سلام بچه ها خوبین چطورین شماام مثل من از بیکاری سر به این سایت میزنید میخونیدو میخندین الان 14 1 1392 داستانی که بربتون تعریف میکنم برمبگرده پاییز سال 90 از خودم بگم براتون ی جوون 20 ساله با قدی 178 وزنی 66 قیافمونم خدارو شکر بد نیست خوبه ب قول دوست دخترام جذاب من قبل از ریحانه با نگین دوست بودم که ریحانه دلش بود با من دوست بشه ابن چیزارو من از رفتاره نگین فهمیده بودم ناگفته نمونه منم از وقتی ریحانرو دیدم شیفته بدن خوش تراشش شده بودم نگین وشو میرفت و ریحانه کبدی کار بود که تازگیا ب اردو تیم ملی ام دعوت شد بعد از مدتا با نگین قهر کردم که یه هفته نگذشته بود که ریحانه بهم اس ام اس داد سلام سلام بفرمایید اقا پدرام بله امرتون منم رححانه خوبین ممنون شما خوبین مرسی چه خبرا شنیدم با نگین بهم زدین اره چطور میشه چند لحظه وقتتونو بگیرم اختیار دارین بفرمایید شما با نگین چیکار کردین که تو این مدتی که با شما بود حسابی تغییر کرده بودو همه دوسش داشتن رفتارش عجب شده بود حرف گوش کن دیگه بد حجاب در نمیومد حتی بعضی وقتا چادر میپوشید خب من دوست دارم کسی ک باش دوستم مابل خودم باشه کسی بهش نگاه نکه میشه بهم پیام بدیم تا ب منم کمک کنید منم از خدا خاسته قبل کردم باشه میشه بهتون بگم داداش ن ولی اگه قراره بهم پیام بدی میتونی به عنوان یه راهنما رم حساب کنی حرفای زیادی زدیم تا اینکه شب بهم گفت دوست دارم میتونم جا نگینو برات بگیرم گفتم بستگی داره بتونی با من راه بیای گفت چطور گفتم من تو دوستی همه چی میخوام دوست ندارم کم بودی باشه گفت از چه نظر گفتم از همه نظر گفت مثلا منمن ن گذاشتم ن برداشتم گفتم از راض داری گرفته تا سکس گفت سکس گفتم اره گفت اخه گفتم اخه نداره قرار نیست موشک هوا کنیم میخوایم بغل هم بخوابیم بحثمون ادامه پیدا کرد تاکه بهم گفت صب خواستم برم مدرسه بیا ببینمت منم گفتم من خواب صب رو با هیچی عوض نمیکنم اگه بایم باید بوست کنم گفت حالا بیا تو باشه منم صب ماشین پدر گرامی رو ورداشتم رفتم رفتم سر راش سوارش کردم باهم حرف زدیم که گفت دیگه دیره باید بره مدرسه گفتم پس بوس چی میشه لپشو اورد جلو گفتم من اینو نمیخوام لبو بیار جلو لبشو اورد جلو یه لب حسابی گرفتم ازش که فهمیدم ناشیه بلد نیست خدافظی کردو رفت منم اومدم داشتم اماده میشدم برم دانشگاه ک ساعت 10 بود حدودا پیام داد تعجب کردم اخه مدرسه بود ولی خب واقعه باوم نمیشداینکارو کنی منم گفتم عادی میشه چند روز گذشت بهش گفتم بیا پیشم گفت باشه منم کلید خونه داداشمو ازش گرفتم گفتم ی دور 2 3 ساعت باهاش بزنم گفت کثافت کم از این کارا کن عاقبت نداره منم گفتم اخونده مارو پند میداد خودش کوچه بقلی کون میداد یهو بهم ی نیش خند زدو گفت برو لاشی من با داداشم خیلی راحتم خودمو امده کردم صفایی دادم منتظرش بودم که دیدم گوشیم زنگ خورد جواب دادم راهنماییش کردم خونرو پیدا کرد درو باز کردم اومد بالا تا دیدمش بغلش کردم بوسش کردم بلندش کردم گذاشتمش رو اوپن اشپزونه داشتیم حرف میزدیم ک لبامون بهم گره خورد اروم اروم لباساشو دراوردم اب کمی مخالفت چشمم ب سینهاش افتاد خیلی گردو خوش دست و سفت بود ازش پرسیدم سایزش چنده گفت 65 _70 سرمو بردم توش با یه دستم داشتم دکمه شلوارشو باز میکردم بغلش کردم اومد پایین دستشو گرفتم بردم سمت اتق خواب داداشم اینا دیدم ک درو قفل کرده کثافت منم بردمش سمت مبلا شلوارشو دراوردم دیدم ناشیه خودم تیشرتو شلوارکمو دراوردم شو کردم لب خوردن که کم کم اونم راه افتاد جون بار اولش بود با یه پسر رابطه داشت نمیخواستم زده بشه که سریع بدی نده اروم رفتم سمت پایین لیس میزدم دور نافشو حسابی خوردم رفتم از رو شرت کشو لیس زدم دیدم دست انداخت داخل موهام فهمیدم داره بهش حال میده شرتوشو کشیدم پایین دیدم چه کس توپلی داره از کوس لیسی بدم میاد چرخوندمش حالت سگی خوابوندمش زانوحاشو از هم باز کردم کمرشو دادم پایین تا کسو کونش قولوپی زد بیرون باسنشو لیس میزدم دیگه هم خودم هم اون داشتیم دیوونه میشدهم اورم کیرمو لایی کسش بازی میدادم که دیدم کمرشو داد بالا فهمیدم ارضا شده حالا نوبت من بود خالی شم کیرمو با تف خیس کردم گذاشتم دم کونش یه فشار ریز دادم که فرار کرد از زیرش دوباره گرفتمش اینبار یه دستمو دور گردنش قلاب کردم با فشار اول سر کیرمو رد کردم داخل یه داده ریز زد و گفت دارم جر میخورم درارش 15 سانت داریمو کلفت ب چش خودمون اهمیت ندادم همشو رد کردم داخل ک دیدم نفسش بند رفت وایسادم تا براش عادی بشه سرشو چرخوندم ازش لب گرفتم شروع کردم تلمبه زدن دوباره با کسش بازی کردم اه اه ریزی میکرد ک دوباره ارضا شد خوابوندمش رد کردم داخل دوباره تلمبه زدم خسته شدم از نفس افتادم چرخوندمش پاشو دادم بالا بازش کردم رفتم وسط پاهاش رد کردم داخل خودش با دستش پاشو بالا گرفته بود تلمبه زدنم تند تر شد داشت ابم مومد که داخل کونش خالی کردم هونجوری بغلش دراز کشیدم بعد چند لحظه پاشد رفت وقتی درومد من براش ابمیوه و میوه اماده کرده بودم لخت کناه هم نشسته بودیم دوباره بغلش کردم خولاصه کله بعدیم ازش گرفتیم 30 دقیقه ای شد دیگه جون نداشتم پاشدیم داشت لباسامونو پوشیدیم که باهم بریم بیرون چند دقه نشستیم که گفت یه چه بگم گفتم بگو عزیزم کفت نگی پرواما ولی من هنوز اونتو ندیدم گفتم اون اسم داره گفت حالا که دوباره دست انداختم گردنش خوابوندمش رو پام لب گرفتم دیدم کیرم دوباره راست شد گفتم میخوام بهت نشونش بدم گفت نه ولی من گوش ندادم بلندش کردم از رو پاهام خودم پاشدم کمربندو باز کردم شلوارمو کوی دادم پایین تا راحت دراد نگاش کرد که گفت دیگه پاشو بریم گفتم حالا زود بردمش پیش اوپن دامنشو دادم بالا شلوارشو دراوردم دستاشو ز ب سنگ اوپن با پام پاهاشو از هم باز کردم یه لب گرفتم یه تف انداختم رو کیرم ردش کردم داخل با کسش بازی کردم دوباره ارضا شد چند دقیقه بعدش منم همون داخل خالیش کردم کشیدم بیرون چرخید بغلش کردم لبامون رو هم بود بهش گفتم دوست دارم اونم محکم بغلم کرد بعد رفت منم یه دوش کوچیک گرفتم چون حسابی بو عرق میدادم اونم تو در حموم وایساده بود بعدش که درومدم باهم رفتیم بیرون ممنون که وقتتونو پای حرفام گذاشتین منو ریحانه هنوزم که رفته دانشگاه با همیم خیلی وقت بین سکسامون بیفته حداقل 2 هفته میشه نمیزاریم بیشتر بشه الانم قست ازدواج داریم چون وجدانم بهم اجازه نمیده قیدشو بزنم چون واقعا دوسم داره جونشم برام میده اگه دوست داشتید از سکسای بعدیمون با بقیه دوست دخترام براتون بگم فدای همتون دوستون دارم ضمنا چون کسی منو ریحانرو نمیشناسه اینارو براتون گفتم فدایی دارین نوشته
0 views
Date: October 3, 2018