من و زن عمو بزرگه

0 views
0%

سلام این داستانی که میخوام براتون تعریف کنم واقعیه امیدوارم لذت ببرید خانواده شلوغی هستیم و پر رفت وآمد من نه اینکه خودم تعریف کنم از خودم ولی بقیه میگن خوشتیپم تو پسرای فامیلمون خلاصه از زمانی که به سن بلوغ رسیدم کم کم رفتم تو نخ زن عموهام دید میزدم با دست مالیدن بهشون تو مهمونیا و نزدیک کردنم بهشون خواستم به اصطلاح تو مغز خودم حال کنم باهاشون هر چند هیچکدوم پا نمیدادن به جز یکی اونم زن عمو بزرگم حدود چهل و پنج شیش سالشه دیگه بزرگ شده بودم بیست و پنج سالمه این زن عمو الهه ی ما حدود صدو هفتاد قدش بود کون عجیب گنده ای داشت پستوناشم انگار بادکنک ولی اصلا چاق نبود خلاصه چون اون از کارام سر درآورده بود و فهمیده بودم که لبخنداش معنی داره بیشتر تو نخش بودم و خیلی جق زدم به یادش خدا خدا میکردم که بریم خونشون و من خودمو باز بمالم بهش و اونم عشوه بیاد برام البته علنی نشده بودا فقط میدونستم ای بدش نمیاد خوشگل نبود زیاد ولی یه زن جا افتاده خوش هیکل با هیکل سکسی که مطمعنم اگه لخت میدیدمش همون اول آبم میومد خلاصه سرتون رو درد نیارم یه شب پنجشنبه تولد پسر عموم بود که دوسالی ازم کوچیکتر بود رفتیم بزنو برقص بود زن عموی عزیزم اومد پیشوازمون یه تاپ سفید پوشیده بود با یه دامن که تقریبا تا زانوش بود با همه دست میداد عادتش بود من نفر آخر بودم که دست میده محو هیکل و صورت نمکیو اون چشمای قشنگ شدم دستم بیشتر از بقیه تو دستش موند با لبخند قشنگی گفت برو تو امیر جون دیجی اورده بود کلی سرو صدا بود و چراغا هم با نور کم و فلشر روشن بود و میرقصیدن زنو مرد وسط یه دو تا پیک رفتیم بالا و کم کم رفتیم وسط دنبال زن عمو الهه میگشتم که داشت با بچه داداشش میرقصید کم کم نزدیکش که شدم متوجه من شد و بچه داداشش مریم رو بیخیال شد و با من رقصید بدنش بوی عطر میداد پستوناش دیوونم میکرد دوست داشتم چنگش بزنم میخندید تو چشام نگاه میکرد و قر ریز میومد برام دلبریش بیشتر از همه وقت بود توی جمعیت دستمو بردم دور کمرش یواش دورشو نگاه کرد که کسی نبینه آروم و گفت یکی میبینه امیر نکن شیطون دستمو جدا کردم ازش و دوباره عادی رقصیدیم جدا شد ازم که تابلو نشه موقع شام شد خلاصه خوردیمو یه کم دیگه مشروب خوردیمو کم کم هدیه ها رو باز کردنو تموم شد موقع خدافظی زن عمو الهه پشت عمو ایستاده بود من از عمد به کفشام ور رفتم که دیرتر برم تا سرمو برگردوندم که خدافظی کنم الهه یه چشمک بهم زد نمیدونم من اینطوری برداشت کردم ولی فکر کنم با لبخند یه چشمک بهم زد که بعد ها متوجه شدم آره زده توله سگ خلاصه رسیدیم خونه و ساعت یک نصفه شب بود که الهه پیام داد امیر وروجک نگفتی یکی میبینه ناقلا قلبم واقعا یه لحظه ایستاد دستام شروع کرد لرزیدن و به بقیه گفتم که میرم بخوابم جسور شدم یه لحظه جواب دادم نه تو اون لحظه محوت شدم گفت امیر یعنی به نظر تو من خوشگلم گفتم تو فوق العاده ای گفت چاپلوسی نکن گفتم نه قربونت برم مگه دروغ میگم گفت امیر پر رو داری قربون صدقم میری منظورتو نمیفهمم نکنه چشمت منو گرفته گفتم اووو دو سه ساله مگه خلاصه که دلش رفته بود واسه کیر کلفت من تا دو ساعتی پی ام میدادیم به هم و برام یکی یکی توضیح میداد که فلان روز دست گذاشتی به کونم فلان روز دستتو مالیدی به دستم فلان روز تو ماشین دستتو میمالیدی به رون پام دیدم به به خانم حشری میشده تا دست بهش میزدم بهم گفت امیر میترسم باهات باشم زیادنباید به هم پی ام یا پیام بدیم تنها که شدم خودم پیام میدم بهت شبا موقع خواب پی ام میداد هر وقت تنها میشد پی ام میداد زنگ که میزد با لوندی حرف میزد جوری که وقتی تو خونه بودم میرفتم تو اتاقم و کیرمو میگرفتم دستم رومون تو رو هم کم کم باز شده بود از اندامش تعریف میکردم و بهش گفتم آرزومه فقط کیرمو بزارم لا پستوناش اونم جفت کنه برام سینه هاشو که دلش رفت و مدام جوون جوون میکرد و میگفت از خدامه دیگه سوالامون ربط پیدا کرده بود که تو چطوری ارضا میشی و چطوری دوست داری و وعده گذاشتیم آخر هفته بریم بیرون دوتایی قهوه خونه فرحزاد یه جای دنج سراغ داشتم پنجشنبه رفتم دنبالش مانتو سبز خوشگل پوشیده بود با یه آرایش ملایم چشماش قشنگه صورت کشیده ای داره سفیده و چهارشونه و درشته نشست تو ماشین دست داد و گفت پدر سوخته مخمو زدیا گفتم کاش زودتر تولد پدرام میشد دستشو گرفتم داغ بود تو چشام نگاه کرد گفت آخه منو میخوای چیکار تو این همه خاطر خواه داری تو فامیل گفتم مهم دل منه که کیو میخواد با عشوه گفت حالا دلت منو میخواد جوون گفتم نگو اینطوری جون بلند میشه ها گفت بزار بشه ببینمش گفتم شده دست گذاشت روش گفت آره تو چشام نگاه کرد گفت میخوای بخورم برات گفتم آره فقط اینجا نه گفت پس کجا گفتم خونه خالیه پایه ای بریم گفت مطمعنی گفتم صد در صد گفت بریم هر دفعه نگاهش میکردم اونم نگاه میکرد و میخندید گفت میخوای جیکار کنی با زن عموت پدر سگ گفتم امروز اونجوری که دوست داری میکنمت دست مالید به کوسش گفت وایییی زود برو دیوونه شدم امیر میدونستم یه سکسی قراره بکنم که براش صد بار جق زدم اینو بگم که قبلش قرص خورده بودم که اگه خواست ساک بزنه زود آبم نیاد پیش بینی کرده بودم رسیدیم خونه در پارکینگو باز کردم میدونستم پدر مادرم سر کارن خواهرمم دانشگاهه و تا ظهر حسابی رو کوسم اومد پایین درو که بستم اومد چسبید بهم وگفت لباتو بده جوری زبونشو تو حلقم میکرد که دم بود بالا بیارم تشنه بود اونم چه تشنه ای از پشت بغلش کردم تو همون حیاط مانتوشو زدم بالا شلوارش چسبون بود زدم در کونش گفتم این کون امروز حسابی کیر میخوره گفت بیا بریم توووو مردم من امیر رفتیم تو کیفشو پرت کرد اونطرف و حسابی خوردیم لبای همو نشستم رو مبل نشست روم و لیس میزدیم همو دستمو گذاشتم رو سینه هاش وای چی بگم براتون به این هیکل نمیخورد که سینه سایز نود داشته باشه مانتوشو دراوردم پستونای بزرگشو از تو سوتین اوردم بیرون و شروع کردم خوردن گفت بخور پستونامو میدونم دوست داری میخندید و سرمو حول میداد لا سینه هاش دوباره لباشو خوردم حس کردم دارم با عشقم عشق بازی میکنم از بس که تو اون لحظه حالم خوب بود خیلی دیوونه شده بودیم دوست داشتم پاره کنم سوتینشو اما خودش فوری درآورد روم تکون میخورد داشت کوسشو به کیرم میمالید کیرم داشت منفجر میشد تو شلوار ولی اول میخواستم الهه شهوتی تر شه بعد بلند شدم لبای همو ول نمیکردیم تشنه ی همدیگه بودیم دکمه شلوارشو باز کردم کشیدم پایین کون عظیمی داشت شرت و سوتینش ست بود با هم مشکی توری کسکش شاید میدونست که میخواد کوس بده بهم شرتشو کشیدم پایین جان به این کوس زن چهل و پنج ساله کوس داشت مثل هلو سفید و قلبمه صافه صافم کرده بود برام ایستاده پاشو باز کردم عین وحشیا کوسو لیس زدم تحمل نکرد نشست رو زمین و لنگشو باز کرد دوس داشتم با سر برم توش یه کم که وحشی وار خوردم کوسشو جیغ وحشتناکی کشید و ارضا شد جوری که ده ثانیه بدنش میلرزید و ناله کرد که امیر مردم میمیرم برات دیوونه بیا بالا رفتم بالا نشستم کنارش لبامو میخورد دست گذاشت رو کیرم گفت درش بیار شلوارتو پا شدم وایسادم درآوردم نگاه کرد به کیرم گفت با این کیر نصف میشم از وسط کیرم خدایی کلفت و گندست دستاشو گذاشت رو زمین حالت سگی گرفت و با حالت گردنش کیرمو میکرد تو حلقش و ساک میزد جوری که اگه اون قرصو نخورده بودم سی بار آبم اومده بود پا شد نشست تف کرد وسط سینش و با خنده گفت به آرزوت رسیدی کیرمو گذاشت وسط سینش منم پایین بالا میکردم و انگار خواب میدیدم درست بود کیرم وسط پستونای زن عموم بود و چشماش تو چشمام تحمل نکردم دستشو گرفتم رفتیم اتاقم انداختمش رو تخت خودش پاشو باز کرد گفت بکن تا دسته تو کوسم بکن تخم سگ جنده بازیشو دوس داشتم بی معطلی کیرو تا تخمام کردم تو کوسش گفت واااای آخخخخ کسکش کشتی منو شروع کردم وحشی وار تلمبه زدن نفسش بند اومده بود و حال میومد خسته شدم افتادم روش و سینه هاشو میخوردم زیر سینه هاشو گرفت میکرد نوکشو تو دهنم و میگفت بخور عشقم قربون کیرت برم که الان تو کوسمه داشت حرف میزد که لبامو قفل کردم رو لباش و بازم تلمبه لباشو جدا کرد ازم خودشو تکون داد و گفت تند تند تند چشاش از حدقه داشت میزد بیرون باز زیر کیرم ارضا شد خسته شدم دراز کشیدم کنارش یه کم که سر حال شد اومد باز سر وقت کیرم تو ساک زدن نگام میکرد میگفت شوهرم تا حالا اینجور منو نکرده بود که تو کردی پا شد کوسشو گذاشت رو لبم گفت خیسش کن میخوام حالت بیارم زبونمو کشیدم رو تمام کسش خودش رفت نشست رو کیرم اول آروم بالا پایین شد من حواسم به سینه هاش بود که چقدر خوشبختم بهم گفت حال میای گفتم خیلی گفت کوس زن عموته کثافت پارش کردی اوردمش سمت خودم و لباشو خوردم سیر نمیشدم از لباش دوسش داشتم تفاوت سنیمون بیست سال بود ولی به من خیلی حال میداد سرعتشو بیشتر کرد جوری که صداش دراومد باز گفتم پاشو الهه برعکس بشین عشقم پا شد برعکس نشست تا نشست فهمیدم دیگه نمیشه کنترل کنم آبمو گفتم حالا بزن صدای تالاپ تالاپ لمبرهای کونش صداش میرفت بیرون حیاط بس که کون داشت داشت آبم میومد گفتم بهش سرعتشو بیشتر کرد صدای نالش بیشتر شد گف بریز تو کوسم وقتی آبم اومد یادم میاد آه بلندی کشیدم که الهه میگفت جووووووون قربونت برم با فشار ریختم تو کوسش اگه لولشو نبسته بود قطعا حامله میشد پاشد آبمو با دستمال پاک کرد و خوابید روم لبای همو باز خوردیم منتها اینبار خیلی آروم و عشقی اونروز یه بار اون و یه بار دیگه هم من ارضا شدیم منتها تو حمام که سگی شد و زود آبمو آورد چون اون کون فوق العاده آب هر انسانی رو میاورد البته تو کوسش میکردم از عقب اونم از سرعت تلمبه های من باز ارضا شد از حموم که اومدیم نشست رو پاهام وگفت امیر بهترین سکس زندگیمو باهات کردم قول بده ازم سیر نشی من هیچ کاریت ندارم دوس دختر داشته باش عشق کن مثل قبل ولی منو یادت نره من دیگه بدون این کیر میمیرم خلاصه الان یک ساله هر ده پونزده روز یه بار یه که تنها میشم و دلم ساک و پستونای گنده وکوس جا افتاده میخواد میارمش خونه و حسابی میکنمش اونم تنها که میشه سریع زنگ میزنه تا میرم حمومو میام خودتو برسون عشقم میمیره واسه این کیر کلفت جاتون خالی جق نزنید پاش نوشته

Date: August 26, 2018

One thought on “من و زن عمو بزرگه

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *