منوچهر هستم سالمه تک فرزند خانواده بابام مهندس شرکت نفت هستش کارش جنوب کشور هر ماه میاد سری میزنه میره منم تو خونه با مامان نیلو تنها هستیم راستش اون خیلی زنی زیبا جذاب مخصوصا بسیار خوش اندامه همه داستان از اون شبی شروع شد که داشتم تو سایتها نگاه میکدم شانسی با شهوانی اشنا شدم خیلی خوشم اوومد مرتب میرفتم داستان ها و عکسهای جالبش نگاه میکردم دیگه معتاد شده بودم من قبلا یه نگاهی خاص به نیلو داشتم اون تو خونه خیلی راحت لباس می پوشید لباسهایی که اندام زیباش توش پیدا بود دو چیز خیلی منو به خوذش جذب کرده بود باسنش و سینه هاش بعد دیدن شهوانی دیگه توجه ام بهش بیشتر شده بود من و او با هم مشترک از کامپیوتر استفاده میکردیم یه شب که داشتم شهوانی نگاه میکردم و چند تا از صفحه هاشو باز کرده بودم صدام زد پاشو من با سیستم کار دارم من فکری به نظرم رسید بدون اینکه صفحه هامو ببندم بلند شدم رفتم یه گوشه طوری که منو نبینه از تو سالن به اتاقی که سیستم بود نگاه میکردم دیدم بد جوری داره نگاش میکنه و ازش خوشش امده طوری که چند ساعت بدون اینکه حواسش باشه نشسته بود نگاه میکرد و هر کس که تلفن میزد و باهاش کار ذاشت به من میگفت بگو دستش بنده منم راضی بودم بعد ساعت ساعت شب رفتم تو اتاق گفتم مامان الان ساعته نشستی رفتم کنارش یه باره بهش گفتم وای اینو نگاه میکنی من یادم رفته بود ببندم معذرت بهم گفت اینو از کجا پیدا کردی گفتم شانسی پیدا کردم همانطور کنارش ایستاده بودم با هم داشتیم یه داستانشو میخوندیم بعد که تموم شد گفت عجب حکایتهایی خندش گرفته بود بلند شد بره بهش گفتم نه بشین با هم میخونیم من یه داستان سکس با مامانو واسش باز کردم خوندیم یه جوری تحریک شده بود دیدم راضیه گفتم بذار یه چیزی نشونت بذم ببینم نظرت چیه نوشته بود سکس با محارم اگه احساس گناه نداشته باشی خیلی خوبه و سکس سالمی هستش گفتم نظرت چیه اون هی داشت این مطلب رو میخوند و چیزی نمیگفت من رفتم پشت سرش ذست بردم دور گردنش یه ماچ از لپاش گرفتم چیزی نگفت با دستم یواش یواش دور گردنش و رو بازوهاش لمس میکردم احساس کردم خوشش امدم از او بالا پستونش را میدیدم که سفت و زیباست یواش دستم بردم طرف پستونش کرست نپوشیده بوذ اون گرفتم تو مشتم وای چه لذتی بردم گفت چکار میکنی گفتم بذار حال کنم من از پستونت خوشم میاد ذاشتم باهاش بازی میکردم گفتیم نیلو بیا بیارم تو اتاق خواب دستش گرفتم بردمش تو اتاق خواب اونو تو بغلم گرفتم لبم گذاشتم رو لباش محکم تو اغوشم بود کیرم را وسط پاش گذاشته بودم فشار میدادم اون حسابی تسلیم شده بود من تابشو در اوردم خوذم هم لباسم در اوردم وای شکمم به شکمش چسپیده بود حال میکردیم ذست بردم طرف شلوارش دست کشیذم رو کوسش دیدم شلوارش خیس خیس شده شلوار ش را در اوردمدستم برم دور لبهای کوسش ما دادن اهسته بهش گفتم میخوام کوست را بخورم نشستم جلوش شرطش را در اوردم وایییییییییی عجب کوس سفیدی داشت برق میزد اول چند تا بوس از کوسش گرفتم بعد زبو نم را دور کوسش چرخوندم و یواش یواش بردم تو کوسش صدای نالش بلند شده بود گفت بسه بیاییم بخوابیم گفتم باشه بخواب خوابید پاشو باز کرد منم کیرم را که راست راست شده بود اول دور کوسش چرخ ددم بعد یواش یواش بردم داخل گفت همش بزن بره توش منم حشری شده بود هی تند تند عقب و جلو میرفتم بعد پاشو بلند کردم بردم بالا کونش بالا امده بود عجب کونی داشت دیگه حسابی میکردمش و اونم با صدای بلند ناله میکرد بهم گفت ابت نریزه گفتم چرا گفت میخوام بیام بالا من خوابیدم امد روم خوابید کیرم را تو کوسش کرد و شکمش رو شکمم گذاشت و شروع کرد به چرحوندن باسنش من انگشتم را بردم داخل کونش یواش یواش ته ته انگشتم را کردم داخل چه حالی میکرد کیرم تو کوسش میچرخید بعد مدتی صدای ناله بلندی کرد ابش ریخته بود رو کیرم دیگه سست شده بود افتاد روم سرش را رو سینه ام گذاشته بود منم هی ماچش میکردم بعد از اینکه حالش جا اومد گفتم بلند شو نوبت منه ابم بریزه گفت باشه بهش گفتم ابم بیارم بیرون یا بریزم تو کوست گفت نه بریز توش به پشت خوابد منم روش خوابدم کیرم کردم تو کوسش و بعد مدتی تلمبه زدن ابم با فشار زیادی ریخت توش که اون خیلی خوشش امده بود که ابم ریخته بود تو کوسش خودش گفت ابت که ریخت توم خیلی احساس ارامش کردم دیگه من و او همیشه با هم سکس با خالی داریم و داریم لذت میریم یه بار بهش گفتم میخوام از پشت بکنمت گفت باشه ولی باید اهسته بزنی دردم نگیره گفتم باشه منم برای بار اول اهسته اهسته کردم تو کونش الان هم از جلو میکنیم هم از عقب دو تایمون تنها هستیم و هر وفت احساس کردیم میکنیم نوشته
0 views
Date: July 15, 2018