من و همکارم سمیە

0 views
0%

سلام اسمم میثمە و ٢٥ سالمە و مجردم مدتە چند سالیە کە در سایت شهوانی عضوم و این اولین خاطره ای هستش کە تو سایت گذاشتم و امیدوارم بە دلتون بشینە من بچە یکی از استان های غربی ایرانم از خودم بگم کە زندگیم پر از سختی و روز های پر از رنج و مشقت کار کردن بود اما با کاری کە پیدا کردە بودم و یە جورایی زندگیم رو میچرخوند و میتونستم زندگیم رو تامین کنم داستان من بە چند ماه پیش بر میگردە شرکتی کە من حساب دارش بودم یە دختری هم بود کە آبدارچی اونجا بود و در طول روز چند باری با هم برخورد داشتیم رابطە ما رفتە رفتە صمیمی تر میشد تا جایی کە وقتی همدیگە رو میدیدیم و سلام و احوال پرسی میکردیم بە طور خاصی دست همدیگە رو فشار میدادیم و از این حرفا رفتە رفتە رابطە من و سمیە گرم تر شد سمیە یە دختر ٢٤ سالە متاهل بود کە قد متوسط و اندام خوش فرمی داشت پیش بقیە من رو با فامیلیم صدا میزد ولی وقتی دو تایی باهم بودیم بە اسم کوچیک من رو صدا میزد یە روز کە سر کار بودم صدام زد و گفت کارت دارم منم رفتم تو اتاق کارش و بهم گفت کە میخواد کامپیوتر یاد بگیرە و کمکش کنم منم بغلش نشستم و از یە سری برنامە و کلید های مقدماتی براش گفتم و یکم بهش یاد دادم اما اون هیچی نمیگفت وقتی پیشش نشستە بودم عرق کردن زیر بغلش رو احساس کردم و فهمیدم کە از سر استرسە همونطور کە داشتم براش توضیح میدادم ازش پرسیدم کە استرس داری سمیە جواب داد کە نە منم کە دیگە فهمیدم استرسش از وجود من و نزدیک شدن من بە اونە یکم دیگە بهش نزدیک شدم و زانوهامون بهم چسپید بعد یکم وقت چرونی دیگە بلند شدم رفتم کە برم خونە تو راه گوشیم زنگ خورد دیدم اون بود گفت کلید هاتو جا گذاشتی و منم کە هنوز جلو در شرکت بودم رفتم تو و ازش تشکر کردم و بعدش رفتم خونە خونمون تو یە محلە و تو یە کوچە بود اما آشناییمون زیاد نبود و از طرفی منم همسرش رو نمیشناختم واسە همین رفت و آمد نداشتیم و چیز خیلی مهمی هم نبود حدودای ساعت ٨ شب بود کە صدای اس ام اس گوشیم اومد دیدم سمیەست منم جواب دادم و شروع کردیم بە حرف زدن بهش گفتم کە دلیل استرس داشتنش چی بود اون گفت کە هیچی و چیز مهمی نبودە میدونستم کە نصبت بە من علاقه پیدا کردە و نمیخواستم کە از دستش بدم نزدیک بە یە ساعتی به همدیگە پیام دادیم کە من ازش پرسیدم همسرت خونە نیست گفت کە نە و رفتە سر کار آخە اون بعضی شبا نگهبان ساختمان بود لا بە لای حرفامون ازش پرسیدم کە از من خوشت اومدە سمیە هم گفت اگە جوابم آرە باشە مشکلیە منم گفتم راستش مشکلی نیست ولی باید مخفی بمونە اونم کە رضایت من رو جلب کردە بود شروع کرد بە ابراز علاقە شدیدش نصبت بە من و شروع کردیم بە حرف زدن و دیگە تلفن زد و تلفنی حرف زدیم بعدش من بهش گفتم کە کی میتونیم باهم باشیم بهم گفت امشب منم گفتم آرە گفت خب حداعقل بزار همسایە ها بخوابن بعدش اینو کە گفت من دیگە صبرم بریدە بود و منتظر گذشت وقت بودم تا ساعت ١٢ منم کە آدرس خونشون رو بلد بودم بهش گفتم در رو باز بزار و لامپ ها رو خاموش کن من یواشکی میام تو کە کسی هم نبینە ساعت ١٢ شد و منم با دلهرە نچندان زیادی رفتم تو محلە و بعدش چند دقیقە پرسە زدن رفتم تو در رو کە باز کردم دیدم هیچکی نیست رفتم تو هال و از اونجا نور قرمز رنگ اتاق خواب کە معلوم بود رو دنبال کردم و رفتم تو همینکە همدیگە رو دیدیم محکم بغلش کردم و شروع کردم بە لب گرفتن و مالوندنش و اون هم هیچ مقاومتی نمیکرد خوابوندمش روی تخت و کم کم رفتم سراغ سینه ها و در آوردن تاپ و سوتینش بعد مالیدن سینە و خوردن لب و گردنش شروع کردم بە در آورد لباسای خودم و بعدش دبارە رفتم سراغ سینە هاش سینە های خیلی خوش فرم و خوردنی داشت ممە هاش رو کە میخوردم دیگە داشت آه و نالە میکرد رفتم سراغ شلوارش و بعد پایین کشیدنش شرتش هم پایین کشیدم و رفتم وسط پاش بوی خیلی سکسی میداد و معلوم بود کە تازە حموم رفتە بود فضای اتاق خیلی روشن نبود ولی لبم رو کە گذاشتم روی کسش خیلی تمیز و بوی فوق العادە حشری کنندە ای میداد رون هاش رو بغل کردم و کسش کە خیس شدە بود و مزە آب اولیش رو تو دهنم احساس میکردم رو داشتم میخوردم سمیە هم آه و نالش تموم اتاق رو گرفتە بود و کم کم کیرم هم شق کردە بود و دلم میخواست کە زود تر بکنمش همون حالتی کە بە پشت خوابیدە بود کیرم رو گذاشتم روی کسش و میمالیدم روش و داشت از شدت هوس گریە میکرد منم آروم کیرم رو دادم تو باورتون نمیشە یە کس تنگ و خیلی تمیز کە وقتی کیرم رو تا تە بردم جیغ بلندی کشید منم دستم رو گذاشتم روی دهنش و شروع کردم بە تلمبە زدن و جر دادنش بعد چند دقیقە کە داشتم میکردم و با یە دستم یە دونە از ممە هاش و با اون یکی دستم کە دهنش رو گرفتە بودم کە جیغ نزنە محکم من رو بە خودش فشار داد و شروع کرد بە گریە کردن و آه و نالە کردن هی میگفت تو رو خدا زود تموم کن دارم میمیرم منم کە سکس اولم بود و با محیط آشنا نبودم دوست داشتم کە زود تمومش کنم واسە همین رو سینە خوابوندمش و از پشت کیرم رو گذاشتم تو کسش و شروع کردم بە جر دادن کس تنگش و آه و نالە های اون هم بیشتر حشریم میکرد منم بعد چند دقیقە ای آبم اومد و ریختم روی کونش حسابی داغ کردە بودیم و اون هنوز داشت میلرزید رفت سریع یە دوش گرفت و منم کە میترسیدم سریع پوشیدم و آمادە شدم کە برم اونم از حموم اومد بیرون و اومد بغلم کرد و شروع کرد بە گریە کردن و از احساس علاقە و اینکە نمیخواد من رو از دست بدە بعد چند دقیقە من دیگە رفتم خونە و از اون بە بعد سمیە شیفتە من شدە بود و رابطمون توی مرحلە جدیدی بود این داستان ادامە دارد و حتما بعدا بقیە جریان من و سمیە رو براتون تعریف میکنم و ممنونم بابت خوندن داستانم نوشته

Date: March 12, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *