فریبا بچه نداشت با شوهرش شدیدا اختلاف داشت و در شرف جدایی از شوهرش بود یک دختر قد بلند با پوست سبزه و چشم های درشت می گفت منو دوست داره و برا ازدواج می خواد من هم کوس و شعر ها یی از همین دست رو تحویلش میدادم در تمام بیست و سه سال گذشته از عمرم فقط جق زده بودم و این اولین بارم بود که می خواستم خونه کوس بیارم ترس و اشتیاق داشتم وقتی فریبا وارد خونه شد با اشاره بهش فهموندم که کفش هاشو دربیاره و بگیره دستش خونه ما طبقه دوم بود به آرامی از پله ها بالا رفتیم اول من وارد خونه شدم و ددم همه جا آرومه و مامانم خوابیده به فریبا اشاره کردم بیاد داخل فریبا هم در یک چشم به هم زدن اومد داخل و یک راست رفت تو اتاق من من یک نگاهی به مادرم کردم دیدم همونجوری خوابیده با خوشحالی رفتم تو اتاق و در رو پشت سرم قفل کردم فریبا کفش هاش هنوز تو دستش بود کفش ها رو گرفتم و گذاشتم یه گوشه اولین بارم بود که می خواستم کوس بکنم فریبا هم یکم معذب بود کلی خودش رو آرایش کرده بود یه نگاه به لب هاش کرم رفتم سمتش و شروع کردم لب گرفتن و با دستام پستوناش رو مالیدم هنوز سرپا ایستاده بود دکمه و زیپ شلوارش رو باز کردم و شورتش رو کشیدم پایین کوسش رو تازه شیو کرده بود کسش رو لیسیدم چند بار که زبون رو کسش کشیدم فریبا گفت صبر کن اینجوری نمیشه بزار من برات بخورم شلوارک و شورتمو با هم کشیدم پایین فریبا نشست و کیرم رو تو دستش گرفت و با یک عشوه خاصی به من گفت بی شرف بعد کیرم رو کرد تو دهنش چهار پنج بار که کیرم رو لیس زد دیدم آبم داره میاد سریع از روی میزم دستمال کاغذی برداشتم و آبم رو ریختم رو دستمال فریبا هاج و واج مونده بود و منو نگاه می کرد بلندش کردم و لباساش رو درآوردم خابوندمش روی زمین و شروع کردم لب گرفتن بعد رفتم سراغ سینه هاش و پستوناش رو خوردم دوباره کسش رو لیس زدم برش گردوندم و سوراخ کونشو لیس زدم دلم می خواست زبونم رو بکنم تو کونش فریبا گفت بسه بیا بخواب روم کیرم دوباره راست شده بود ارام گذاشتم رو کسش با یک فشار کوچولو کل کیرم تا ته رفت داخل یه آخی گفت که روحم سر حال اومد ترسیدم بازم آبم بیاد این بار خیلی آرام کیرم رو عقب و جلو کردم شدیدا حال می کرد و هی وای وای می گفت و اسم منو صدا می کرد دراز کشیده بودم روش لبهام تو لباش بود و داشتم تلمبه می زدم بدجوری داشتم حال می کردم تو پذرایی مامانم خواب بود وما می ترسیدیم که صدامونو بشنوه خیلی با صدای آرام و در گوش من ناله می کرد نفهمیدم چقد تلمبه زدم احساس کردم آبم داره میاد سریع کیرم رو کشیدم بیرون آبم پاشید روی شکم و صورت فربیا همین جور داشت نگام می کرد خودم رو جمع و جورکردم بدجور خسته شده بودم و نا نداشتم احساس ضعف می کردم همین جور خوابیدم بغلش فریبا از جاش بلندشد و آب کیرم رو ازشکمش پاک کرد رفت سمت کیفش و از تو کیفش دو تا ساندویچ با نوشابه گرفته بود همون جوری لخت و عور نشستیم و ساندویچ ها رو خوردیم نیم ساعتی گذشت ازش خواستم و اون هم دوباره برام ساک زد کیرم دوباره راست شد برش گردوندم وسوراخ کونش رو لیس زدم و یک تف انداختم درست رو سوراخش کیرم رو آروم گذاشتم رو سوراخش و فشار دادم قشنگ رفت تو با صدای آرام ولی لرزون و توام با لذت برگشت و گفت از عقب درد داره دراز کشیدم روش و شروع کردم تلمبه زدن از پشت بغلش کرده بودم روش خوابیدم و ازش لب می گرفتم و تلمبه میزدم دیگه داشت آبم میومدکیرم رو با شدت می تپوندم تو کونش تا اینکه آبم اومد و آب کیرم رو تو کونش خالی کردم و دراز کشیدم روش دیگه واقعا نای بلند شدن نداشتم چند دقیقه ای تو همون حالت موندیم کیرم کوچیک شد و خودش از تو کون فریبا اومد بیرون چند دقیقه دیگه همین جور ساکت و ارام از هم لب گرفتیم دوباره برگشتم به دنیای روزمره یک لحظه تصور اینکه اگر خانوادم من و فریبا رو تو خونه و در این حالت ببینن چی میشه به سرعت از ذهنم گذشت سریع کمکش کردم لباس هاشو پوشید و دوباره به همون روشی که آوردهبودمش از خونه بردمش بیرون نوشته
0 views
Date: June 4, 2019