکشو با زبونم تحریک میکردم عجب نوک کوچیکو سکسی داشت همینجری که داشتم طلمبه میزدم ضربه هایی هم میزدم با داستم که از سوپرا یاد گرفته بودم یه دوستمم که اسمش امیر محمده اونم از این اسلپا میزد یک صدایی میداد که نگو در اوردم و کردم لای سینه های بلونده و یه خورده که گذشت دوباره ابم اومد من که دیگه حال نداشتم شرو کردم به لیسیدن کسشون تا اینکه ارضا شدن و بعد چن دیقه لب بازی و استراحت رفتیم حمومو من تو اونجام از فرصت استفاده کردم و چنتا لب گرفتم و ساعت ۱۰ ۵ اونا رفتن و منم باهاشون رفتم رستوران برا شام وقتی رسیدیم رستوران هتل اریانینام رسیده بودن و از کره ای ها خدافظی کردمو رفتم که به اریانینا ملحق شم تو مدت شام هی سعید با شوخی میگفت که چقد تونستی باهاشون ور بری و از این سوالا خلاصه رفتیم و روز سوم اخرین اینترویو مونم دادیم و دیگه هیچ استرسی نداشتیم و من گفتم میرم که قدم بزنم وقتی رسیدم پایین زنگ زدم به ایکویین که من میرم پیش رودخونه و توام بیا اونجا وقتی رسیدیم بعد احوالپرسی گفت که شنیدم اون شب که ما بیرون بودیم گل کاشتی منم یه خورده خجالت کشیدم و به خودم اوندم و گفتم که خب این طبیعیه و ممکنه که هر وقتی واسه یه ادم به بلوغ رسیده رخ بده اونم پی حرف منو گرفتو گفت من دوساله کا از همسرم جداشدم و منو برد خونشون زیاد شاخ نبود ولی از هتل بهتر بود اون رفت که اماده بشه منم یه چرخی تو خونه زدم وقتی صدام کرد با الهه سکس اشنا شدم اوففففففف یه شورت و کرست مشکی و مارک دار پوشیده بود منو میگی دست و پاهام شل شد و هلش دادم رو تخت و چنتا لب گرفتم و با دستام کرستشو در اوردم عجب ممه هایه میلفی داشت معلوم بود بالای ۷۵ بودن بعد لیس زدم اون هیکل برنزه رو تا کسش وقتی رسیدم شورتش خیس بود وقتی شرتشو تا زانو دراوردم شرو به لیس زدن چوچولش کردم و اون خودش بقیشو دراورد رفتم دوباره سراغ ممه هاش و مالوندم و دادم که ساک بزنه وقتی تموم شد داگی نشست و منم با یه خورده مالش کردم تو کونش واییییییی کونش خیلی داغ بود یه مدت کار کردم و تا اینکه ابم اومد یه چن دیقه استراحت کردم و دوباره کردم تو کسش خیلی گشاد بود ولی خوش فرم بود یع هو دیدم که اریان زنگ زدو بگشتیم و وقتی رسیدم فهمیدم اریانم اونجا ترتیب یکیرو داده اریان از من خوش هیکل تره و یه سیکس پکم داره داستان رومانی اینجا تموم میشه ولی منو اریان ن وقتی رسیدیم فرودگاه خانواده هامونم اوجا بودن ولی کنار خانواده اریان چن نفر دیگه ام بودن که یه دختر حدود ۲۳ ساله هم بود و وقتی پرسیدم کیع متین گف دختر خالمه ادامه داستان در من و اریان۲ نوشته من و
0 views
Date: September 21, 2019