من و دوست دخترم مها

0 views
0%

سلام من بابک هستم میخوام داستانی رو براتون تعریف کنم ک ازش خیلی نمیگذره خلاصه سرتو نو درد نیارم میرم زود سر اصل متلب آقا ی ک روز مامانم گفت میخوام برم یزد منم قبلش ب مها گفت بودم بیاد خونمون اونم گفت هروقت خلوت شد بهم زنگ بزن مامانم با بابام ساعت 3شب حرکت کردن رفتن منم تاصبح تو فکر بودم ک چیکار کنم ب مها زنگ بزنم نزنم آخه اون 20 سالشه من 16 روم نمیشد صبح ک شد دلو زدم ب دریا ب مها زنگیدم گفت ساعت ده ظهر خونه شما هستم ماهم مثل این دستو پا چلفتیا هول کردم سریع خونرو جمو جور کردمو زنگ زدم از رستوران غذا بیارن آقا غذا از مها زودتر رسید بعد مها ساعت 12 اومد ما غذا خوردیم من گفتم بریم استراحت کنیم بعد اونم قبول کرد رفتیم دوتای رو تختم دراز کشیدیم باهم صحبت میکردیم ک یهو مها گفت تا حالا با کسی سکس داشتی منم ک زبونم بند اومده بود گفتم ن بعد سکوت کرد بعد چند دقیقه گفت میخوای داشته باشی گفتم چرا ک نه نیکی و پرسش بعد مها گفت بیا هم دیگرو لخت کنیم منم بلد شدمو ب آرومی لباساشو در آوردم وای نبودین ک ببینین چ سینه هایی داشت من ماتم برده بود اول سینه هاشو خوردم داشت داغ میکرد بعد رفتم سراغ شلوارش وای کوسش داشت منو صدا میزد آروم شرتشو در آوردم کوسش حرف نداشت صورتی ماه ماه من ایندر کوسشو خودم ک دیگه کم مونده بود از حال برم خیلی داغ بود کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد بعد خوابیدم روتخت اون منو لخت کرد کیرم داشت از جا در میومد وای داشتم با استیلش حال میکردم اون شرتمو در آورد وشروع کرد ب خوردن منم ک لذت میبردم گفتم بیا بکنمت ک دیگه تاقت ندارم اونو خوابوندم رو تخت و شروع کردم ب خوردن سو اخ کونش اونم از شهوت داشت آه آه میکرد بعداز چند دقیقه گفت بکن تو کونم ک تاقت ندارم منم ک نامردی نکردم آقا کرمو ورداشتمو کیرمو چرب کردم یکمم ب سوراخ کونش زدم بعد کیرمو آروم کردم تو کونش داشت جیق میزدو حال میکرد وای من که تو کونم عروسی بود کونش داغ من یواش یواش شروع کردم بتلمبه زدن آه آهء مها خونرو ورداشته بود بهش گفتم میزاری از کوس بکنمت گفت ن من پرده دارم گفتم باش داشت جیغ میزد فمیدم داره ارزا میشه یهو دیدم بیحال شد روی تختم خیس بود بلندش کردم روتختیرو ورداشتم دوباره خوابوندمش رو تخت ازش لب گرفتمو یواش کیرو کردم تو کونش بعد فهمیدم داره آبم میاد بهش گفتم گفت کیرتو بزار لای کوسم ولی داخل نکن منم از خدا خواسته گذاشتم بعد ک آبم اومد بیحال کنارش روتخت خوابیدم تا یک ساعت تو بغل هم لخت خوابیدیم وای چ حس خوبی داشت کوس صورتی سوراخ کون صورتی وای دیونه کنندست یادمه تا ساعت 6 عصر 3بار سکس کردیم و از اون روز ب بعد ه وقت خونه خالی میشه منو مها باهم ی سکس بیاد موندنی میکنیم ی نصیحت از من ک تجربه کردم بشما هیچ موقه با دختر بزگتر از خودتون سکس نکنین ک اگه شهوتتون کم باشه ونتونین دخترو ارزا کنین هم دختر عذاب میکشه هم خودتون خدا نگه دار نظر یادتون نره نوشته

Date: August 7, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *