خاطره ای که میخوام تعریف کنم مربوط به زمانیِ که دیگه تمام احساساتم زنانه شده بود و باورم شده بود که یه دختر هستم تو نوشته های قبلیم توضیح دادم که من یه پسر ترنس و زنونه پوش هستم علاقه ای به رابطه با دخترها ندارم و فقط رابطه جنسی با آقایون 26 سالمه بدن لاغر و تقریبا سفید وزنم 62 قدم 175 تو خاطره قبلیم بیشتر نوشتم لمس زنونگی سال قبل بود که به اصرار دوستم رفتیم باشگاه بدنسازی خودم اصلا علاقه ای به این ورزش ندارم فقط به اصرار اون رفتم میگفت خیلی لاغری بیا یکم چاق شو خلاصه وقتی میرفتیم اونجا چون تا حالا کار نکرده بودم دوستم همیشه میومد کمکم تا وزنه هارو بتونم بزنم اونجا هم یه پسری بود به اسم احسان و معلوم بود که خیلی وقته داشت کار میکرد چون بازوهای گنده ای داشت و هیکلش خیلی قشنگ بود منم واقعا خوشم میومد از استایل بدنش خیلی مردونه بود ما که تمرین میکردیم بعضی وقتا میومد با این دوستم صحبت میکرد نظر میداد کم کم سر صحبت با منم باز کرد به شوخی میگفت چقدر ظریفی تو نشکنی من طول تمرین خیلی میرفتم تو بحرش همش بهش نگاه میکردم حسابی شیفته هیکلش شده بود گاهی اوقات میفهمید که دارم بهش نگاه میکنم تا نگاه میکرد به من سرمو برمی گردوندم خلاصه یکی دو هفته بیشتر نگذشت از رفتن ما به باشگاه که این دوستم آپاندیسش اوت کرد و مجبور شد عمل کنه و دکتر گفت یه دو سه هفته ورزش سنگین نکن من موندم تنها میخواستم دیگه نرم باشگاه ولی از طرفی دوست داشتم برم احسانو ببینم خیلی بهش فکر میکردم به هر حال رفتم و با اینکه تنهایی خیلی راحت نبودم اونجا شروع کردم الکی تمرین کردن که خود احسان اومد جلو گفت دوستت کو گفتم جریان اینه گفت میخوای کمکی بیام باهات گفتم آره یکم کار کردیم اون روز بعد گفت شماره منو داشته باش هماهنگ کنیم با هم بیایم که تنها نباشی گفتم باشه دیگه از اون روز به بعد با هم کار میکردیم حین کار کردن دائم شوخی میکرد باهام و بازومو میگرفت میگفت بازوت مثل بازوی دختراست که منم با اینکه بدنم کم مو هست بازم شیو میکنم همیشه که پوستم بیشتر سفید به نظر میاد یه بار تو رختکن که داشتیم لباس عوض میکردیم من موهای پامو کامل زده بودم و چون پاهای لاغری دارم دخترونه میشه بهم گفت چقدر سفیدی تو منم خندیدم احسانم که لباسشو درآورده بود من خیره شده بودم به شورتش و میتونم بگم دهنم آب افتاده بود فکر کنم فهمید نگاه منو که منم سریع خودمو زدم به اون راه جلسه بعدی که اومدیم باشگاه گفت من خونه هم میز دارم اونجا هم کار میکنم فقط واسه بعضی حرکتای خاص میام اینجا میخوای بیای اونجا تمرین کنیم من قبول کردم روزی که خواستم برم خونه شون یه شلوار سورمه ای کشی جذب پوشیدم با یه تی شرت آبی شلوارم کوتاه بود موهای پاهامو هم کامل شیو کرده بودم تا قشنگ نشون بده خودشو خونشون دو طبقه بود که طبقه بالاش خالی بود تو پارکینگ هم یه میز پرس سینه گذاشته بود و یه آینه جلوش اون ور هم یه میز تنیس روی میز داشتن منو که دید گفت اوه چه تیپی زدی شلوارتم که دخترونه ست با خنده منم خندیدم گفتم نه بابا خلاصه شروع کردیم به کار کردن این بار بیشتر بدن منو لمس میکرد میگفت اینطوری کن اونطوری کن یه وقتایی هم میچسبید بهم منم عکس العملی نشون نمیدادم بعد خودش خوابید رو میز که وزنه بزنه گفت بیا کمکی بشین رو پام میدونستم الکی اینو میگه چون همچین چیزی تا حالا تو باشگاه ندیده بودم رفتم نشستم بعد ناخودآگاه زل زدم به وسط پاش که به خنده گفت کجارو نگاه میکنی منم خجالت کشیدم گفتم هیجا بعدش به من گفت وایسا جلو آینه یه حرکت بگم انجام بده خودشم اومد پشتم وایساد تقریبا چسبیده بود بهم منم بدم نمیومد خودمو بچسبونم بهش سعی میکردم الکی برم سمتش نفسم تو سینه حبس شده بود نمیتونستم وزنه بزنم خودش داشت از پشت کمک میکرد که دیگه کاملا خودشو چسبونده بود به من بعد حس کردم داره خودشو میماله بهم منم اصلا به روم نیاوردم انگار که اصلا متوجه نشدم خسته شدم میله هالتر رو گذاشتم زمین گفت خسته شدی خیلی ضعیفی ها بذار ببینم چند کیلویی بعد از پشت بغلم کرد و بلندم کرد کامل حس کردم آلتشو فشار داد به باسن من گفت چه سبکی خندیدم فقط گفتم من دیگه برم لباسمو عوض کنم خسته شدم شلوارمو درآوردم و عمدا پشتمو کردم بهش و خم شدم تا شلوارمو در بیارم یه شورت صورتی پوشیده بودم که خیلی هم تنگ بود گفت مواظب خودت باش گفتم چرا گفت شورتت خوشگله آدم دلش میخواد گفتم بگو نخواد با لبخند خلاصه اون روز رفتم و دوباره قرار شد چند روز بعد باز برم اونجا میخواستم این دفعه یه شورت زنونه بپوشم ولی میترسیدم نکنه عکس العملش خوب نباشه میترسیدم ضایع بشم ولی خیلی دلم میخواست خلاصه دلو زدم به دریا یه شورت قرمز توری لامبادا پوشیدم رفتم با همون لباسای قبل معمولا کسی خونه شون نبود میگفت اکثرا تنهام وقتی رفتم پیشش این بار موقع تمرین بیشتر از دفعه قبل خودشو نزدیک کرد یعنی دوباره که وقتی پشتم بود این بار علاوه بر اینکه خودشو میمالید بهم دستشو یواش گذاشت رو باسنم قلبم داشت تند تند میزد هیچی نمیگفتم منتظر بودم فقط که دستشو ببره لای کونم که آروم گذاشت لاش بدنم داغ شده بود یه فشار کوچیک داد گفت محکم تر کار کن گفتم نمیتونم بعد قشنگ چسبید بهم گفت من کمک میکنم کاملا حس کردم که کیرش لای کونم رفته با این حال باز هیچ کدوم به رومون نمیاوردیم بعد دیگه کلا هالتر رو ول کردم دیدم منو گرفت و از پشت کیرشو میمالید بهم بعد دستشو گذاشت روی کونم یهو گفت شورت نداری گفتم چرا گفت پس کو دستشو کرد تو شلوارم انگشتم کرد یکم از بند شورت زنونم رو دید و با تعجب گفت این چیه مگه دختری من هیچی نگفتم گفت چون چه سکسیه بعد یهو انگشتشو کرد توم نفسم بند اومد آروم گفتم آی دستشو درآورد شلوارشو کشید پایین از رو شورت کیرشو مالید بهم خیلی داشتم کیف میکردم به نظر میومد خیلی کلفت باشه از طرفی هم با بازوهای گنده ش بغلم کرده بود داشتم دیوونه میشدم که تو بغل یه مرد هیکلی ام خیلی حس خوبی داشتم داشتم حس میکردم یه دختر ظریف و لاغرم که تو بغل یه پسر خوش اندام گیر افتاده بعد گفت بریم بالا رفتیم خونه شون تو راهرو دستش روی کونم بود همین که رفتیم تو خونه دوباره از پشت شروع کرد به مالیدن خودش به من بعد دستمو گرفت گذاشت تو شورتش وای یادم نمیره که چه گرم بود گرفتم تو دستم باهاش بازی کردم بهم گفت میخوری درآورد منم بدون اینکه چیزی بگم نشستم شروع کردم به خوردنش واقعا کلفت بود و نرم خیلی خوش حالت بود وقتی گذاشتم تو دهنم یه بوی خوبی داشت که خوشمزه ش کرده بود کامل تو دهنم بود فکر کنم تقریبا سانتی میشد همه چیش خوب بود یکم ساک زدم براش و درآوردم لیسیدمش کاملا خیس شد با نیم نگاهی که بهش میکردم لذت میبردم از دیدنش بدن قوی و بزرگ مردونه کاملا حس جنس ضعیف تر بهم دست داده بود خیالات زنونه از ذهنم میگذشت فکر میکردم دوست دخترشم واقعا لذت بخش بود دستمو گرفت بلندم کرد خوابوند رو تخت شلوارمو درآورد خودشم خوابید روم این بهترین لحظه بود بدن سنگینش روم بود داشتم مردونگی شو لمس میکردم دلم میخواست عشوه بیام که بغلم کنه مثل یه دختر لوس دوست داشتم تسلیمش بشم منو محکم بگیره بدنم مال اون بشه کیرش وسط کونم بود داغ و گنده خودمم کونمو فشار میدادم سمتش که بیشتر بره لاش از این کار خیلی خوشم میومد خیلی لذت میبردم کیرشو میذاشت لای پام هُل میداد به سمت پایین داشتم کیف میکردم بعد گرفت منو خوابوند به پهلو دستشو گذاشت وسط پام با سوراخ کونم بازی کرد آروم انگشتشو کرد تو یکم دردم گرفت کم کم بیشتر فرو کرد تا ته انگشتش توی کونم رفته بود آروم شروع کردم به آخ و اوخ کردن دوتا انگشتشو فرو کرد که خیلی دردم اومد گفتم آیییی گفت جوووووون بهش گفتم آروم تر آروم عقب جلو میکرد بعد رفت یکم ژل آورد ژل مخصوص بود مالید به سوراخ کونم قشنگ چرب چرب شده بود سوراخم انگشتشو تا ته میکرد تو و درمی آورد منم داشتم حسابی کیف میکردم هرچند که یه ذره هم درد داشت ولی خوب بود بعد کاندوم گذاشت رو کیرش یکم پاهامو باز کرد و کیرشو گذاشت لای کونم نفس نمیتونستم بکشم میدونستم که میخواد بکنتم قلبم داشت کنده میشد کیرشو میذاشت رو سوراخم بازی میکرد یه ذره فشار میداد اما فرو نمیکرد داغ داغ شده بودم هر آن منتظر بودم که کیرش بره توم یهو فرو کرد تو کونم خیلی درد اومد بی اختیار آروم گفتم آآآآآآآآآه نفسمو حبس کرده بودم فقط سر کیرشو گذاشته بود تو آروم داشت فشار میداد که بیشتر بره توش منم همینطور یواش آه میکشیدم فهمیده بود که دردم گرفته کیرشو درآورد و دوباره کرد توم چند بار فقط سرشو کرد تو و درآورد تا عادت کنم خیلی کیف میداد سوراخ کونم هی باز میشد و بسته میشد از طرفی خودمو میدادم سمتش که برم تو بغلش اونم منو گرفته بود بهترین حس دنیا بود تو بغل یه مرد بودن که مغلوب باشی و یه قسمتی از بدن اون داخل بدن تو باشه فکر کردن به این چیزا شهوتم رو دوبرابر میکرد همینطور یواش یواش داشت میکرد تو و در میاورد که یه دفعه محکم منو گرفت و آروم تا ته کیرشو فرو کرد توم تمام بدنم یهو سر شد سرم داغ شد درد زیادی داشت گفتم آآآآآآآآی احسان یواش نکنننننن اما اهمیت نداد شروع کرد به عقب جلو کردن خیلی دردم میومد بلند میگفتم وای نکن توروخدااااا آی آی آییی سعی کردم با دست مانع بشم که درآورد کیرشو و همینطور مالید به وسط کونم داغی کیرش باعث میشد سوراخ کونم یکم آروم بشه داشتم نفس نفس میزدم یکم که آروم شدم دوباره فرو کرد تو این بار دردش کمتر شد این بار یکم لذتم میبردم لذتش باعث میشد به دردش کمتر فکر کنم کیرش تا ته توم بود و دیگه عقب جلو نمیکرد فقط خودشو تکون میداد بعد دوباره شروع کرد به عقب جلو کردن منم فقط میگفتم آآآآه آآآآی هم داشتم درد میکشیدم هم لذت میبردم از شهوتی زیادی داشتم دردی که داشت یه جوری بود هم خوب بود هم بد واقعا کیرش کلفت بود وقتی به این فکر میکردم که یه مرد هیکلی داره منو میکنه و اختیار من دست اونه از نظر روانی ارضام میکرد و اوج لذت رو بهم میداد همین گاییده شدن خودش یه حس زنونه به آدم میده که من از این لذت میبردم کم کم احسان داشت محکم تر منو میکرد و من حسابی حشری شده بودم بلند بلند میگفتم آآآآه آآآآه مثل یه زن واقعی حتی سعی میکردم صدام با شهوت و عشوه زنونه باشه این کار بهم لذت زیاد میداد دیگه انگار کیرش تا ته داشت میرفت توی کونم منودوباره خوابوند به شکم و افتاد روم این بار دیگه کامل کیرشو عقب و جلو میکرد حسابی دردم گرفته بود بی اختیار از چشمم اشک اومده بود و آخ و اوخ میکردم کامل افتاده بود روم داشتم له میشدم که یهو دیدم با دستاش منو فشارم داد کیرشو تا جایی که جا داشت کرد توم به قدری دردم گرفت که جیغ کشیدم کیرشو فقط فشار میداد تو و نگه داشته بود فهمیدم آبش داره میاد یه نعره کشید و نفس نفس میزد اینکه تونسته بودم یه مردو ارضا کنم بهم حس خوب میداد اینکه تنمو بهش دادم و اون هرکاری خواست کرد تا ارضا بشه منو گاییده بود آلتش وارد بدن من شده بود تا من آبشو بیارم و کیف کنه کیرشو آورد بیرون کاندومو برداشت آبشو ریخت روی سوراخم بعد با دست مالید از درد بی حال شده بودم همینطوری افتاده بودم اون رفت دستشویی منم بلند شدم لباسامو بپوشم که برم رفتم خونه دوش گرفتم دیدم پیام داده دختر جون بازم بیا اینورا منم انگار قند تو دلم آب شده بود که بهم گفته بود دختر جوابشو دادم این دفعه دیگه واقعا دخترت میشم یه دختر ناز و سکسی بعد از اون هم چند بار با هم سکس داشتیم ولی این بار کاملا با لباس زنونه تاپ و شورت زنونه و جوراب بلند با آرایش و ناخنای لاک زده درست مثل یه دختر نه یه پسر گی نوشته آیلار سیسی
0 views
Date: August 23, 2018