من و عزیزدلم

0 views
0%

اولین پسری نبود که لبامو میبوسید اما اولین پسری بود که باهاش رفتم خونه انقدر منو دوس داشت و دوس داره که هیچوقت از حدش تجاوز نمیکرد و میدونستم دست بهم نمیزنه میدونستم تا نخوام باهام کاری نداره ماجرا از اونجایی شروع شد که از بس توی خیابونا بگیر بگیر بود قرار شد دفعه ی بعد بریم خونه رفتیم خونه ی خاله ی من قرار بود من غذا درست کنم و خدا وکیلی چقدر ابن پسر کمکم کرد وقتی اومدیم داخل خونه یه راست رفتیم داخل اتاق تا لباس عوض کنیم و بدون دغدغه ی گرفته شدن توسط مأمورین با وجدان نیروی انتطامی اولین لب بدون ترسمونو گرفتیم اول ایستاده بعد نشست روی تخت و منم نشستم روی پاش بوسيدنش کاملا بدون شهوت بود و واقعا از سر دوس داشتن خالص بود روی پاش نشسته بودم و واقعا کیرش تغییر سایز نداده بود دراز کشید و منو وادار کرد که روش دراز بکشم و باز لبامون توی هم قفل شد دیگه حشر من زده بود بالا اما کیر اون اصلا یه ذره م تکون نخورده بود دیگه هراز گاهی خودمو میمالیدم به کیرش اما واقعا آدم سفتی بود چند دیقه گذشت و من که تغیری حس نکرده بودم به شوخی گفتم ایمان تو اصلا کیر داری ایمان_تو فکر کن ندارم اما این الان بلند نمیشه یعنی من نمیذارم که بلند بشه چون نمیخوام که با تو هیچ سکسی قبل ازدواجمون داشته باشم خلاصه اونروز ایمان کاری باهام نداشت و واقعا حتی کیرش شقم نشد فقط به اصرار من که میگفتم کو اگه کیر داری باید ببینمش یه لحظه شورتشو کشید پایین و کیرشو بهم نشون داد واقعا کیر خوبی بود خوابش یه شش هفت سانتی میشد منم واقعا حشری بودم و حتی اگه از من سکس میخواست بهش نه نمیگفتم آخر سر فقط بهش گفتم به خاطر این که انقد حرمت دوس داشتنمونو نگه میداری میخوام یه کادو بهت بدم و ازش خواستم چشماشو ببنده و بعد سوتینمو درآوردم و گفتم بیا ممه بخور اولش گفت نه و من نمیخوام به اندام سکسی بدنت دست بزنم اما وقتی دید من دارم ناراحت میشم یکم سینه هامو خورد حشرم زد بال ا و خواستم کلا لباسامو دربیارم که دستمو گرفت و گفت میفهمی میگم نمیخوام به بدنت دست بزنم یعنی چی میخوامت اما نه برا این کارا تو کل زندگی منی مهدیسم اونروز با تموم خاطرات خوشش تموم شد و من باز دنبال فرصت میگشتم که با ایمانم برم خونه بعد از اون ماجرا دوبار بیرون رفته بودیم که حتی لبامم نبوسیده بود و جاش پیشونیمو میبوسید و میگفت حرمت دوس داشتنو باید نگه داشت سه هفته بعدش جور شد و باز رفتیم خونه باهم اینار من یه لباس فوق العاده باز پوشیدم و کل بدنمو هم اپیلاسیون کرده بودم مطمئن بودم خیلی که خودشو بتونه نگهداره حتما شق میکنه و کم کمش یه 69 با هم خواهیم داشت داغ تر از همیشه با اون لباسای باز و سکسی بعد از شروع بوسه هامون روش دراز کشیدم و حشری تر از همیشه لباشو مک میزدم آروم دم گوشم گفت خیلی سکسی شدی دوس داری چه اتفاقی بیفته خودمو روی کیر خوابش که توی شلوارش بود مالیدم و گفتم میخوام باز اینو ببینم ایندفه میخوام دستش بزنم ایمان به شوخی گفت یهوأم روت فرني داغ میریزه ها تماس کسمو با کیرش بیشتر کردم و بیشتر مثل حالت تلمبه زدن خودمو روی کیرش میمالیدم ایمان گفت چی میخوای مهدیس بلیز و سوتینمو همزمان درآوردم و گفتم نمیخوای یکم ممه بخوری یکم مکث کرد و تو چشام نگاه کرد شهوتو توی نگاهم دید گفت میخوای ارضات کنم مهدیس_خودت چی پس ایمان_من مهم نیس اما تو مهمه قول میدم کاریت نداشته باشم که فک کنی برای منافع خودم میخوامت فقط یادته گفتیی پشت گردنت حساسه روی شکم بخواب تا حسابی حشری ترت کنم تا روي شکم خوابیدم اومد روم خوابید جوری که وزنش روم نیفتاده بود و انقد پشت گردنمو خورد که حشرم روی صد رفت منو برگردوند بهش گفتم حالا سینه هامو بخور سینه هامو که خورد با لحن فوق شهوتی گفتم اییمماااانننننن ایمان_جان دلم میخوای ارضات کنم مهدیس_نمیدونم چطوری میدونی که من دخترم ایمان_دیوونه خوبه منو میشناسی فقط برات کستو میخورم اونقدر که ارضا شی تا با سرم علامت تأییدو نشون دادم شلوارک و شرتمو درآورد و با ولع شروع به خوردن کسم کرد نمیدونم از هیجان بود یا استرس که کسم خشک شده بود و آب نداشت یه لحظه که پاشد کیرشو دیدم که کاملا شق از بالای شلوارش اومده بود بیرون گفتم بذار تا منم ارضات کنم و بعد از کلی تعارف خوابید و من رفتم سراغ کیرش کیری که هم واقعا کلفت بود و هم یه 17 سانتی بود تا دستمو کردم توی شرتش یه مايع کم لزج ولی بی رنگ به دسم ریخت که ایمان گفت آب اولیه شه و گفت هیچوقت انقدر زود شق نمبکنه الان فقط به خاطر سرماخوردگیشه که کمرشو شل کرده خلاصه 69 خوابیدیم و من با استرس اول یه ذره با کیرش بازی کردم و بعدش با کلی وسواس گذاشتمش تو دهنم و شروع کردم کاملا غیر حرفه ساک زدن که بلافاصله آبش اومد به خاطر سرماخوردگیش بعدشم منو که هنوز ارضا نکرده بود ارضا کرد با خوردن دوباره ی کسم این خاطره مال موقعی بود که پنج ماه از دوستيمون میگذشت و الان با وجود نه ماه که از دوستیمون میگذره دیگه حرفی از ان روز آورده نمیشه و ایمان اکثرا حتی جای لب پیشونیمو میبوسه خاطره کاملا واقعی بود فقط اسامی مستعاره نویسنده دختر

Date: February 19, 2020

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *