من و پسر عمو و…

0 views
0%

اون شب مامانم با دوستاش دورهء زنونه داشت و بابام هم با دوستاش مجردی رفته بودن شمال و من تنها بودم. وقتی دیدم همهء دوستامم درگیر کارا و درساشون هستن به پسرعموم علی زنگ زدم و بهش گفتم من تنهام و جای مشروبای بابام رو هم میدونم و اگه دوست داری بیا با هم یه عرق خوری دونفره راه بندازیم. علی هم که از خداخواسته بود و بعد از یک ساعت دم در خونه مون بود. منم تو اون یه ساعت یه حمومی رفته بودم و مشروب رو هم آماده کرده بودم و یکی ازفیلم سوپرای جدیدم رو هم آماده گذاشته بودم تا با هم ببینیم و یه کف دستی بریم(اون موقع 17 سالم بود). علی اومد و بعد از یه کم حال احوال شروع کردیم به خوردن و فیلم دیدن. علی سه چهار سال از من بزرگ تر بود و همه چیز در مورد سکس رو اون بهم یاد داده بود و موقعی که کوچیک تر بودم یه کمی هم همدیگرو دستمالی کرده بودیم ولی بعدش اون شد دختر باز حرفه ای و من شدم فیلم سوپر باز حرفه ای! من عاشق فیلم سوپر دیدن بودم و اونو به 10 بار کس کردن ترجیح میدادم به خصوص صحنه های ساک زدن کیر رو خیلی دوست داشتم. خلاصه اون شب بعد از نیم ساعت کلهء هردومون گرم شده بود و کیرامون هم با دیدن صحنه های فیلم سوپر حسابی راست کرده بود. علی همش به خودش فحش میداد که چرا کسی نیست که ترتیبش رو بدیم و همینطور با کیرش بازی میکرد. از رو شلوار دیدم که کیرش واقعاً بزرگ و کلفته و سفت سفت هم شده. مال خودمم دست کمی نداشت ولی دیدن کیر سفت شدهء علی بیشتر کیر منو سفت میکرد و من نمیفهمیدم چرا. یه کم که گذشت بهش گفتم “ببینم. بین زنا و دخترای فامیل کیو بیشتر از همه دوست داری بکنی؟” علی که نیم نگاهش به تلویزیون و فیلم بود گفت “الان حتی اگر صغری خانوم بقال هم اینجا باشه میکنمش!”

کلی خندیدیم. ولی بعدش دوباره جدی سوالم رو پرسیدم. علی رفت تو فکر و بعد از یه کم فکر کردن اسم یکی دو تا از دخترای فامیل رو گفت مثل دختر عمه مون که خیلی ناز بود یا دختر دایی خودش که برای خودش تیکه ای بود. با آوردن اسم هرکدومشون آب از لب و لوچه اش آویزون میشد و کیرشو محکم تر فشار میداد. پرسیدم “از بین زنا چی؟”
گفت “نمیدونم….ول کن!” گفتم “نه.بگو”. یه کم من و من کرد و بعد از یه کم دودلی گفت “بین خودمون باشه. بهت برنخوره ها، ولی همیشه دوست داشتم زن عمو رو بکنم”
تو اون حال مستی شنیدن همچین چیزی نه فقط ناراحتم نکرد که کلی هم تحریکم کرد. تصور اینکه علی روی مامانم باشه و کیرش بره تو کس مامانم حسابی حشریم کرد. تو همون لحظه فیلم سوپر داشت صحنه ای رو نشون میداد که مرده همهء ابشو میریزه تو دهن زنه و زنه هم اونو قورت میده. نمیدونم چی شد ولی خیلی حالی به حالی شدم. رفتم نزدیک علی و کیرشو از تو شلوارش درآوردم و شروع کردم باهاش بازی کردن. بهش گفتم “حالا چشاتو ببند و فکر کن داری مامانمو میکنی”.
علی یه کم با شک و تردید بهم نگاه کرد ولی وقتی من کیرشو گذاشتم تو دهنم چشاشو بست و یه آهی کشید. خودمم نمیفهمیدم چرا دارم این کارو میکنم ولی داشتم برای اولین بار تو زندگیم ساک میزدم. مشروب اثر خودش رو کرده بود و من تو اون حالت عجیب تازه فهمیده بودم که تمایل من کلاً به مرداست و نسبت به زنا زیاد تمایلی ندارم. هر چی تو فیلما دیده بودم رو رو کیر علی پیاده کردم. اولش آروم با زبونم کیرش رو خیس کردم و بعد وسط کیرشو تو دستم گرفتم و کردمش تو دهنم و شروع کردم به میک زدن و همزمان با میک زدن آروم آروم براش جق هم میزدم. یه کم که گذشت ازش پرسیدم “چی داری تصور میکنی؟” و دوباره کیرشو کردم تو دهنم. علی هم جواب داد “دارم دهن مامانتو تصور میکنم که کیر من توشه…..وای…دارم پستوناشو میبینم که جلو دهنمن…..واااای قربونت برم زن عمو چه کسی داری…”
و من همینطور مشغول مکیدن و ساک زدن بودم و کلی داشتم از این اولین تجربه ام لذت میبردم. به هر حال کیر کلفت علی و سفت بودنش منو هم بد جور حال آورده بود و حسابی داشتم میخوردمش. یه کم که گذشت دیدم علی سرشو برد عقب و حس کردم که کیرش داره بزرگ تر میشه. فهمیدم که داره آبش میاد. از اینکه موقع اومدن آبش کیرش تو دهنم باشه ترسیدم و درش آوردمو شروع کردم براش جلق زدن و بعد از یکی دو بار تکون دادن دستم رو نوک کیرش حس کردم یه آب داغ محکم خورد به چونه ام و بعدش دهنمو باز کردم و فوران آب سفید علی بود که میرفت تو دهنم و میریخت رو صورتم. با اینکه اولین تجربه ام بود ولی اصلاً بدم نیومد. البته شاید به خاطر مستی بود ولی حسابی حال داد و تا قطرهء آخر آبش رو تو دهنم و رو صورتم خالی کرد و وقتی کاملاً آبش اومد کیرشو گذاشتم دوباره تو دهنم و آروم شروع کردم به بازی کردن و ناز کردن کیرش.
بعد بلند شدم و با دستمال صورتمو تمیز کردم. یه لیوان مشروب کمکم کرد تا دوباره سرحال بیام. تو همین گیرو دار بود که زنگ زدن. فهمیدم مامانم از مهمونی برگشته. با عجله لباسامونو پوشیدیم و فیلم سوپر رو قایم کردیم. البته مشروب خوردنمون کلاً مشکلی هم نداشت چون مامان و بابای خودمم مشروبخور بودن. مامانم که اومد تو دوباره همون صحنه هایی که از علی رو مامانم تجسم کرده بودم اومد جلو چشمام. به روی خودم نیاوردم و سلامی کردم سریع رفتم تو توالت تا دست و روم رو بشورم. مامانم با علی هم سلام و علیکی کرد و رفت تو اتاق که لباسشو عوض کنه.
وقتی من اومدم بیرون مامانم با یه تاپ ناز و شلوار معمولی نشسته بود جلو تلویزیون و داشت کانال های ماهواره رو اینورو اونور میکرد. علی رو صدا کردم و کشوندمش تو اتاق. آروم بهش گفتم “میخوای امشب مامانمو بکنی؟”
علی چشماش از حدقه دراومده بود “ول کن بابا…مگه میشه؟ معلومه مستی ها” منم گفتم “نه.خوب گوش کن. کافیه بهش مشروب بدیم و یه کم از اون قرصای خواب آور توش بریزیم تا حسابی بخوابه”. علی زیر بار نمیرفت و حسابی میترسید.
بهش گفتم “خلاصه که خودت میدونی. ولی من بارها با این روش مامانمو خواب کردم و نشستم به فیلم سوپر دیدن. همیشه هم میرفتم بالاسرش و تکونش میدادم و اون نمیفهمید” این ایده به نظر علی هم جالب اومد و قرار شد امتحان کنیم. من قرصای خواب آور رو از توجاشون درآوردم و گذاشتم تو جیب شلوارم و رفتیم تو هال. نشستیم و برای خودمون دو تا لیوان ریختیم و من به مامانم گفتم “مامان تو هم میخوری؟” خوشبختانه مخالفت نکرد چون اگر میگفت نه دیگه نمیشد کاری کرد. منم رفتم تو آشپزخونه تا براش لیوان بیارم و همونجا قرصها رو انداختم تو لیوان و اومدمو نشستم و برای یه لیوان ریختم.ولی باید فکری میکردم تا قرصها تو لیوان حل بشن. خوشبختانه یخ تموم شده بود و منم ریختن یخ رو بهونه کردم و لیوان رو برداشتم و رفتم تو آشپزخونه و با قاشق شروع کردم به فشار دادن و له کردن قرصها و حل کردنشون. یخ رو ریختم و برگشتم تو هال. لیوان رو دادم به مامانم و خودمم لیوانمو برداشتم و به سلامتی هم خوردیم ولی من همهء فکرم پیش صحنه ای بود که تجسم کرده بودم و کیرم دیگه داشت منفجر میشد. اول خواستم برم تو توالت و خودم با یه جلق خلاص کنم ولی منصرف شدم. خلاصه مامانم وقتی لیوانش تموم شد به زور چشاشو باز نگه داشته بود. علی هم از فرصت استفاده کرد و گفت “زن عمو اگر خوابتون میاد برین بخوابین. ما هم الان میریم میخوابیم”. مامانمم سری تکون داد و به من گفت”میدونی جای رختخوابا کجاست دیگه؟ یه دست برای علی جون بذار
منم گفتم باشه و تو دلم گفتم “خبر ندارب که علی جون الان شخصاً میاد پیشت.
مامانم بلند شد و رفت تو اتاق خواب. از صداهایی که میومد فهمیدم که داره لباس خوابشو میپوشه. به علی گفتم “تا یه ربع بعد میتونیم کارمونو شروع کنیم”
علی گفت “مگه توهم میای؟” گفتم “معلومه. منم دارم میترکم از شق درد باز حالا خوبه تو یه بار خودتو خالی کردی”.
خندید و لیوانشو برداشت و سر کشید. منم یه ذره خوردم تا سرم همونطور گرم بمونه. یه ربع که گذشت آروم رفتیم تو اتاق. اول مامانمو صدا کردم ولی جواب نمیداد. بعدش رفتم جلوتر وباز صداش کردم دیدم بازم جواب نمیده. این بار جرات کردم و رفتم رو تخت نشستم و پتو رو زدم کنار. واااای چی میدیدم؟ مامانم به پهلو خوابیده بود و پای راستش رو آورده بود بالا و قسمت پایین لیاس خوابش کلاً رفته بود کنار و رون گوشتی و خوش تراشش کاملاً معلوم بود. دستمو گذاشتم رو رونش و تکونش دادم. هیچ عکس العملی نشون نداد. مطمئن شدم قرصه کار خودشو کرده. به علی چشمکی زدم و شروع کردیم به لخت شدن. وقتی کاملاً لخت شدیم هردومون رفتیم رو تخت. من پشت مامانم بودم و علی جلوی مامانم. میتونستم شرت مامانمو ببینم که از لای پاش بیرون زده بود. قلمبگی کُسش کاملاً معلوم بود و پشماش هم از دورو بر شرت نازکش زده بود بیرون. علی شروع کرد به بازی کردن با پستونای مامانم و من آروم شرت مامانمو کشیدم پایین و مامانمو برگردوندم و به صورت طاقباز خوابوندمش رو تخت. کیرم دیگه داشت منفجر میشد ولی میخواستم اول علی کارشو بکنه. اشاره ای کردم و اونم از خداخواسته بلند شد و لای پای مامانمو باز کرد. تازه میشد کُسش رو دید که البته پشمای دوروبرش زیاد اجازه نمیدادن که آدم از دیدنش لذت ببره. ولی قلمبگی و برجستگی عجیبی داشت که تو کُس های دیگه ندیده بودم. علی دستشو تفی کرد و مالوند به کیرش و گفت “به به. حالا میخوام کُس زن عمو رو باز کنم. آماده ای زن عمو؟ دوست داری کیر به این کلفتی بره تو کُست؟”
شنیدن این حرفا حسابی حشریم کرده بود. علی هم کیرشو گذاشت دم کس مامانمو آروم آروم هلش داد تو. وقتی تا ته رفت تو بهم گفت “جون. چه کس نرمی داره مامانت” و آروم آروم شروع کرد به تلمبه زدن. من یه کمی رفتم عقب. اتاق تاریک بو ولی نور بیرون یه کم اتاق رو روشن کرده بود و میتونستم حالا اون صحنه ای رو که تجسم کرده بودم ببینم. گفتم “علی بخواب روش. بخواب رو مامانم” علی هم همونطور که داشت کیرشو درمیاورد و میکرد تو کس نرم مامانم خوابید روش و همزمان با این کار پای راست مامانمو داد عقبتر و شروع کرد به مالوندن رون پاهای مامانمو مدام قربون صدقه اش میرفت “آآآآی…چه گوشتی….جوووون چه کسی…” و همینطور میکرد و میکرد. دیگه داشتم کلافه میشدم. گفتم “علی حالا نوبت منه” اونم فهمید و بلند شد و جاشو داد به من. از هیجان داشتم میمردم. آخه این مامان خودمه. یعنی میتونم بکنمش؟ سرم هنوز گرم مشروب بود و کیرم سیخ سیخ.اومدم کنار مامانمو اونو برش گردوندم به پهلو جوری که کونش به من باشه و پاهاشو بستم. از لای پاش قمبلی کسش زده بود بیرون. کیرمو خیس کردم و گذاشتم لای پای مامانم و آروم آروم بردمش تو. وقتی کیرم رفت جلوتر حس کردم به داغترین نقطهء دنیا برخورد کرده. نمیفهمیدم چیکار میکنم. سرم داغ شده بود و قلبم هزار تا میزد. کیرمو محکم کردم تو کس مامانم . از شدت لذت داشتم بیهوش میشدم. شروع کردم به تلمبه زدن و از اون طرف هم دستامو بردم جلو و پستونای مامانمو گرفتم و شروع کردم به فشار دادن و بازی کردن باهاشون. هنوز به یک دقیقه هم نرسیده بودم که حس کردم آبم داره میاد.نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم و قدرت تصمیم گیری هم نداشتم. کس داغ مامانم این اجازه رو نمیداد که آب کیرمو جای دیگه ای بریزم و قبل از اینکه خودمم بفهمم دیدم آبم با فشار رفت تو کس مامانم و هرچی تو اون چند ساعت فشار به کیرم اومده بود ظرف کمتر از یک دقیقه تو کُس مامانم خالی شد. سرعتم کمتر شده بود و بدنم داشت از خوشی و لذت میلرزید. علی گفت “ریختی توش” سرمو تکون دادمو گفتم “آره.الان آبم تو کُسشه!” فکر کنم این حرفم خیلی علی رو حشری کرد چون بلافاصله منو زد کنار و رفت جایی که من بودم و بدون اینکه مامانمو تکون بده کیرشو از پشت کرد تو کسمامانمو چندبار تلمبه زد و یه آه بلند گفت و آروم شد. اونم آب کیرش رو ریخته بود تو کُس مامان بیگناه من که انقدر خواب بود که نمیفهمید دو نفر اون شب داشتن میکردنش. خودش هم نمیفهمید که داره به ما دوتا کس میده و کُس داغش از آب داغتر ما پر شده. وقتی علی کیرشو درآورد من مامانمو برگردوندم و لای پاهاشو باز کردم تا آب مون بریزه بیرون. دیدن این صحنه هم خودش خیلی حشری کننده بود.
اون شب برای من شب عجیبی بود. اون شب من هم زن بودم و هم مرد. هم آب کیرمو ریخته بودم تو کس مامانم و هم آب کیری رو تو دهن خودم ریخته بودم.
از اون شب زندگی من وارد مرحلهء جدیدی شده بود. من نه گی هستم و نه گی نیستم و این خیلی عالیه چون هم میتونم نیازهامو با مردا برطرف کنم و هم با زنها.
اون شب بعد از اینکه کس مامانمو تمیز کردیم و شرتشو پاش کردیم، رفتیم بیرون و توی هال دوباره نشستیم به فیلم سوپر دیدن. البته این بار حتی با اصرار علی هم براش ساک نزدم چون تو اون لحظه دوست نداشتم. هرچند بعدها حسابی از خجالتش دراومدم!
فردای اون روز مامانم نزدیک به ظهر بیدار شد و تا اونجایی که من میدونم چیزی نفهمید. خوشبختانه قرصهای ضدحاملگی ای که میخورد به دادمون رسید وگرنه نمیدونستم خواهر یا برادر بعدیم بچهء خودمه یا نوهء عموم!!!!

Date: January 30, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *