سلام امروز میخوام داستان متحول شدن زندگیمو بنویسم براتون تا شاید شماهام لذت ببرید من محسن هستم و 22سالمه و یه خاله دارم که واقعا نمیتونید تصورش رو بکنید قد بلند تقریبا فوق العاده سفید و سینه های سایز 80 تقریبا شاید بیشتر حتی و یه کون غیر قابل توصیف که کیر هر ادمیو راست نگه میداره و با طریقه لباس پوشیدنش به یه نگاه پیش اب همه میاد خیلی وقت بود که خاله سوژه جلق های من بود و همیشه با یادش حال میکردم حدود شیش هفت ماه پیش شوهر خالم بابت یه ماموریتی باید میرفت جنوب و تا چند وقتی نبود و چون بچش باید میرفت مدرسه نمیتونست با شوهرش بره و باید میموند خونه از خلاصه سرتون درد نیاد شوهر خاله ما میره ماموریت و بعد دو سه روز تاسیسات خونه خاله عزیز به مشکل بر میخوره و از من میخواد که برم پیش و کارگر بیارم و کارا رو ردیف کنم و چون تنهاست پیشش بمونم مام رفتیم و کارگرا اومدن و کارارو انجام دادن و رفتن که ساعت حدود 7 8غروب شده بود منم زنگ زدم که یکی از رفیقای صمیمیم بیاد دنبالم و بریم یکم بچرخیم و بعد بریم خونه دوستم رسید اومدیم که خداحافظی کنیم و بریم از روی اصرار زیاد خالم که گفت شام بمونیم موندیم یه شامه خوب برامون اماده کرد و سر میز متوجه شدم که مجید دوستم محو سینه و کس و کون خاله شده و اصن تو این دنیا نیس خاله هم که انگار بدش نمیومد و انگار نه انگار خیلی راحت نشسته بود بعد شام خواستیم برگردیم خیلی دیر وقت بود و بازم از روی اصرار خوابیدن موندیم و قرار شد صبح برگردیم موقع خواب شده بود خاله شب بخیر گفت و رفت تو اتاقش بخوابه بچشم تو اتاقش خوابیده بود منو مجیدم داشتیم فیلم میدیدیم مجید دوستم 23سالشه و بدنسازه و یه هیکل غول و عضله ای داره ساعت نزدیک 2شب بود که دیدیم در اتاق خاله باز شد و خاله با یه حالت خواب و بیدار با یه لباس خواب توری که وقتی نور تلویزیون میافتاد روش میتونستی شورت و سوتین سکسیه مشکیشو ببینی اومده بیرون و داره میره سمت اشپز خونه من و مجید که به کل حواسم از فیلم پرت و شد و یه دستی سره کیرمون کشیدیم ولی مجید زود برگشت که من مثلا ناراحت نشم اما واقعا هردو حشری شده بودیم خلاصه خوابیدیم و صبح خاله بیدار شد بچه شو بفرسته مدرسه و مجیدم از روی عادت صبح زود بیدار شد و افتاد به جون ما که پاشو بریم منم بهش گفتم تو برو دست و صورت اب بزن من بیدار میشم بعدش مجید رفت بیرون بعد یکم چرت زدن بیدار شدم دیدم هنوز نیومده رفتم برم ببینم چی شده که دیدم مجید و خاله کنار دست هم نشستن و دارن صبحانه میخورن منم خیلی اروم رفتم بیرون و دست و صورتمو اب زدیم و برگشتم دیدم خاله میگه برو بیسکوییت و وسیله بگیر بیار بخوریم رفتم گرفتیم و برگشتم در و باز کردم وای چیزی که میدیدم باورم نمیشد خاله خودشو انداخته بغل مجید و داره ناز میکنه بعد لحظه ای شد دیدم مجید اروم اروم شروع کرده لب گرفتن از خاله و داره سینه هاشو میماله خاله هم دستش گذاشته رو کیر مجید و امادش که بیارتش بیرون مجید لباس خاله رو باز کرد و اون سینه هایی که همیشه ارزوشو داشتم گرفت تو دستش و میمالید خالم دکمه های مجید و باز کرد و وقتی کیرشو در اورد من که شوکه شدم باورکردنی نبود یه کیر خیلی کلفت که حدود 20 25سانتی میشد خاله ترسید و جا خورد مجیدم دست خاله و گرفت گذاشت رو کیرش و گفت نترس این همش ماله توه عزیزم خاله گفت این خیلی بزرگه و همچین چیزی ندیدم مجیدم میگفت الان دیدی و بعد سر خاله رو با دستش اورد پایین و کیرشو گذاشت تو دهنش اما فقط کلاه کیرش تو دهن خاله جا شده بود و با فشار سعی داشت بیشتر جا کنه من دیگه نمیتونستم تحمل کنم کیرم داشت از جاش کنده میشد اما ترسم داشتم ازینکه منو ببینن مجید بلند و شد خاله بغل کرد و خابوند رو مبل و شرتشو در اورد و شروع کرد کس سفید و نازشو خوردن مشخص بود خاله خیلی حشری شده از حرفاش معلوم بود مدام میگفت میخوام جرم بدی میخوام ترو توم احساس کنم و ازین حرفا که این حرفاش هر لحظه منو حشری تر میکرد مجید بلند شد و تی شرتشد در اورد و به خاله گفت اماده ای میخوام کس و کونتو بکنم یه تف انداخت سر کیرش و همینطور که فرو میکرد تو کس خاله صدای خاله هم بیشتر میشد مجید تلمبه میزد و از چنگی که خاله روی بازوی مجید می انداخت میشد احساس کرد که خیلی حشری شده مجید کیرش در اورد و دراز کشید و به خاله گفت با کونش بشینه روی کیر مجید خاله کفت نمیتونه تحمل کنه و امکان نداره از کون بده و کیر مجید با دست گذاشت دمه کسش و با فشار مجید یدفعه کلش کیرش جا داد تو کس خاله که جر خورده بود و خاله چنان دادی زد که من پریدم از جام وای سوراخ کون خاله که با پایین میرفت و انگشت مجید توش بود هر لحظه منو حشری تر میکرد دیگه نمیدونستم چیکر کنم لخت شدم و کیرم که ازین شق تر نمیشد کاملا با تف خیس کردم پریدم تو اتاق و رسیدم پشت خاله باورم نمیشد اما دست مجید کشیدم و مثه روانیا کیرمو تا ته جا دادم تو کون خاله که از روی درد داشت جیغ میزد و گریه میکرد مجید گفت چیکار میکنی گفتم حرف نزن این جنده رو بکنش هر دومون حشری بودیم اما خاله تقلا میکرد و جیغ میزد دهنش گرفتم در گوشش زمزمه میکردم و گردنش میخوردم وقتی دیدم ساکت تر شد کیرمو در اوردم و بردم پیش دهنش اما گفت خجالت بکش من خالتم و ازین حرفا اما من مغزم جایی واسه این حرفا نداشت همینطور که داشت حرف میزد کیرمو کردم تو دهنش و بهش گفتم در مورد امروز کسی متوجه نمیشه جنده منو ازش خواستم اروم باشه تا لذت ببریم در همین حین بود که یهو از رو کیر مجید با یه جیغ بلند شد و وای خدای من ارضا شده بود تمام هیکل مجید شده بود اب کس خاله مجید اصرار داشت از کون بکنتش اما هرکاری کرد کیرش جا نمیشد سوراخ کونش شده بود متعلق به من و کسش واسه مجید کم کم بعد یربع بیست دقیقه داشت ابمون میومد مجید ابشو وقتی داشت خالی میکرد تو کس خاله جون خاله واسه دومین بار ارضا شد و این بار انگار دیگه جونی واسش نمونده بود منم که ابم داشت میومد بهش گفتم میخوام برام ساک بزنی و ابمو بخوره جنده من بعد کیرمو گذاشتم تو دهنشو ابمو تا اخر ریختم تو دهنش اما خاله هنوزم بی حال بود بعد یه مدت که حالش بهتر شد دوش گرفتیم و منتظر شدیم پسرش از مدرسه اومد ناهار خوردیم و برگشتیم و اون روز یکی از روز های فراموش نشدنی زندگیم شد نوشته
0 views
Date: August 23, 2018