سلام این خاطره واقعیه میخای باور کن میخای نکن به تخمم اوسگله جقی راسته من سینا ۱۹ سالمه اسم دوست دخترمم ساغر بود طبق معمول رفتم دنبالش بعد مدرسه اون موقع من دوم دبیرستان بودم اون اول دبیرستان تا دیدمش دوباره با خنده شوخی دستشو گرفتم کشوندمش تو پارکینگ رفتم امارو بگیرم کسی نیاد بعد دوباره برگشتم پیشش شروع کردیم لب بازی لباشم واقعا شیرین بود ما بین امار گرفتن رژ ک رنگشو خیلی دوس داشتمو زده بود میدونست تو فکرم چی میگزره چون سکسای قبلیمونم همینطوری بود خودش این دفعه دستشو برد رو کیرم از رو شلوار شروع کرد به ماساژ دادن منم ک لباشو ول نمیکردم زبونشو میکرد تو میاورد بیرون گفتم برگرد برگشت شلوار کشیدم پایین به خودم گفتم امروز توت میکنم گفتم قمبل کن سرپا بودیم یه انگشت کردم تو سوراخش چیزی نگفت یکم بیشتر کردم دیدم داره گریش میگیره بیخیال شدم دوس نداشتم درد بکشه به خاطر این ک اروم شه از همو پشت شروع کردم براش کسشو خوردن شور بود یکم ولی بد نبود مزش برگشتم از جلو خوردم سرمو فشار میداد بین پاهاش زبون کشیدم رو رون پاش شلوار ک نصفه پایین بود پایین تر کشیدم ک قشنگ بتونم کارمو انجام بدم زفتم پشتش حالت سرپایی کیرمو گزاشتم لای پاش شروع کردم عقب جلو کردن تو همون حالت سرشو برگردوند لب بازی کیرمم ک با اب کسش خیس شد بود داشت ابم میمود ک ک با یه اشاره شروع کرد خوردن برام صدا ها زیاد شد بود ک ابمو تو دهنش خالی کردم اونم با تمام میل خورد با خنده گفت قربون بچه هام برم کسشو مالیدم با یه دست بعد رفت دسشویی شاشید برگشت رفت خونه میخای باور کن میخای نکن به تخمم
0 views
Date: April 12, 2019