سلام خاطره ای که مینویثم کاملا واقعی هست و مربوت میشه به 3 سال پیش داداشم یه دوس دختر داشت و ازش خسته شده بود شمارشو داد به من گفت ببینم میتونی مخ این رو بزنی یا نه منم که از خدام بود گفتم اوکی چند باز زنگ زدم تا این که تونستم باهاش دوس شم قرار گذاشتیم رفتم دیدمش سال سوم دبیرستان بود چند بار رفتم دنبالش تا این که یه روز زنگ زد گفت مامانم اینا رفتن شمال تنهام میترسم منم گفتم بیا پیش من میترسیدم برم خونشون گفت اوکی من یه مغازه داشتم اون موقع اومد رفتیم بیرون غذا خوردیم و کمی گشتیم تا این که 11 شد گفتم من میرم مغازرو باز میکنم تو بعد 2 مین بیا گفت اوکی خلاصه اومد تو در مغازدو بستم رفتیم پشت سیستم داشتم روشن کردم گفت فیلم نداری گفتم یه دونه سکسی دارم بزارم گفت اوکی فیلم رو دیدیم هی نگام میکرد گفت من خوابم میاد رخت خواب داشتم بعضی وقت ها نمیرفتم خونه انداختم گفتم بخواب کفت تو رو صندلی میخوابی دیگه گفتم نه میام پیشت اما کاری نمیکنم رفتم پشتش خوابیدم تا این که 30 دقیقه گذشت از پشت بغلش کردم دیدم چیزی نمیگه دستم رو گذاشتم رو شکمش چند بار دستم رو انداخت میدونستم فیلمه بعد اروم بردم زیر پیرنش بردم بالا سمت سینه هاش سوتین بسته بدو گذاشتم روی سوتینش و چند لحظه سبر کردم شروع کردم آروم مالیم چیزی نگفت بردم زیر سوتینش خودم رو چسبوندم از پشت بهمش کیرم بکلد شده بود اما شلوار نیمزاشت سیخ سیخ شه چسبونده بودم پوشتش پام رو گذاشتم لای پاش با دستم داشتم سینه هاش رو میمالوندم داشت ارم اه اه میکرد کم کم یه هو مثل دیونه ها برگشت شروع کرد به لب گرفتن لباش رو داشتم میخوردم شروع کردم به بوسیدنش گردنش رو خوردم وای دیونه شده بودم داغ داغ بودم چشام هم گرم شده بود پیرنشو در اوردم سوتینش رو باز کردم شرو ع کردم خوردن سینه هاش سفت شده بود نکش هم بلن د شبود نشستم روش جوری که کیرم رو کسش بود میخوردمش وای داشت آه آه میکرد لباش رو میخوردم یه رستم رو از رو شلوار بوردم رو کسش سفت بود شروع کردم به مالیدنش شروارش رو در آوردم وای شرت قرمز پاش بود دستش رو گذاشت رو شرتش گفت من دخترم میترسم گفتم کاری ندارم میخوام ببینمش کشیم پایین وای پف کرده بود لای پاش رو باز کردم با اون حالی که داشت میگفت نه گفتم هواسم هست شروع کردم به خوردن کسش وای اول یه بویی میداد توجه نکردم میخوردم آی آی میکرد و من میمکیدم دستاش رو گرفتم فشار میدادم رفتم بالا کیرم رو گذاشتم رو کسش گفت تو رو خدا گفتم باشه برگردونم کفت از پشت دردم میاد سنیه هاش رو میمالیدم دیونه شده بود گفتم اروم میکنم گفت باشه گیرم رو خورد وای نشستم رو بروش پاهاش رو دادم بالا اروم کردم تو کونش خیلی تنگ بود داد زد منم تا ته کردم تو نزاشتم در بیاره گفتم الان درست میشه کم کم شروع کردم به عقب جلو کردن دردش کم شده بود سینه هاش رو گرفته بود و اه اوه میکرد دیدیم داره لذت میبراه تن ترش کردم کیرم داشت میترکید بزرگ بزرگ شده بود تند تند تلمبه زدم داشت ابم میومد کمی صبر کردم دوباره شروع کردم به کردنش لب میگرفتم میخورمش داشت ارضا میشد ابم اومد ریختم تو کونش خوابیدم روش اونم یه اهی کشید دیدم آره ابش اومد همد رو بغل کردیم وا 30 دقیقه ای دراز کشیدیم رفتیم خودمون رو شستیم و لخت رو هم تا صبح خوابیدیم نوشته
0 views
Date: August 31, 2018
من سی و هشت سالمه دنبال یه خانمم واسه رابطه و دوستی اگر کسی هست اطلاع بدید ضمنا مجردم